🔹 قالوا بلی
صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
نگاهش به در بود مهمان بیاید
صدای در آمد، علی پشت در بود
علی بود امّا نه مثل همیشه
که رخسارش از شبنم شرم، تر بود
گُل افتاد بر گونۀ حیدر امّا
مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟!
علی خواست لب وا کند، لب فرو بست
نگفت و محمّد خودش باخبر بود
«فداها ابوها»، نگاهش به زهراست
به نوری که در خانهاش جلوهگر بود
به زهرا که قالوا بلی خواند و خندید
به زهرا که شاد از قضا و قدر بود
علی رفت و زهرا جهیزیّه میخواست
علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود
زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ
که داراییِ او همین مختصر بود
زره شد جهیزیّۀ عشق اما
از آن روز زهرا برایش سپر بود
#محسن_ناصحی
@kalemaat
🔹 مهیّای وصل
موسی عصا زده است به دریا، بلند شو
صبرا به پای خیز و شتیلا بلند شو
ایران! غیور باش و فلسطین! صبور باش
طوفان شده است، مسجدالاقصی بلند شو
تا قدس را ز پنجهی صهیون درآوری
مسجد! فرو نریز و کلیسا! بلند شو
ای غزّه! کوه باش که آتشفشان شوی
گیرم که اوفتادهای از پا، بلند شو
زانو نزن که سرو، سراپا مقاوم است
ای ریشهی مقاومت از جا بلند شو
لبنان! غرور شیعه تویی، یاعلی بگو
ای اقتدا نموده به زهرا! بلند شو
هَل مِن مُعین کیست که ما را صدا زده است
لشگر کشیده شمر، عراقا! بلند شو
آب این طرف محاصره، آن سوی کودکان
فریاد میزنند که سقّا بلند شو
ایران! یمن! عراق! مهیّای وصل باش
فصل ظهور آمده، دنیا! بلند شو
#محسن_ناصحی
@kalemaat