eitaa logo
شهید کمالی
910 دنبال‌کننده
13هزار عکس
5هزار ویدیو
585 فایل
ارتباط با ادمین: @ENGHLABI60 🔹 امام علی علیه‌السلام: «انسان بصیر، کسی است که به‌درستی شنید و اندیشه کرد؛ پس به‌درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت.» نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 215 💠سوره يونس: آیات 54 الی 61 @ahlolbait_story
4_5830257833320385879.mp3
2.11M
🔊مجموعه صوتی 👤استاد حسن محمودی 📝قسمت ششم 🔖 حجت خداست، حجت خدا مسلط بر تمام زبان هاست و از قدرت الهی برخوردار است... 👌کوتاه و شنیدنی 👈بشنوید و نشر دهید
دختر_شینا روزهای اول دوری از حاج آقایم بی تابم می ڪرد. آن قدر ڪه گاهی وقت ها دور از چشم صمد می نشستم و های های گریه می ڪردم. این سفر فقط یڪ خوبی داشت. صمد را هر روز می دیدم. هفته اول برای ناهار می آمد خانه. ناهار را با هم می خوردیم. ڪمی با بچه ها بازی می ڪرد. چایش را می خورد و می رفت تا شب. ڪار سختی داشت. اوایل انقلاب بود. اوج خراب ڪاری منافقین و تروریست ها. صمد با فعالیت های گروهڪ ها مبارزه می ڪرد. ڪار خطرناڪی بود. آمدن ما به همدان فایده دیگری هم داشت. حالا دوست و آشنا و فامیل می دانستند جایی برای اقامت دارند. اگر خرید داشتند یا می خواستند دڪتر بروند، به امید ما راهی همدان می شدند. با این حساب، اغلب روزها مهمان داشتم. یڪ ماه ڪه گذشت. تیمور، برادر صمد، آمد پیش ما. درس می خواند. قایش مدرسه راهنمایی نداشت. اغلب بچه ها برای تحصیل می رفتند رزن ـ ڪه رفت و برگشتش ڪار سختی بود. به همین خاطر صمد تیمور را آورد پیش خودمان. حالا واقعاً ڪارم زیاد شده بود. زحمت بچه ها، مهمان داری و ڪارهای روزانه خسته ام می ڪرد. آن روز صمد برای ناهار به خانه نیامد. عصر بود. تیمور نشسته بود و داشت تڪالیفش را انجام می داد ڪه صدای زنگ در بلند شد. تیمور رفت و در را باز ڪرد. ادامه دارد...✒️ دختر_شینا از پشت پنجره توی حیاط را نگاه ڪردم برادرشوهرم، ستار، بود. داشت با تیمور حرف می زد. ڪمی بعد تیمور آمد لباسش را پوشید و گفت: «من با داداش ستار می روم ڪتاب و دفتر بخرم.» با تعجب گفتم: «صمد ڪه همین دیروز برایت ڪلی ڪتاب و دفتر خرید.» تیمور عجله داشت برای رفتن. گفت: «الان برمی گردیم.» شڪ برم داشت، گفتم: «چرا آقا ستار نمی آید تو.» همین طور ڪه از اتاق بیرون می رفت، گفت: «برای شام می آییم.» دلم شور افتاد. فڪر ڪردم یعنی اتفاقی برای صمد افتاده. اما زود به خودم دلداری دادم و گفتم: «نه، طوری نشده. حتماً ستار چون صمد خانه نیست، خجالت ڪشیده بیاید تو. حتماً می خواهند اول بروند دادگاه صمد را ببینند و شب با هم بیایند خانه.» چند ساعتی بعد، نزدیڪ غروب، دوباره در زدند. این بار پدرشوهرم بود؛ با حال و روزی زار و نزار. تا در را باز ڪردم، پرسیدم: «چی شده؟! اتفاقی افتاده؟!» پدرشوهرم با اوقاتی تلخ آمد و نشست گوشه اتاق. هر چه اصرار ڪردم بگوید چه اتفاقی افتاده، راستش را نگفت. می گفت: «مگر قرار است اتفاقی بیفتد؟! دلم برای بچه هایم تنگ شده. آمده ام تیمور و صمد را ببینم.» باید باور می ڪردم؟! نه، باور نڪردم. اما مجبور بودم بروم فڪری برای شام بڪنم. ادامه دارد...✒ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 نماز بسیار پرفضیلت یکشنبه های ماه ذیقعده برای آمرزش گناهان 🔵 براى نماز در روز یکشنبه ماه ذیقعده روایتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است. در فضیلت این نماز، آمده است: 🔺 که هر کس آن را بجا آورد: 1⃣ توبه اش پذیرفته مى شود 2⃣ و گناهانش آمرزیده مى گردد 3⃣ و سبب برکت براى نمازگزار و خانواده اش خواهد بود، 4⃣ و در روز قیامت کسانى که از او طلبى و یا حقّى دارند، از وى راضى گردند 5⃣ و با ایمان از دنیا مى رود 6⃣ و قبرش براى او وسیع و نورانى گردد 7⃣ و پدر و مادرش از او راضى شوند 8⃣ و آنها نیز مورد مغفرت خداوند قرار گیرند، 9⃣ ذریّه او نیز بخشیده شوند 0⃣1⃣ و روزى او وسیع گردد 1⃣1⃣ فرشته مرگ به هنگام مردن، با او مدارا کند 2⃣1⃣ و به آسانى جانش را بگیرد. 🌕 کیفیت نماز : رسول خدا(صلى الله علیه وآله) کیفیّت نماز را این گونه بیان فرمود که: 🛑 در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند (دو رکعت دو رکعت) در هر رکعت، سوره «حمد» یک مرتبه، سوره «قل هو الله» سه مرتبه و سوره هاى «فلق» و «ناس» را یک مرتبه بخواند; و بعد از اتمام نماز هفتاد مرتبه استغفار کند، سپس بگوید: 🔺 لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ الْعَلىِّ الْعَظیمِ آنگاه بگوید: 🔺 یا عَزیزُ یا غَفّارُ، اِغْفِرْ لى ذُنُوبى، وَ ذُنُوبَ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنْتَ. 📚 مفاتیح الجنان/اعمال ماه ذیقعده 🔵 لازم به ذکر است طبق متن انتهایی روایت این عمل را در سایر یکشنبه های سال نیز می‌توانیم انجام دهیم.
دیشب حال خوشی نداشتم گذرم افتاد به خیابان شهدا 🍃 از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم خیابان هر قدمش کوچه ایی داشت 🌾 اولین کوچه به نام ؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین ,نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام اخلاص بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌾 دومین کوچه شهید ؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار مادر همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت حدود خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از شرم از کوچه گذشتم... 🌾 به سومین کوچه رسیدم! شهید علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: قرآن و نهج البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌾 چهارمین کوچه! شهید ... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! مطالعه کردی؟! برای بصیرت خودت چه کردی!؟ برای دفاع از ولایت!!؟همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌾 پنجمین کوچه و شهید ... صدای نجوا و مناجات شهید می آمد! صدای اشک و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌾 ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...هیبت خاصی داشت...مشغول تدریس بود!مبارزه با هوای نفس،نگهبانی دل...کم آوردم...گذشتم... 🌾 هفتمین کوچه انگار کانال بود! بله؛ شهید ...انگار مرکز کنترل دل ها بود!!هم مدارس!هم دانشگاه!هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در دنیا خطر لغزش و غفلت تهدیدشان میکرد! ایثارش را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌾 هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار شهید پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را تفحص میکردند! آنها که اهل عمل به وصیت شهدا بودند...شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ارباب... پرونده های باقیمانده روی زمین! 🌾 دیدم شهدای گمنام وساطت میکردند،برایشان... اسم من هم بود!وساطت فایده نداشت...از حرف تا عمل!فاصله زیاد بود...دیگر پاهایم رمق نداشت!افتادم...خودم دیدم که با حالم چه کردم!تمام شد...تمام از کوچه پس کوچه های دنیا!بی شهدا،نمی توان گذشت... ❣ شهدا گاهی،نگاهی... شهدا همه را صدا میزنند ؛ اما هرکسی نمیشنود... 👣 قدم قدم....تا..ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر انقلاب: امروز ملت ایران غرب‌گرایان را تحقیر می‌کند 🗣امام خامنه‌ای: 🔸منطق غربگرایان این بود که ایرانی عُرضه ندارد که بسازد. آن روز غرب گرایان ملت را تحقیر می‌کردند امروز ملت آنها را تحقیر می‌کند. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 پشت پرده عجیب بی حجابی‌های اخیر حرفهای ۲۰ سال پیش رهبری که شنیده نشد! https://eitaa.com/tabeen_hejab 🔺سیاسی ناحیه بجنورد 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🇮🇷 🖼 چگونه یک زن تبدیل به یک سرگرمی سیار می‌شود؟ 🍃🌹🍃 🆔 https://eitaa.com/tabeen_hejab
✨ امام محمد باقر علیه‌السلام: 🌾 به راستی که پرهیزگاران، همانند توانگرانند، اندکی از دنیا آنان را بی‌نیاز کرده و از این رو مخارجشان اندک است. 📚 تحف العقول 🌷 پایگاه بنت الهدی ایور 🌷
رهبرانقلاب در دیدار دانشمندان و مسئولان صنعت هسته‌ای: هرکس «ایران قوی» را می‌خواهد به صنعت هسته‌ای اهمیت بدهد/ همکاری با آژانس در چارچوب پادمان حفظ شود اما زیر بار خواسته‌های زورگویانه نروید/ ما روی مبنای اسلامی‌مان طرف سلاح هسته‌ای نمی‌رویم/ در هر توافقی زیرساخت‌های هسته‌ای نباید دست بخورد. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
بومی شدن صنعت بسیار مهم هسته‌ای نشان‌دهنده ناکامی غرب و تحقیر غرب‌گرایانی است که درصدد تحقیر ملت و تضعیف روحیه کار و امید در کشور بودند. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تولید سلاح کشتارجمعی (چه هسته‌ای و چه شیمیایی) را مخالف اسلام خواندند و افزودند: اگر این مبنای اسلامی نبود و ما اراده تولید سلاح هسته‌ای داشتیم، این‌کار را انجام داده بودیم و دشمنان هم می‌دانند که نمی‌توانستند جلوی ما را بگیرند. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
سلطه‌گران از دو روش ملت‌ها را عقب نگه می‌دارند و به استضعاف می‌کشند؛ روش اول، تسلط مستقیم بر ملت‌ها و استعمار آنهاست و روش دوم که خطرناک‌تر است، القای روحیه بی‌عرضگی و «ما نمی‌توانیم» در ملت‌هاست 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 دیدار آرمیتا رضایی‌نژاد فرزند شهید داریوش رضایی‌نژاد با رهبر انقلاب در حاشیه نمایشگاه دستاوردهای صنعت هسته‌ای کشور 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 216 💠سوره يونس: آیات 62 الی 70 @ahlolbait_story
4_5836822506148727819.mp3
1.95M
🔊مجموعه صوتی 👤استاد حسن محمودی 📝قسمت هفتم 🔖 عالم است به گذشته ،به حال، به آینده... 👌کوتاه و شنیدنی 👈بشنوید و نشر دهید.
دختر_شینا دلهره ای افتاده بود به جانم ڪه آن سرش ناپیدا. توی فڪرهای پریشان و ناجور خودم بودم ڪه دوباره در زدند. به هول دویدم جلوی در. همین ڪه در را باز ڪردم، دیدم یڪ مینی بوس جلوی در خانه پارڪ ڪرده و فامیل و حاج آقایم و شیرین جان و برادرشوهر و اهل فامیل دارند از ماشین پیاده می شوند. همان جلوی در وا رفتم. دیگر مطمئن شدم اتفاقی افتاده. هر چه قسمشان دادم و اصرار ڪردم بگویند چه اتفاقی افتاده، ڪسی جواب درست و حسابی نداد. همه یڪ ڪلام شده بودند: «صمد پیغام فرستاده، بیاییم سری به شما بزنیم.» باید باور می ڪردم؛ اما باور نڪردم. می دانستم دارند دروغ می گویند. اگر راست می گفتند، پس چرا صمد تا این وقت شب نیامده بود. تیمور با برادرش ڪجا رفته؟! چرا هنوز برنگشتند. این همه مهمان چطور یڪ دفعه هوای ما را ڪردند. مجبور بودم برای مهمان هایم شام بپزم. رفتم توی آشپزخانه. غذا می پختم و اشڪ می ریختم. بالاخره شام آماده شد. اما خبری از صمد و برادرهایش نشد. به ناچار شام را آوردم. بعد از شام هم با همان دو سه دست لحاف و تشڪی ڪه داشتیم، جای مهمان ها را انداختم. ڪمی بعد، همه خوابیدند. اما مگر من خوابم می برد! منتظر صمد بودم. از دل آشوبه و نگرانی خوابم نمی برد. تا صدای تقّه ای می آمد، از جا می پریدم و چشم می دوختم به تاریڪیِ توی حیاط؛ اما نه خبری از صمد بود، نه تیمور و ستار. ادامه دارد...✒️ دختر_شینا نمی دانم چطور خوابم برد؛ اما یادم هست تا صبح خواب های آشفته و ناجور می دیدم. صبح زود، بعد از نماز، صبحانه نخورده پدرشوهرم آماده رفتن شد. مادرشوهرم هم چادرش را برداشت و دنبالش دوید. دیگر نمی توانستم تاب بیاورم. چادرم را سرڪردم و گفتم: «من هم می آیم.» پدرشوهرم با عصبانیت گفت: «نه نمی شود. تو ڪجا می خواهی بیایی؟! ما ڪار داریم. تو بمان خانه پیش بچ هایت.» گریه ام گرفت. می نالیدم و می گفتم: «تو را به خدا راستش را بگویید. چه بلایی سر صمد آمده؟! من ڪه می دانم صمد طوری شده. راستش را بگویید.» پدرشوهرم دوباره گفت: «تو برو به مهمان هایت برس. الان از خواب بیدار می شوند، صبحانه می خواهند.» زارزار گریه می ڪردم و به پهنای صورتم اشڪ می ریختم، گفتم: «شیرین جان هست. اگر مرا نبرید، خودم همین الان می روم دادگاه انقلاب.» این را ڪه گفتم، پدرشوهرم ڪوتاه آمد. مادرشوهرم هم دلش برایم سوخت و گفت: «ما هم درست و حسابی خبر نداریم. می گویند صمد زخمی شده و الان بیمارستان است.» این را ڪه شنیدم، پاهایم سست شد. ادامه دارد...✒️ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🇮🇷 📝 حالا حتی زن رضا هم او را گردن نمی‌گیرد! 🍃🌹🍃 🔻عجیب است که چند ماه پیش در نقشه شوم نابودی ایران، همه باهم متحد شده بودند ولی اختلافاتشان حالا از سطح جناح‌ و ایدئولوژی‌، رسیده به سطح یک خانواده، زیر یک سقف و پشت درِ اتاق زن و شوهری. 🔹رضا پهلوی که برای اداره ایران از مردم درخواست وکالت کرده بود، بعد از طرد شدن از سوی دیگر لید‌ر‌های ضدانقلاب و خرد شدن منشور همبستگی، حالا زنش هم او را گردن نمی‌گیرد. 🔸یاسمین پهلوی که به غیر از«عروس شاه بودن» عملاً فاقد هویت شخصی است و مشخص نیست چه کاره‌ است، صراحتاً اعلام کرد در موضوعات اساسی با رضا پهلوی -که او نیز به غیر از «پسر شاه بودن» شناسه و دستاورد دیگری ندارد- هم‌نظر نیست و کاسه کوزه‌‌‌های این دعوای زن و شوهری را بر سر رسانه‌ها شکست. 🆔 http://eitaa.com/meyarpb 🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 سخنان زیبای این مولوی بلوچ در مورد مقام معظم رهبری را بفرستید برای عبدالحمید 🍃🌹🍃 ♥️ " قلب قرآن کریم سوره یاسین است و قلب ملت ایران آیت‌الله خامنه‌ای عزیز " 🆔 http://eitaa.com/meyarpb 🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷 🖼 مسعود کشمیری عامل انفجار دفتر نخست‌وزیری در حومه پاریس و در خانه امن منافقین به درک واصل شد. 🆔 http://eitaa.com/meyarpb 🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷 🖼 قاتل پدر ۵ تا بچه قد و نیم قد که برای امنیت مردم سر پستش بود رو اینجوری زیر گرفت 🆔 http://eitaa.com/meyarpb 🆔 http://rubika.ir/meyar_pb