هدایت شده از پرسمان اعتقادی استاد محمدی
شخصی که سابقه دوستی با بهلول داشت روزي مقداري گندم به آسیاب برد. چون آرد نمود بر الاغ خود نمود و چون نزدیک منزل بهلول رسید اتفاقاً خرش لنگ شد و بر زمین افتاد. آن شخص چون با بهلول سابقه دوستی داشت او را صدا زد و درخواست نمود تا الاغش را به او بدهد تا بارش را به منزل برساند و چون بهلول قبلاً قسم خورده بود که الاغش را به کسی ندهد ، به آن مرد گفت: الاغم نیست.
اتفاقاً صداي الاغ بلند شد و بناي عر عر کردن گذارد. آن مرد به بهلول گفت الاغ تو در خانه است و تو می گویی نیست؟!
بهلول گفت: عجب دوست احمقی هستی. تو پنجاه سال با من رفیقی، حرف مرا باور نداري ولی حرف الاغ را باور می نمایی ؟!!
👌حکایت این روزهای ماست...
راست راست به چشم ما نگاه می کنن و میگن ما اگه نبودیم چی میشد!!! حالا آدم میمونه که باید صدای عرعر گرانی و... رو بشنوه یا قبول کنه که... 🤔
🔴 واقعا باید با چه زبانی گفت؛ آزموده را آزمودن خطاست.
#عاقا دعوای ما روی تفکر هست نکنه دوباره دنباله روی تفکری باشیم که ما را سال ها به عقب برگردونه.
#انتخابات
#انتخابات_1400
#انتخاب_درست
♨️ @ostadmohamadi