eitaa logo
شهید کمالی
917 دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
5.1هزار ویدیو
599 فایل
ارتباط با ادمین: @ENGHLABI60 🔹 امام علی علیه‌السلام: «انسان بصیر، کسی است که به‌درستی شنید و اندیشه کرد؛ پس به‌درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت.» نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
📸گزارش تصویری: برگزاری مراسم هفتگی و جشن ولادت امام موسی کاظم(ع)🎇 🏠در منزل حجت الاسلام عبدالرضا قوی بنیه 🍒🍷به صرف میوه و شربت 📆در مورخه: یکشنبه۱۸تیرماه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 244 💠سوره يوسف: آیات 70 الی 78 @ahlolbait_story
Bar Madare Ahd 14.mp3
1.66M
🤝 بر مدار عهد نکاتی پیرامون عهد با امام عصر علیه السلام 🎵قسمت چهاردهم 💚 اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 💚 🆔 @Gole_Narges_emam_zaman
دختر_شینا خانه شلوغ بود اما بی حسی و خواب آلودگی خوشی سراغم آمده بود که هیچ سر و صدایی را نمی شنیدم. فردا صبح، حاج آقایم رفت تا هر طور شده صمد را پیدا کند. عصر بود که برگشت؛ بدون صمد. یکی از هم رزم هایش را دیده بود و سفارش کرده بود هر طور شده صمد را پیدا کنند و خبر را به او بدهند. از همان لحظه چشم انتظار آمدنش شدم. فکر می کردم هر طور شده تا فردا خودش را می رساند. قسمت :0⃣5⃣1⃣ وقتی فردا و پس فردا آمد و صمد نیامد، طعنه و کنایه ها هم شروع شد: «طفلک قدم! مثلاً پسر آورده!» ـ عجب شوهر بی خیالی. ـ بیچاره قدم، حالا با سه تا بچه چطور برگردد سر خانه و زندگی اش. ـ آخر به این هم می گویند شوهر! این حرف ها را شینا هم می شنید و بیشتر به من محبت می کرد. شاید به همین خاطر بود که گفت: «اگر آقا صمد خودش آمد که چه بهتر؛ وگرنه خودم برای نوه ام هفتم می گیرم و مهمانی می دهم.» از بس به در نگاه کرده و انتظار کشیده بودم، کم طاقت شده بودم. تا کسی حرفی می زد، زود می رنجیدم و می زدم زیر گریه. هفتم هم گذشت و صمد نیامد. روز نهم بود. مادرم گفت: «من دیگر صبر نمی کنم. می روم و مهمان ها را دعوت می کنم. اگر شوهرت آمد، خوش آمد!» صبح روز دهم، شینا بلند شد و با خواهرها و زن داداش هایم مشغول پخت و پز و تدارک ناهار شد. نزدیک ظهر بود. یکی از بچه ها از توی کوچه فریاد زد: «آقا صمد آمد.» داشتم بچه را شیر می دادم.... ادامه دارد.....
دختر_شینا قسمت :1⃣5⃣1⃣ گذاشتمش زمین و چادری بستم کمرم و چیزی انداختم روی سرم و از پلّه های بلند به سختی پایین آمدم. حیاط شلوغ بود. خواهرم جلو آمد و گفت: «دختر چرا این طوری آمدی بیرون. مثلاً تو زائویی.» بعد هم چادرش را درآورد و سرم کرد. خوب نمی توانستم راه بروم. آرام آرام خودم را رساندم توی کوچه. مردی داشت از سر کوچه می آمد. لباس سپاه پوشیده بود و کوله ای سر دوشش بود؛ ریشو و خاک آلوده؛ اما صمد نبود. با این حال، تا وسط کوچه رفتم. از دوستان صمد بود. با خجالت سلام و علیکی کردم و احوال صمد را پرسیدم. گفت: «خوب است. فکر نکنم به این زودی ها بیاید. عملیات داریم. من هم آمده ام سری به ننه ام بزنم. پیغام داده اند حالش خیلی بد است. فردا برمی گردم.» انگار آب سردی سرم ریختند، تنم شروع کرد به لرزیدن. دست ها و پاهایم بی حس شد. به دیوار تکیه دادم و آن قدر ایستادم تا مرد از کوچه عبور کرد و رفت. شینا و خواهرهایم توی کوچه آمده بودند تا از صمد مژدگانی بگیرند. مرا که با آن حال و روز دیدند، زیر بغلم را گرفتند و بردند توی اتاق. توی رختخواب دراز کشیدم. تمام تنم می لرزید. شینا آب قند برایم درست کرد و لحاف را رویم کشید. سرم را زیر لحاف کشیدم. بغض راه گلویم را بسته بود. خودم را به خواب زدم. قسمت :2⃣5⃣1⃣ می دانستم شینا هنوز بالای سرم نشسته و دارد ریزریز برایم اشک می ریزد. نمی خواستم گریه کنم. آن روز مهمانی پسرم بود. نباید مهمانی اش را به هم می زدم. سر ظهر مهمان ها یکی یکی از راه رسیدند. زن ها توی اتاق مهمان خانه نشستند و مردها هم رفتند توی یکی دیگر از اتاق ها. بعد از ناهار خواهرم آمد و بچه را از بغلم گرفت و برد برایش اسم بگذارند. اسمش را حاج ابراهیم آقا، پدربزرگ صمد، گذاشت مهدی. خودش هم اذان و اقامه را در گوش مهدی گفت. بعدازظهر مردها خداحافظی کردند و رفتند. مرداد ماه بود و فصل کشت و کار. اما زن ها تا عصر ماندند. زن برادرها و خواهرها رفتند توی حیاط و ظرف ها را شستند و میوه ها را توی دیس های بزرگ چیدند. مهدی کنارم خوابیده بود. سر تعریف زن ها باز شده بود، من هنوز چشمم به در بود و امیدوار بودم در باز شود و لحظة آخر مهمانی پسرم، صمد از راه برسد. 🔸فصل پانزدهم مهدی شده بود یک بچة تپل مپل چهل روزه. تازه یاد گرفته بود بخندد. خدیجه و معصومه ساعت ها کنارش می نشستند. با او بازی می کردند و برای خندیدن و دست و پا زدنش شادی می کردند. اما همة ما نگران صمد بودیم. برای هر کسی که حدس می زدیم ممکن است با او در ارتباط باشد، پیغام فرستاده بودیم تا شاید از سلامتی اش باخبر شویم. می گفتند صمد درگیر عملیات است. همین‌...
📌🍃 🍃 •[ | ]• 🛑 (گفتگوی تصویری) 💠 پنجمین نشست تخصصی بصیرتی سال ۱۴۰۲ 🔰ویژه هادیان، نخبگان، خانواده ها، وابستگان، ادمین‌ها و سرشبکه‌های ثامن 💢 موضوع: «عفاف و حجاب» 👤 سخنران: استاد دکتر شهریاری «کارشناس برجسته کشوری در موضوع عفاف و حجاب » 🕒 زمان: دو شنبه ١٩ تیر ماه ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۰۰ 🔻شرکت از طریق لینک کانال مجازی 👇 🌐 rubika.ir/Samen_Razavi ♻️ رسانه باشید! 🖇 🖇 🖇 ◀️ نشر حداکثری •••••👇👇👇••••• 🆔 Eitaa.com/Samen_Razavi 🆔 Rubika.ir/Samen_Razavi 🆔 Splus.ir/Samen_Razavi 🆔 T.me/Samen_Razavi 🍃 📱🍃
خرید ۶۳ هزار و ۴۰۰ تن گندم از کشاورزان خراسان‌شمالی 🔹فخرموحدی، معاون امور اقتصادی استاندار خراسان‌شمالی گفت: میزان خرید گندم استان از کشاورزان تاکنون بیش از ۶۳ هزار و ۴۰۰ تن بوده که نسبت به سال گذشته در همین زمان افزایش داشته است.
✔️توقیف نفتکشی که ‌‌آمریکا از آن پشتیبانی می‌کرد/ پرواز ‌‌۲ جنگنده آمریکایی برای فراری دادن نفتکش 🔺فرمانده منطقه دوم نیروی دریایی سپاه: ‌🔹۱۵ تیرماه رزمندگان منطقه دوم نیروی دریایی سپاه در حال بازرسی یک فروند شناور با نام تجاری (NAD۲) که به صورت سازمان یافته مبادرت به قاچاق نفت گاز جمهوری اسلامی در خلیج فارس‌ می‌کرد، بودند که آمریکایی‌ها برای ممانعت از این اقدام قانونی، تحرکات غیرحرفه‌ای و مخاطره‌آمیز انجام دادند. 🔹رزمندگان منطقه دوم نیروی دریایی سپاه در زمان بازرسی و توقیف متوجه می‌شوند که کاپیتان شناور متخلف با مرکز کنترل و فرماندهی آمریکایی‌ها در منطقه در حال مکالمه برای فرار است. در مکالمه‌های ضبط شده مامور مرکز کنترل و فرماندهی آمریکایی به کاپیتان کشتی می‌گوید موتور شناور را خاموش کنید تا نیرو‌های نظامی آمریکایی برای کمک برسند. 🔹آمریکایی‌ها برای این منظور مبادرت به پرواز در آوردن ۲ فروند جنگنده رزم سطحی a۱۰، یک فروند هواپیمای با سرنشین شناسایی p۸a، ۲ فروند بالگرد c howk، یک فروند هواپیمای بدون سرنشین mq۹ و اعزام شناور‌های گشتی آمریکایی به محل توقیف کردند. 🔹تا آخرین لحظه هم تلاش کردند که مانع توقیف شناور متخلف شوند، اما رزمندگان منطقه دوم دریایی سپاه با تسلط، هوشیاری، رفتار حرفه‌ای و اخطار قاطع به تمام پرنده‌های با سرنشین و بدون سرنشین و شناور‌های آن‌ها، با اقتدار شناور متخلف توقیف شده را تا لنگرگاه بندر بوشهر برای سیر مراحل قانونی هدایت کردند. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat