eitaa logo
کلام طلایی 🌱
5.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
18 فایل
«(ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ)» رمان: (عبورازسیم خاردارنفس ) نویسنده :لیلا فتحی پور روزی دو پارت 💚 ⛔⛔کپی حرام ⛔⛔ انتقاد و پیشنهاد 👈 @aidj122 تبلیغ ،ادمین👇 @BASIRIIII
مشاهده در ایتا
دانلود
کلام طلایی 🌱
#رمان_طوفان_پر_از_آرامش #پارت_160 نگاهم رو پارميس قفل شده بود که اشکاش پشت سرهم ميريختن ،،، سر
فرزام از سکوت پارمیدا استفاده کرد و ادامه داد -- من وتو حتی کوچکترين رابطه ای باهمديگه نداشتيم الانم اين حرفارو همين جا چال ميکنيم مکثی کرد و نگاشو به من داد و ادامه داد -- اگه آماده ايد تا بريم سرمو به نشونه مثبت تکون دادم و با پارميدا راه افتاديم انگار پارميدا اصلا تو حال خودش نبود با صدای آرومی گفتم -- خوبی ؟؟؟؟ پارميدا پوزخندی زد و گفت -- اگه الان بهت تکيه دادم و باهات ميام فقط به خاطر اينه که نميتونم وگرنه حتی جواب سلام آدمی مثل تورو نميدم اخمی کردم و گفتم -- ببينم مگه من چيکارت کردم ؟؟؟؟ -- هيچی فقط بهم گفتی گدا نفسمو سنگین بیرون دادم و گفتم -- همين الان فهميدی که دختره بهت دروغ گفته -- اما من تا آخر ماجرا ميرم و همه چي رو درمورد گذشته ام ميفهمم دیگه جوابی بهش ندادم ،،، رسيديم پيش ماشين فرزام درو باز کردو منو پارميدا سوار شديم و به سمت خونه راه افتاديم .....★♥️★..... @kalametalaei .....★♥️★.....