eitaa logo
شهید کمالی
919 دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
5.1هزار ویدیو
599 فایل
ارتباط با ادمین: @ENGHLABI60 🔹 امام علی علیه‌السلام: «انسان بصیر، کسی است که به‌درستی شنید و اندیشه کرد؛ پس به‌درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت.» نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 502 💠سوره جاثیه: آیات 33 الی 37 💠سوره احقاف: آیات 1 الی 5 @ahlolbait_story
24. جزء بیست و چهارم در یک نگاه.mp3
19.21M
🍃🌼هر جزء قرآن در یک نگاه 🌼🍃 🔸جزء بیست و چهارم 🎙
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 💢 💢 💢💢 【اَلّلهُمَّ إنّی أسْألُکَ فیهِ ما یُرْضیکَ وَ أعوذُبِکَ مِمّا یؤذیکَ】 ای خدا من از تو چند چیز را در ماہ رمضان سؤال می‌کنم اول اینکه تو از من راضی شوی و زندگی من طوری باشد که از من رضایت داشته باشی این توفیق است که آدم کارهای خود را به گونه‌ای انجام دهد که خدا از او راضی باشد و پناہ می‌برم به تو از چیزهائی که تو را اذیت می‌کند یعنی از گناہ و اطاعت از شیطان و اطاعت از نفس ◽️ اگر می‌خواهید بدانید که خدا از شما راضی هست یا نه ببینید خودتان در ته دل از خدا راضی هستید؟ اگر راضی باشید خدا هم از شما راضی است ◽️حدیث داریم که شما مانند بیمار هستید و خدا مانند دکتر و طبیب همانطور که دکتر هر چه بگوید بیمار می‌پذیرد خدا هر چه به ما داد ما هم باید رضایت داشته باشیم ◽️اگر در مصیبت‌ها و نداری‌ها از خدا گله نکنیم و تسلیم خدا باشیم یعنی اینکه ما از خدا راضی هستیم و خدا هم از ما رضایت دارد اما خیلی سخت است که انسان ذره‌ای گله‌ از خدا نداشته باشد 【وَ أسألُکَ التّوفیقَ فیهِ لِأنْ أطیعَکَ وَ لا أعْصیکَ】 خدایا از تو توفیق می‌خواهم که در ماہ رمضان اطاعت تو را کنم و هیچ نافرمانی و گناہ انجام ندهم ⬅️ روایت داریم از امام نهم علیه‌السلام که فرمود: مؤمن باید سه خصلت داشته باشد↯ ⓵ توفیق داشته باشد ⓶ خودش را موعظه کند ⓷ اینکه نصیحت دیگران را قبول کند 【یا جَوادَ السّائلین】 ای خدائی که به هر کسی که از تو چیزی سؤال می‌کند تو جود می‌کنی و نسبت به او بخشش داری دعای ما را استجابت کن ما گاهی سائلین را رد می‌کنیم اما خدا درخواست همه را می‌دهد و رد نمی‌کند ولی گاهی چیزی که صلاح ما نیست را از خدا می‌خواهیم و خدا نمی‌دهد البته آن خواسته را هم در قیامت برآوردہ می‌کند در قیامت بندگان می‌پرسند خدایا اینها که به ما می‌دهی چیست؟ خطاب می‌آید که در دنیا خواستی صلاح نبود بدهیم و الآن آن را آن را برآورده میکنیم ‍‌‌‌‌‌
💠🌹نکات کلیدی جزءبیست وچهارم 🌹💠 1- با حرف های بیهوده ، جار و جنجال راه  نیندازید، تا با آن حقیقت را پایمال کنید. (غافر: 5) 2- دو شرط برای ورود به بهشت ایمان و عمل صالح است. (غافر: 40) 3- کسانی که در دنیا از ناحقی ها لذت برده و شادی می کنند؛ در قیامت عذاب می شوند. (غافر: 75) 4- خدا به پاس درستکاری بندگان، بدترین کارشان را نیست و نابود کرده و پاداششان را بر اساس بهترین کارشان می دهد. (زمر: 35) 5- آگاه باشید که در قیامت گوش، چشم و پوست بدنتان علیه شما شهادت می دهند. (فصلت: 20) 6- ای کسانی که با آلودگی به گناهان، به خودتان جفا کرده اید، از لطف خدا نا امید نشده و توبه کنید که خدا  همه گناهان را می آمرزد. (زمر:53) 7- قرآن برای مؤمنین، مایه راهنمایی و درمان و برای بی دین ها که گوششان سنگین است، نامفهوم، گویا از جایی دور صدایشان می زنند. (فصلت: 44) 8- در مقابل بدی با بهترین روش خوبی کن که دشمن را به دوست صمیمی تبدیل می کند. (فصلت: 34) 9- برخی وقتی عذاب خدا را می بینند، ایمان می آورند ولی این ایمان دیگر به دردشان نمی خورد و سرمایه عمرشان را باخته اند. (غافر: 84و85)
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنم سامری در فیسبوک قسمت_چهارم عامر با پشت دست به شانه احمد کوبید و گفت: اینم جشن فارغ التحصیلی ما...خوش گذشت؟!نمی دونی با چه مکافاتی بچه ها را راضی کردم که تو هم دعوت کنند.. حالا برنامه ات چیه؟! می خوای برگردی روستاتون؟! شغل مادرت را که ماهی فروشی هست ادامه بدی یا سر زمین کشاورزی کمک بابات کنی؟! احمد دست عامر را پایین انداخت و گفت: مسخره بازی بسه، چندین سال درس نخوندم و عمر خودم را تلف نکردم که برگردم سر خونه اول خودم توی کوره ده های بصره...من باید.. عامر خنده بلندی کرد و گفت: توباید؟! باید اتم را بشکافی!...باید دنیا را زیر و رو کنی، باید یک دنیا باشد و یک احمد و بعد قهقه اش بلند شد و همانطور که در تاریکی به چشم های سیاه و کشیده دوسش خیره شده بود گفت: دست بردار احمد، نه اینجا اون خونه دانشجویی هست که به حساب خودمون برای جشن فارغ التحصیلی دور هم جمع شدیم و تو هم میدون گرفتی و آرزوهات را به عنوان برنامه هات عنوان کردی و نه من مثل اون همدوره ایهات، ساده و بدبختم که تو رو نشناسم و برات کف و هورا بزنم، من که خوب جنس خراب تورو میشناسم، پس برای من قیافه نگیر همبوشی...تو هر کار هم کنی آخرش یا باید بری سرزمین مثل گاو کارکنی یا مثل خرس بری ماهی بگیری.. احمد که خونش از این همه توهین به جوش آمده بود دستش را مشت کرد و محکم به سینه عامر زد، عامر ناخواسته به پشت عقب عقب رفت و به دیوار گلی کوچه برخورد کرد‌. احمد هم با سرعت از او دور شد و در کوچه های تاریک گم شد. نمی دانست به کجا می رود اما پیش میرفت، باید فکر اساسی می کرد، کاش میشد به خانه برادرش برود، برادری که سرهنگ حزب بعث بود و می توانست خیلی کارها برایش بکند.. اما نه...احمد می خواست فکری کند که منت هیچ کس را نکشد، باید کاری می کرد که همه را انگشت به دهان نگه می داشت. همه جا تاریک بود،صدای خش خشی از جلو می آمد، احمد به خیال اینکه ماری جلویش در تب و تاب است، با احتیاط خم شد و خیره به نقطه ای در روی زمین بود که ناگهان چماقی در پشت سرش بالا رفت و همانطور که تاریکی را می شکافت بر فرق سر او فرود آمد. احمد که غافلگیر شده بود، همانطور که دستش را به دیوار کنارش میگرفت تا مانع سقوطش شود زیر لب گفت: ای عامر نامررررد...آخه چرا باید اینجور منو بزنی و دوباره ضربه ای دیگر بر بدنش فرود آمد و اینبار ضربه بین شانه های او را نشانه گرفته بود. دردی شدید در قفسه سینه اش پیچید و احمد بر زمین سرنگون شد، چشمانش سیاهی رفت و پلک هایش روی هم آمد. او چیزی نمی دید اما متوجه بود که دو نفر دو طرف او را گرفته اند و او را کشان کشان به جایی می برند. احمد رمق حرف زدن نداشت اما در ذهنش داشت حلاجی می کرد....این کار عامر نمی توانست باشد....پس کار کیست؟! بعد از طی مسافتی که او را روی زمین کشیدند، صدای باز شدن درب ماشین بلند شد، همان دو نفر بدون اینکه حرفی رد و بدل کنند، احمد را عقب ماشین سواری انداختند و در را به سرعت بستند و خودشان جلو سوار شدند و ماشین حرکت کرد. احمد در حالی بین خواب و بیداری بود که صدای آهسته یکی از مهاجمین به گوشش خورد: برو با چشم‌بند چشماش را ببند. مرد دوم اوفی کرد و گفت: این بدبخت بیهوشه، چرا چشماش را ببندم و مرد اول با تحکم حرفش را تکرار کرد و ماشین ایستاد. چشم های احمد با چشم بند سیاه رنگی بسته شد و احمد سعی می کرد که به هوش باشد، صدای این دو مرد آشنا نبود و از طرز حرف زدنشان معلوم بود که با هدفی خاص به او حمله شده، اما چه هدفی؟ اصلا او شخص شخیصی نبود که بخواهند بدزدنش نه خود ثروتی داشت و نه پدرش آنقدر متمول بود که او را بدزدند، پس حتما اشتباهی شده و این مهاجمین احمد را با کس دیگه ای اشتباه گرفتند. با این فکر،علی رغم دردی که در سر و جان احمد پیچیده بود لبخندی روی لبش نشست، آهسته زیر لب گفت: به کاهدان زده اید نادان ها... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🎞🎞🎞🎞🎞🎞
🔰 کنایه آفتاب یزد به درز چند باره فایل‌های صوتی ظریف 🔸یک روزنامه اصلاح‌طلب در واکنشی تلویحی به چندین بار انتشار سخنان حاشیه‌دار محمد جواد ظریف تحت عنوان «درز فایل صوتی» تأکید کرد این کار، اتفاقی و بد اخلاقی نیست، بلکه پروژه و راهبردی عمدی است! 🔸آفتاب یزد در سرمقاله‌ای با عنوان « چند بار درز فایل صوتی اتفاقی است؟»، نوشت: «روزگاری، هرکـس در مخمصه گفتاری، گرفتار می‌آمد در اولیـن واکنش می‌گفت «تقطیع شـده»! برخی هـم در مواجهه با تصاویری که لابد خوشایند نبوده، سینه سپر می‌کردند که: «فتوشاپ است»! اما «درز فایل صوتی» از آن دست مقوله‌هایی است که باید روی آن چند تبصره و ماده نوشت. 🔸پرسش این‌جا است؛ چند بار «درز فایل صوتی» اتفاقی است؟ چند بار «درز فایل صوتی» بداخلاقی است؟ چند بار «درز فایل صوتی» بی‌تعهدی اسـت؟ و در نهایت این‌که، چند بار «درز فایل صوتی» قابل بخشش است؟ 🔸یادآور می‌شود انتشار فایل صوتی مربوط به اظهارات محمدجواد ظریف، که باعث ناراحتی برخی اصلاح‌طلبان شده بود، او را به واکنش و عذرخواهی واداشت. بخشی از اظهارات ظریف، افترا و تهمت علیه سردار جعفری فرمانده سابق سپاه بود. اما بخش دیگر، به تندرو و انحصارطلب خواندن اصلاح‌طلبان، پایگاه اجتماعی نداشتن آنان و متوسل شدن به وی در انتخابات ۱۴۰۰، و همچنین ناکارآمد تلقی شدن برجام نزد مردم برمی‌گشت. https://kayhan.ir/001CJA 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat