🛑 کانال شهید کمالی در راستای مشارکت حداکثری در انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری که در یازدهم اسفند امسال برگزار خواهد شد اقدام به بازنشر قانون اساسی در خصوص این دو مجلس نموده است.امیدواریم باعث افزایش آگاهی شما عزیزان گردد.
🔺اصل ۶۲ الی ۹۹ قانون اساسی به مجلس شورای اسلامی اشاره دارد.
یعنی ۳۷اصل از اصول قانون اساسی به مجلس شورای اسلامی اشاره دارد با توجه به جایگاه مجلس شورای اسلامی در قانون اساسی به اصول آن اشاره خواهیم کرد.
"فصل ششم : قوه مقننه
مبحث 1⃣- مجلس شورای اسلامی
اصل شصت و دوم: مجلس شورای اسلامی از نمایندگان ملت که به طور مستقیم و
با رأی مخفی انتخاب می شوند تشکیل می گردد. شرایط انتخاب کنندگان و
انتخاب شوندگان و کیفیت انتخابات را قانون معین خواهد کرد."
#ناحیه_بجنورد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 محسن هاشمی: در بررسی صلاحیتها وقتی کسی وقتی صلاحیتش احراز نمیشود، موضوع باید به مردم سپرده شود
🔹حسین شریعتمداری: در کجای دنیا چنین کاری میکنند؟ همۀ جای دنیا صلاحیت نامزدها را بررسی میکنند.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🗒 #وصیت_نامه آسمانی
شهیدحاجقاسم سلیمانی
💖« #قسمت_اول »
"بسم الله الرحمن الرحیم"
🌷 شهادت میدهم به اصول دین؛
اشهد أن لا اله الّا الله و اشهد أنّ محمداً رسول الله و اشهد أنّ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و اولاده المعصومین اثنی عشر ائمتنا و معصومیننا حجج الله.
💢شهادت میدهم که «قیامت» حق است، قرآن حق است...
«بهشت و جهنّم» حق است...
«سوال و جواب» حق است
«معاد، عدل، امامت، نبوّت» حق است...!!
▪️خدایا! تو را سپاس میگویم بخاطر نعمتهایت🤲
▫️خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن،
از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجستهترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت، خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم.🌹
💠اگر توفیق صحابه رسول اعظمت، محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی بهره بودم از دوره مظلومیت علی بن ابیطالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.✨
▪️خداوندا!
تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنهای عزیز که جانم فدایِ جان او باد قرار دادی.....
#مکتب_حاج_قاسم
#سردار_دلها
🌷شادی روح جمیع شهدا صلوات
🆔️https://eitaa.com/kamalibasirat
🔴 پر فضیلت ترین تعقیبات بعد از هر نماز واجب
1⃣ سوره فاتحه
2⃣ و «آیتالکرسی» که تا «هُم فیها خالِدونَ» بخواند بهتر است
3⃣ و «آیه شهادت»، یعنی:
🔹 شَهِدَ اللّٰهُ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ وَ الْمَلاٰئِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قٰائِماً بِالْقِسْطِ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ . إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّٰهِ الْإِسْلاٰمُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتٰابَ إِلاّٰ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآيٰاتِ اللّٰهِ فَإِنَّ اللّٰهَ سَرِيعُ الْحِسٰابِ. (آل عمران/۱۸ و ۱۹)
4⃣ و «آیه ملک» یعنی:
🔹 قُلِ اللّٰهُمَّ مٰالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشٰاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشٰاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشٰاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشٰاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهٰارِ وَ تُولِجُ النَّهٰارَ فِي اللَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشٰاءُ بِغَيْرِ حِسٰابٍ.(آل عمران/۲۶و۲۷ )
📚 مفاتیح الجنان/تعقیبات مشترکه/حاشیه
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
#به نام خدا....
به نیت سلامتی فرج آقا امام زمان۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه ام یجیب .
#به نام پروردگاری که عاشق است و عاشق آفرین...خدایی که از جوهره ی وجود خود در جوهر ما نهاد تا کمال انسان ، لقاء خودش باشد.
روایت دلدادگی ما از آن زمان شروع شد که آتش عشقی افروختند و ندای «الست بربکم» سر دادند و ما سر از پانشناخته «قالو بلی» گویان خود را به هرم آتش عشق علی (ع) و اولاد او سپردیم و دلدادیم به دلدادگان الهی...
روایت دلدادگی............
.#قسمت اول 🎬
سهراب که جوانی نوپا و با هیکلی پهلوانی بود، آخرین بسته ای را که به تاراج گرفته بودند ، بین یارانش تقسیم کرد و مثل همیشه عادلانه و با انصاف....
جمع راهزنان از غنیمت های رنگارنگی که به چنگ آورده بودند ،چشمانشان میدرخشید و بی صدا به سهمشان خیره شده بودند.
سهراب نگاهش را در حلقه ی یارانش چرخاند و همانطور که سهم خودش را به دست گرفته بود ، می خواست برای خارج شدن، به طرف دهانه ی غار که سالها مخفیگاه کریم راهزن بود ،برود.
در حین رفتن ، باز سرش را به طرف جمع چرخانید وگفت : چرا ماتتان برده؟ خوب بردارید سهمتان را و تا غارتی دیگر، بروید و خوش بگذرانید ، حقا که اینبار لقمه ی چربی گیرتان آمد.
هنوز پای سهراب به دهانه ی غار نرسیده بود که مردی از آن میان به حرف درآمد : آهای سرکرده ی روی پوشیده...چرا نگذاشتی آخرین شتر را که بارش برابری با تمام این غنیمتها می کرد را مصادره کنیم هااا؟ صاحب مال هم هیچ مقاومتی نداشت ، اگر تو لحظه ی آخر نرسیده بودی و مانع کار ما نشده بودی ،الان سهم هر راهزان دوبرابر این مقداری بود که جلویشان است.
سهراب با شتاب ،قدم های رفته را برگشت ، جلوی آن مرد که در سن و سال جای پدر او را داشت ایستاد ،دستی به شانه اش زد و گفت : مرادسیاه مثل اینکه یادت رفته ، آنزمانی که کریم راهزن از اسب افتاد و یک پایش افلیج شد و شما همگی به خاطر مهارت جنگاوری من، دست به دامنم شدید که گروهتان را رهبری کنم تا از هم نپاشد ، من فقط یک شرط برای پذیرفتن پیشنهادتان گذاشتم .
سهراب نگاهی به دیگر راهزنان انداخت و با لحنی بلندتر ادامه داد: فکر نمی کنم فراموش کرده باشید...من گفتم، رهبریتان را به عهده می گیرم ،نقشه های زیرکانه می کشم و موفقیتتان را تضمین میکنم و کاری میکنم که سفره هایتان همیشه رنگین و شادیتان همیشه برقرار باشد...اما به یک شرط ...آنهم اینکه در هر کاروانی که کودکی وجود داشت ، به جان و اموال آن کودک و والدینش سر سوزنی تجاوز نشود...درست است؟
تمام جمع بی صدا ،سرشان را به نشانه ی تأیید تکان دادند.
سهراب دستی به نقاب جلوی صورتش که از زمانی که به خاطر داشت بر چهره اش می پوشید ،کشید و ادامه داد: آن سوار کودکی همراه داشت..پس حرف اضافه موقوف...هرکس اعتراض دارد...مشرررف...بفرمایید دنبال زندگی خودتان بروید ،من از یاران عهد شکن بیزارم...
سهراب با زدن این حرف تکلیف معترض یا معترضین را مشخص کرد و بدون اینکه توجهی به دیگران کند از غار بیرون رفت ، به سمت اسب سیاهش که کریم، نام او را رخش گذاشته بود ، رفت . دستی به یال اسب کشید و رخش هم که انگار منتظر این ناز و نوازش بود ،شیهه کوتاهی سرداد، سهراب بسته ی غنیمتی اش را داخل خورجین اسب گذاشت و با یک جست خود را روی رخش نشاند و به سمت شهر روان شد...شهری که در آنجا غریبه بود و جز کریم راهزن ،کسی در انتظار او نبود. اصلا انگار در این دنیا کسی در انتظار او نبود، انگار اوآفریده شده بود که در سرگردانی خود دست و پا زند.
ادامه دارد....
روایت دلدادگی....
#قسمت🎬 ۲:
رخش عجولانه رو به سمت شهر می تاخت ،راهی که هر سوار تیزرو در دوساعت طی می کرد ، این اسب اصیل ایرانی ،یک ساعته می پیمود تا سوارش را به مقصد برساند.
سواد شهر از دور نمایان شد ، سهراب به رسم همیشه ، افسار رخش را کج کرد و به طرف چشمه ای جوشان که در همان نزدیکی بود ،تاخت.
کنار چشمه از اسب پیاده شد، رخش را رها کرد تا کام خشکش را از آبی گورا سیراب کند و سپس از چمن های کنار چشمه ،یک دل سیر نوش جان کند.
رخش پوزه اش را از آب بیرون کشید و سرش را تکانی داد که با این تکان قطرات آب خنکی که بر پوزه اش نشسته بود. را به اطراف پراند.
سهراب دستی به پهلوی رخش زد و گفت : برو رفیق راه ، برو در این مرغزار سرسبز خوش باش ، تا من هم آماده ی رفتن به شهر شوم. رخش که انگار زبان این سوار دیرینش را خوب می فهمید ، شیهه ای کشید و به طرف درختی در همان نزدیکی رفت.
سهراب دستار سرش را که حکم نقاب صورت او را داشت ، از چهره برداشت.
روی زانو نشست و میخواست صورت به آبی گوارا و خنک بگذارد و گلویی تازه کند که با دیدن چهره ی عرق ریزان داخل آینه ی آب، خیره در چشمان مشکی درشت و ابروهای کشیده سیاه و مردانه اش شد ، صورت گندمگون سهراب ، خسته تر از همیشه به نظرش می آمد.
سهراب چهره ی خودش را در آب نظاره می کرد ،زیر لب با خود گفت : آخر توکیستی؟ اینجا چه می کنی؟ همیشه احساس می کنم، متعلق به اینجا نیستی، راهزنی شغل تو نباید می بود....اما تو راهزنی و عمری نان دزدی و غارت خورده ای...اما باید فکری دیگر کرد...فکرش را که کرده ام....راهش را یافته ام...فقط نباید مردد شوم همین....
وبا زدن این حرف، دستش را داخل آب خنک چشمه فرو برد و آینه ی زلال آب را در هم شکست و مشتی آب به سر و صورتش زد.
لباس سیاه راهزنی را از تن بیرون آورد و شمشیر تیز و برانش را که همچون جانش دوست میداشت در پارچه ای پیچید و داخل خورجین رخش گذاشت.
افسار رخش را به دست گرفت و همانطور که او را نوازش میکرد گفت : بس است دیگر...نزدیک غروب است ، تا شهر راهی نمانده ، بتاز که اصطبل راحت و علف تازه در انتظارت است و همزمان با زدن این حرف ، سوار بر رخش شد.
دم دم های غروب بود و دود آتش
اجاق خانه ها بر هوا میرفت...
سهراب همانطور که آرام آرام اسب را هدایت می کرد ،قدم به شهر گذاشت.
مردم شهر در شور و زندگی هر روزه بودند و چون نزدیک غروب بود ، هر کس بی توجه به دیگری ،دنبال کار خودش بود تا شب نشده خود را به خانه اش برساند.
رخش خرامان خرامان جلو میرفت و صدای تق تق سم رخش بر روی سنگ فرش کوچه ها ، آهنگی بود که سهراب دوست داشت و در حین رفتن ، از زیر چشم همه جا را می پایید .
بالاخره در انتهای کوچه ای بن بست ، جلوی درب چوبی بزرگی ، رخش ایستاد.
سهراب از اسب به زیر آمد و همانطور که کوبه ی در را محکم میزد، با خود فکر می کرد: براستی به مخیله ی هیچ کس نمیرسد که اینجا خانه ی کریم افلیج ، سر کرده ی گروه راهزنانی ست که سالها در کوه و کمر اطراف کمین می کردند و اموال مردم را به تاراج می بردند و حال همان مردم با دیده ی ترحم به پیرمردی نگاه می کردند که هر روز عصا زنان به میدان شهر میرفت، تا با گفتگویی روزش را به شب برساند و مردم بدون اینکه بدانند او کیست ، دل به خاطرات هیجان انگیزش میدادند و او و داستانهایش را دوست داشتند.
صدای کشیده شدن پای کریم و پشت سرش باز شدن درب خانه ، سهراب را از عالم فکر و خیال به حال کشانید.
کریم در چهارچوب درب قرار گرفت ، سهراب سلامی کرد و مانند همیشه می خواست از کنار او بگذرد که با صدای نازک زنانه ای که از پشت سرش بلند شد ، متوجه زنی در کنارش شد....
ادامه دارد...
💦⛈💦⛈💦⛈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺نماهنگ معرفی | آیات عهد؛ دفاع از قانون در جریان فتنه ۸۸
آیات عهد، یک روایت تصویری ویژه از چهل سال فعالیتها و نقاط مهم عملکرد انقلابی حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای است که مخاطبان را با گوشههای بینظیری از کنشهای اثرگذار ایشان از آغاز پیروزی انقلاب و سی سال رهبری نظام اسلامی آشنا میکند.
شمارهی ویژهی این مجموعه به گوشههایی از تدابیر حضرت آیتالله خامنهای در جریان فتنه سال ۱۳۸۸، با محوریت دفاع از «قانون» و حقوق ملت میپردازد. در این قسمت که به مناسبت سالروز حماسه نهم دی منتشر میشود، سیری از تحولات مرتبط با حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، مدعیات جریان اغتشاشگر و اقدامات متقابل رهبری و نظام اسلامی را مشاهده میکنید.
نماهنگ: نماهنگ معرفی | آیات عهد؛ دفاع از قانون در جریان فتنه ۸۸
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
📰 نشریه اخبار و تحلیلهای دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲
🔺نقل قول از رهبر معظم انقلاب درباره صلاحیتها صحت داشت؟
«هادی طحاننظیف» سخنگوی شورای نگهبان درباره پاسخ به پرسشی درباره نقل قولهایی که در رسانهها درباره این دیدار میشود، نسبت به صلاحیت برخی اشخاص و همچنین درباره مقوله عدم احراز گفت: «مسائل گفته شده در برخی رسانهها در جلسهای که اعضای شورای نگهبان خدمت رهبرمعظم انقلاب بودهاند، به شکلی که نقل شده در جلسه طرح نشده است. اساساً برخی از اشخاصی که این روزها اسمشان مطرح میشود، در تمام ادواری که در انتخابات مجلس شرکت کردهاند، توسط شورای نگهبان تأیید صلاحیت شدهاند و بعضاً الآن هم نماینده مجلس هستند. نظر اخیری هم که نسبت به این افراد داده شده، نظر شورای نگهبان نبوده، بلکه نظر هیئتهای اجرایی بوده است که در همان زمان هم ما خطاب به همه کسانی که صلاحیتشان تأیید نشده بود، اعلام کردیم که فرصت اعتراض نسبت به نظر هیئتهای اجرایی را دارند.» وی در پایان گفت: «ما الآن در حال بررسی این اعتراضها هستیم و این بررسیها تا ۱۴ دی ادامه دارد و بعد از آن هم نتیجه ابلاغ میشود که البته آنجا هم باز کار تمام شده و نهایی نیست.»
🔗 ادامه مطلب را از اینجا بخوانید
📌#نشریه_اخبار_و_تحلیل_ها
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
روابطعمومی کل سپاه در اطلاعیهای از شهادت سید رضی موسوی از مستشاران نظامی قدیمی سپاه در سوریه خبر داد
متن اطلاعیه به این شرح است:
🔹به آگاهی ملت ایران میرساند ساعاتی قبل در حمله موشکی جنایتکارانه رژیم کودککش صهیونیستی به دمشق «سردار سرتیپ پاسدار سید رضی موسوی» از مستشاران نظامی باسابقۀ سپاه در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🔹شهید موسوی از همرزمان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و مسئول پشتیبانی جبهه مقاومت در سوریه بود.
🔸تاکید می شود بیتردید رژیم غاصب و متوحش صهیونیستی تاوان این جنایت را خواهد پرداخت.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
تصویری از شهید «سیدرضی موسوی»
🔹تصویری از شهید سیدرضی موسوی (سمت راست تصویر) در کنار شهید سیدمحمد حجازی (سمت چپ تصویر)
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat