eitaa logo
شهید کمالی
906 دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
586 فایل
ارتباط با ادمین: @ENGHLABI60 🔹 امام علی علیه‌السلام: «انسان بصیر، کسی است که به‌درستی شنید و اندیشه کرد؛ پس به‌درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت.» نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 242 💠سوره يوسف: آیات 53 الی 63 #قرآن #طرح_ختم_قرآن #تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن @ahlolbait_story
Bar MAdare Ahd 12.mp3
1.47M
🤝 بر مدار عهد نکاتی پیرامون عهد با امام عصر علیه‌السلام 🎵قسمت دوازدهم 💚 اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 💚 🆔 @Gole_Narges_emam_zaman
دختر_شینا قسمت:3⃣4⃣1⃣ اما ته دلم قند آب می شد. گفت: «ببین چی برایتان خریده ام. خدا کند خوشت بیاید.» و اشاره کرد به دو تا ساک کنارِ پشتی. رفتم توی آشپزخانه و خودم را با آشپزی مشغول کردم. اما تمام حواسم به او بود. برای بچه ها لباس خریده بود و داشت تنشان می کرد. یک دفعه دیدم بچه ها با لباس های نو آمدند توی آشپزخانه. نگران شدم لباس ها کثیف شود. بغلشان کردم و آوردمشان توی اتاق. تا مرا دید، گفت: «یک استکان چای که به ما نمی دهی، اقلاً بیا ببین از لباس هایی که برایت خریده ام خوشت می آید؟!» دید به این راحتی به حرف نمی آیم. خندید و گفت: «جان صمد بخند.» خنده ام گرفت. گفت: «حالا که خندیدی، آن ساک مال تو. به جان قدم، اگر بخواهی اخم و تَخم کنی، همین الان بلند می شوم و می روم. چند نفری از بچه ها دارند امشب می روند منطقه.» دیدم نه، انگار قضیه جدی است و نمی شود از این ادا اطوارها درآورد. ساک را برداشتم و بردم آن یکی اتاق و لباس ها را پوشیدم. سلیقه اش مثل همیشه عالی بود. برایم بلوز و دامن پولک دوزی خریده بود، که تازه مد شده بود. داشتم توی آینه خودم را نگاه می کردم که یک دفعه سر رسید و گفت: «بَه... بَه...، قدم! به جان خودم ماه شده ای. چقدر به تو می آید.» قسمت :4⃣4⃣1⃣ خجالت کشیدم و گفتم: «ممنون. می روی بیرون. می خواهم لباسم را عوض کنم.» دستم را گرفت و گفت: «چی! می خواهم لباسم را عوض کنم! نمی شود. باید همین لباس را توی خانه بپوشی. مگر نگفتم ما عید نداریم. اما هر وقت که پیش هم هستیم و تو می خندی، عید است.» گفتم: «آخر حیف است این لباس مهمانی است.» خندید و گفت: «من هم مهمانت هستم. یعنی نمی شود برای من این لباس را بپوشی؟!» تسلیم شدم. دستم را گرفت و گفت: «بنشین.» بچه ها آمده بودند توی اتاق و از دیدن من و لباس نواَم تعجب کرده بودند. صمد همان طور که دستم را گرفته بود گفت: «به خاطر ظهر معذرت می خواهم. من تقصیرکارم. مرا ببخش. اگر عصبانی شدم، دست خودم نبود. می دانم تند رفتم. اما ببخش. حلالم کن. خودت می دانی از تمام دنیا برایم عزیزتری. تا به حال هیچ کس را توی این دنیا اندازه تو دوست نداشته ام. گاهی فکر می کنم نکند این همه دوست داشتن خدای نکرده مرا از خدا دور کند؛ اما وقتی خوب فکر می کنم، می بینم من با عشق تو به خدا نزدیک تر می شوم. روزی صدهزار مرتبه خدا را شکر می کنم بالاخره نصیبم شدی. چه کنم که جنگ پیش آمد؛ وگرنه خیلی فکرها توی سرم بود. اگر بدانی توی منطقه چه قیامتی است. اگر بدانی صدام چه بر سر زن ها و کودکان ما می آورد. 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ⇠قسمت :5⃣4⃣1⃣ اگر بودی و این همه رنج و درد و کُشت و کشتار را می دیدی، به من حق می دادی. قدم جان! از من ناراحت نشو. درکم کن. به خدا سخت است. این را قبول کن ما حالا حالاها عید نداریم. یک سری بلند شو برو خیابان کاشانی ببین این مردم جنگ زده با چه سختی زندگی می کنند. مگر آن ها خانه و زندگی نداشته اند؟! آن ها هم دلشان می خواهد برگردند شهرشان سر خانه و زندگی شان و درست و حسابی زندگی کنند.» به خودم آمدم. گفتم: «تو راست می گویی. حق با توست. معذرت می خواهم.» نفس راحتی کشید و گفت: «الهی شکر این مسئله برای هر دویمان روشن شد. اما مطلب دیگری که خیلی وقت است دلم می خواهد بگویم، درباره خودم است. حقیقتش این است که حالا دیگر جنگ جزء زندگی ما شده. هر بار که می آیم، می گویم این آخرین باری است که تو و بچه ها را می بینم. خدا خودش بهتر می داند شاید دفعه دیگری وجود نداشته باشد. به بچه ها سفارش کرده ام حقوقم را بدهند به تو. به شمس الله و تیمور و ستار هم سفارش های دیگری کرده ام تا تو خیلی به زحمت نیفتی.» زدم زیر گریه، گفتم: «صمد بس کن. این حرف ها چیه می زنی؟ نمی خواهم بشنوم. بس کن دیگر.» ادامه دارد ‌..‌....
موکب مردمی محله امام رضا (ع) به مناسبت عید سعید غدیر خم به همت بچه های مسجدسیدالشهدا در میدان امام حسین(ع) در محله امام رضا(ع) برپا و با شیرینی و شربت از مردم محل پذیرایی انجام شد 💠 وحسینیه _سیدالشهداء (عج) موکب مردمی محله امام رضا (ع)
شهادت یکی از ماموران نیروی انتظامی زاهدان دادستان سیستان و بلوچستان: 🔹صبح امروز تعدادی از افراد مسلح به کلانتری‌ ۱۶ شهرستان زاهدان حمله کردند که هنوز این درگیری ادامه دارد. 🔹در این درگیری تا کنون یک نفر از نیرو‌های کلانتری به شهادت رسیده است.
📸 ماجرای نماز خواندن شهید مهدی زین الدین 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🛑تصویر شهدای امروز زاهدان https://eitaa.com/kamalibasirat
شهید کمالی
💢 توضیح فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان درباره حمله تروریستی به کلانتری ۱۶زاهدان 💬 سردار جلیلیان فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان: 🔻 صبح امروز ۴ نفر از گروهک‌ها و معاندان کوردل در پوشش ارباب رجوع وارد کلانتری ۱۶ زاهدان می‌شوند. 🔻 سرباز قراول نگهبان در اقدامی شجاعانه قصد مقابله با تروریست‌ها را داشت که متاسفانه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔻 تروریست‌ها پس از ورود به محیط کلانتری قصد ورود به فضای اداری کلانتری را داشتند که با رشادت همکارانم از ورود آنها جلوگیری و یکی از تروریست‌ها به هلاکت رسید. 🔻 معاندان به انواع سلاح‌ها مجهز بودند و درگیری یک ساعت ادامه داشت اما با شجاعت و حجم آتش نیروهای انتظامی، در نهایت هر ۴ تروریست به هلاکت رسیدند. 🔻 ‌۲ نفر از عوامل کلانتری ستوان علی کیخا و سرباز وظیفه رشیدی پس از مقاومت جانانانه به شهادت رسیدند. 🔻 هفت نارنجک و چند جلیقه انفجاری از عوامل حمله به کلانتری ۱۶ زاهدان کشف شد. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
حکم رئیس جدید جبهه اصلاحات لغو می‌شود؟ 🔹مدیرکل سیاسی وزارت کشور: کمیسیون فراقوه‌ای احزاب پیرامون مسئلۀ انتخاب آذر منصوری به‌سمت رئیس جبهه اصلاحات با توجه به عضویت موثر منصوری در حزب اتحاد ملت، بررسی‌هایی داشته و با توجه به سوابق محکومیت و تداوم محرومیت اجتماعی در آن بازۀ زمانی، او امکان عضویت مؤثر در حزب را نداشتند. 🔹استعلام جدید سوءپیشینۀ کیفری آذر منصوری تکلیف را مشخص خواهد کرد که آیا استعلام قبلی به قوت خود باقی است یا نه؟ 🍃[ : پویشی برای همه مردم ایران ]✨ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🆔 @zamanehh
🔻«تروریست آلمانی» فضانورد ایرانی معرفی شد!/ کذب‌گویی‌های «انتخاب» تمامی ندارد 🔹«یاسمین مقبلی» به عنوان فرمانده ماموریت فضایی ناسا انتخاب شد. اسم و فامیل فارسی او باعث شده رسانه اصلاح‌طلب «انتخاب» باذوق زدگی به این اتفاق واکنش نشان دهد؛ بی‌توجه با آن که کارنامه این زن پر است از قتل و جنایت! 🔹یاسمین مقبلی متولد آلمان است اما به نوشته سایت رسمی ناسا، او خود را نیویورکی می‌داند. هیچ اسمی از ایران در بین ملیت‌های او نیست و حتی او تابعیت آلمان را هم دریافت نکرده است. 🔹پیش از عضویت در ناسا، مقبلی تفنگدار نیروی دریایی ایالات متحده‌ی آمریکا بوده است. وی با بیش از ۲۵ پرنده‌ی مختلف (عمدتا هلیکوپترهای تهاجمی)، بیش از ۱۵۰ ماموریت جنگی و ۲۰۰۰ ساعت پرواز را درکارنامه خود جمع آوری کرده است. 🔹اکثر فعالیت‌های یاسمین مقبلی در عملیات‌های تروریستی آمریکا در کشور افغانستان و مشارکت در قتل مردم بی‌گناه  بوده است. 🔹حال «انتخاب» چرا با ذوق‌زدگی انتصاب یک قاتل را پوشش می‌دهد و این شخصیت منفور را به عنوان الگوی زن ایرانی ارائه می‌دهد شک برانگیز است! 🍃[ : پویشی برای همه مردم ایران ]✨ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🆔 @zamanehh
📷 گزارش تصویری ✅ دیدار رئیس اداره امور بسیج در ستاد کل نیروهای مسلح با حجت الاسلام و المسلمین نوری نماینده محترم ولی فقیه در خراسان شمالی #ثامن_خراسان_شمالی
975.3K
سوال: با توجه به کارهای بزرگ و ریل‌گذاری درست دولت در حوزه اقتصاد، چرا در حوزه میدان شاهد تاثیر آن بر زندگی مردم نیستیم؟ 🎙کارشناس: دکتر محمد اکبرزاده 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
💢طناب پوسیده حجاریان 🔹همزمان با افزایش کنش‌گری اصلاح‌طلبان برای تعیین سازوکار این جریان برای سیاست‌ورزی و حضور در انتخابات، تحرکات طیف رادیکال و افراطی نیز افزایش یافته است. 🔸نمونه این تحرکات را باید در مصاحبه امثال؛ فائزه هاشمی، سعید حجاریان و... دید که یا به نفی مستقیم حضور در انتخابات پرداخته و یا برای حضور در انتخابات به تعیین شروط می‌پردازند. در زمینه علل چنین رفتارهایی از سوی طیف رادیکال اصلاحات مانند حجاریان چند نکته تحلیلی را می‌توان مد نظر داشت: 🔰گزاره‌های تحلیلی: 🔹1ـ شرط و شروط طیف رادیکال و افراطی‌ای مانند حجاریان را نمی‌توان به معنای شرط و شروط برای حضور در انتخابات دانست؛ چرا که این طیف افراطی سال‌هاست از انتخابات گذر کرده و نافرمانی را جست‌وجو می‌کنند. برای مثال حجاریان در سایت مشق نو در 10 آذر 1397 اینگونه می‌نویسد: «تاکتیک اصلی اصلاحات، سازماندهی نیروها از پایین است. این روش در گسترش احزاب، سازمان آهنین، بسیج توده‌ای و انواع سازمان‌های مردم‌نهاد متجلی می‌شود و حتی بعضی مواقع می‌توان به نافرمانی مدنی فکر کرد. اساساً معتقدم فشار از پایین با انتخابات پدید نمی‌آید. پس باید گفت: پروژه اصلاحات به انتخابات گره نخورده است. زیرا انتخابات به‌ معنای کنونی آن، مصداق گدایی قدرت است.» لذا شروط طیف‌های تندرویی مانند حجاریان بیش از آنکه شروط برای آمدن به صحنه انتخابات باشد تئوریزه کردن آنچه نافرمانی می‌داند است. 🔸2ـ نسخه تجویزی امثال حجاریان را باید طناب پوسیده‌ای دانست که با آن نمی‌توان به چاه رفت. اشکال اول اینکه هر جریان سیاسی برای مانایی خود نیازمند بازیگری سیاسی است و این ذاتی‌اش محسوب می‌شود. جریان سیاسی مانند ماهی است؛ همانگونه که ماهی بدون آب می‌میرد جریان سیاسی هم بدون کنش‌گری سیاسی رو به اضمحلال خواهد رفت. لذا اینکه یک جریان سیاسی را از فعالیت سیاسی منع کرده و آن را به «نافرمانی مدنی» دعوت کنی‌ـ آنگونه که امثال حجاریان می‌نویسند و می‌اندیشند‌ـ جز خسران برای جریان سیاسی مطبوع چیز دیگری حاصل ندارد. 🔹3ـ اشکال دومی که بر این صحبت وارد است و جریان اصلاحات را با خسارت همراه می‌کند منابع انسانی و بدنه اجتماعی جریان است. عدم بازیگری سیاسی به معنای به عاریت گذاشتن بدنه اجتماعی و طیف هوادار است. توصیه جریان افراطی‌ای مانند حجاریان‌ـ در صورت جامه عمل پوشیدن‌ـ زمینه‌ای را فراهم می‌آورد تا بدنه متمایل به جریان اصلاحات از جاهای مختلف گاه به اسم خط سوم داخلی و گاه به اسم جریان‌های ساختارشکن خارج‌نشین به عاریت گرفته شود. اضمحلال بدنه اجتماعی هم چیزی جز اضمحلال جریان سیاسی نتیجه‌ای ندارد. 🔅نکته مهم؛ حوادث و اتفاقات چند سال اخیر نشان داده است که سازوکار مواجهه با نظام در هر طیف سیاسی استفاده از سازوکار قانونی است. به همین دلیل در مدت اخیر شاهد فعال شدن سیاسیون و طیف‌های داخلی اصلاحات هستیم تا برای رسیدن به یک سازوکار رقابت به اجماع برسند. آنچه مطلوب و مورد نیاز است این است که در این سازوکار نباید اجازه داد طیف‌های تندرو و رادیکال زیر میز مفاهمه، گفت‌وگو، مشارکت و... بزنند و میز کذایی و غیر منطقی خود را پیش پای جریان بگذارند. ✍🏻یعقوب ربیعی 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
📣 کاهش ۸ و نیم درصدی آمار طلاق در خراسان‌شمالی زاهدی‌نیا، مدیرکل ثبت احوال خراسان‌شمالی گفت: 🔸️براساس آمارهای سه ماهه اول سال جاری ۶۰۰ واقعه طلاق در استان به ثبت رسیده که نسبت به مدت مشابه سال قبل ۸.۵ درصد کاهش داشته است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 243 💠سوره يوسف: آیات 64 الی 69 #قرآن #طرح_ختم_قرآن #تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن @ahlolbait_story
هدایت شده از گل نرگس
Bar MAdare Ahd 13.mp3
1.84M
🤝 بر مدار عهد نکاتی پیرامون عهد با امام عصر علیه‌السلام 🎵قسمت سیزدهم 💚 اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 💚 🆔 @Gole_Narges_emam_zaman
دختر_شینا قسمت :6⃣4⃣1⃣ با انگشت سبابه اش اشک هایم را پاک کرد و گفت: «گریه نکن. بچه ها ناراحت می شوند. این ها واقعیت است. باید از حالا تمرین کنی تا به موقعش بتوانی تحمل کنی.» مکثی کرد و دوباره گفت: «این بار هم که بروم، دل خوش نباش به این زودی برگردم. شاید سه چهار ماه طول بکشد. مواظب بچه ها باش و تحمل کن.» و من تحمل کردم. صمد چند روز بعد رفت و سه چهار ماه دیگر آمد. یک هفته ای ماند و دوباره رفت. گاهی تلفن می زد، گاهی هم از دوستانش که به مرخصی می آمدند می خواست به سراغ ما بیایند و از وضعیتش ما را باخبر کنند. برادرهایش، آقا شمس الله، تیمور و ستار، گاه گاهی می آمدند و خبری از ما می گرفتند. حاج آقایم همیشه بی تابم بود. گاهی تنهایی می آمد و گاهی هم با شینا می آمدند پیشمان. چند روزی می ماندند و می رفتند. بعضی وقت ها هم ما به قایش می رفتیم. اما آنجا که بودم، دلم برای خانه ام پر می زد. فکر می کردم الان است صمد به همدان بیاید. بهانه می گرفتم و مثل مرغ پرکنده ای از این طرف به آن طرف می رفتم. تا بالاخره خودم را به همدان می رساندم. خانه همیشه بوی صمد را می داد. لباس ه ایش، کفش ها و جانمازش دلگرمم می کرد. به این زندگی عادت کرده بودم. تمام دلخوشی ام این بود که، هست و سالم است. این برایم کافی بود. قسمت :7⃣4⃣1⃣ حالا جنگ به شهرها کشیده شده بود. گاهی در یک روز چند بار وضعیت قرمز می شد. هواپیماهای عراقی توی آسمان شهر پیدایشان می شد و مناطق مسکونی را بمباران می کردند. با این همه، زندگی ما ادامه داشت و همین طور دو سال از جنگ گذشته بود. سال 1361 برای بار سوم حامله شدم. نگران بودم. فکر می کردم با این شرایط چطور می توانم بچه دیگری به دنیا بیاورم و بزرگش کنم. من ناراحت بودم و صمد خوشحال. از هر فرصت کوچکی استفاده می کرد تا به همدان بیاید و به ما سر بزند. خیلی پی دلم بالا می رفت. سفارشم را به همه فامیل کرده بود. می گفت: «وقتی نیستم، هوای قدم را داشته باشید.» وقتی برمی گشت، می گفت: «قدم! تو با من چه کرده ای. لحظه ای از فکرم بیرون نمی آیی. هر لحظه با منی.» اما با این همه، هم خودش می دانست و هم من که جنگ را به من ترجیح می داد. وقتی همدان بمباران می شد، همه به خاطر ما به تب و تاب می افتادند. برادرهایش می آمدند و مرا ماه به ماه می بردند قایش. گاهی هم می آمدند با زن و بچه هایشان چند روزی پیش ما می ماندند. آب ها که از آسیاب می افتاد، می رفتند. وجود بچه سوم امید زندگی را در صمد بیشتر کرده بود. به فکر خرید خانه افتاد. با هزار قرض و قوله برای خانه، ثبت نام کرد. قسمت :8⃣4⃣1⃣ یک روز دیدم شاد و خوشحال آمد و گفت: «دیگر خیالم از طرف تو و بچه ها راحت شد. برایتان خانه خریدم. دیگر از مستأجری راحت می شوید. تابستان می رویم خانه خودمان.» نُه ماهه بودم. صمد ده روزی آمد و پیشم ماند. اما انگار بچه نمی خواست به دنیا بیاید. پیش دکتر رفتیم و دکتر گفت حداقل تا یک هفته دیگر بچه به دنیا نمی آید. صمد ما را به قایش برد. گفت: «می روم سری به منطقه می زنم و سه چهارروزه برمی گردم.» همین که صمد از ما خداحافظی کرد و سوار ماشین شد و رفت، درد به سراغم آمد. نمی خواستم باور کنم. صمد قول داده بود این بار، موقع به دنیا آمدن بچه کنارم باشد. پس باید تحمل می کردم. باید صبر می کردم تا برگردد. اما بچه این حرف ها سرش نمی شد. عجله داشت زودتر به دنیا بیاید. از درد به خودم می پیچیدم؛ ولی چیزی نمی گفتم. شینا زود فهمید، گفت: «الان می فرستم دنبال قابله.» گفتم: «نه، حالا زود است.» اخمی کرد و گفت: «اگر من ندانم کِی وقتش است، به چه دردی می خورم؟!» رفت و رختخوابی برایم انداخت. دیگی پر از آب کرد و روی پریموس گوشه حیاط گذاشت. بعد آمد و نشست وسط اتاق و شروع کرد به بریدن تکه پارچه های سفید. تعریف می کرد و زیر چشمی به من نگاه می کرد، خدیجه و معصومه گوشه اتاق بازی می کردند. 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ‍ قسمت :9⃣4⃣1⃣ قربان صدقه من و بچه هایم می رفت. دقیقه به دقیقه بلند می شد، می آمد دست روی پیشانی ام می گذاشت. سرم را می بوسید. جوشانده های جورواجور به خوردم می داد. یک دفعه حالم بد شد. دیگر نتوانستم تحمل کنم. از درد فریادی کشیدم. شینا تکه پارچه های بریده شده را گذاشت روی زمین و دوید دنبال خواهرها و زن برادرهایم. کمی بعد، خانه پر شد از کسانی که برای کمک آمده بودند. قابله دیر آمد. شینا دورم می چرخید. جوشانده توی گلویم می ریخت و می گفت: «نترس اگر قابله نیاید، خودم بچه ات را می گیرم. بعدازظهر بود که قابله آمد و نیم ساعت بعد هم بچه به دنیا آمد.» شینا با شادی بچه را بغل کرد و گفت: «قدم جان! پسر است. مبارکت باشد. ببین چه پسر تپل مپل و سفیدی است. چقدر ناز است.» بعد هم کسی را فرستاد دنبال مادرشوهرم تا مژدگانی بگیرد. صدای گریه بچه که بلند شد، نفس راحتی کشیدم. خانه شلوغ بود..
🌷سلام دیشب باردیگردرهای رحمت پروردگار گشوده شدتاتلالونورخورشیددیگری ازسلاله آل یاسین(ع)آسمان امامت را روشن کند. و هفتمین شکوفه درخت ولایت باب الحوائج موسی بن جعفر(ع)پابه عرصه وجود بگذارد میلادسراسرنورامام کاظم(ع) بر همگان بویژه عاشقان وشیفتگان آن حضرت مبارک باد❤️🌷🌷🌷
💢چرا میدان گازی «آرش» اهمیت راهبردی دارد؟/ علل اختلاف ایران و کویت در میدان گازی «آرش» چیست؟ 🔹در شرایطی که منطقه به سمت آرامش و ثبات پیش می‌رود و کشورهای حاشیه خلیج فارس دست دوستی به جمهوری اسلامی ایران دادند، وزیر نفت کویت به همراه یک منبع در وزارت امورخارجه عربستان در یک ادعایی عجیب اعلام کردند که میدان گازی «آرش» حق مشترک عربستان و کویت است و از ایران می‌خواهیم که مذاکرات در این زمینه را آغاز کند. 🔸طرح چنین موضوعاتی در شرایط کنونی نه‌تنها مشکلی را حل نخواهد کرد؛ بلکه ممکن است اختلافات را در منطقه افزایش دهد. اینکه کویت از لحاظ گازی با مشکل مواجه است و میدان گازی آرش را محلی برای تأمین نیازهای خود در حوزه گاز می‌بیند، ایده و رویکرد امکان‌پذیری نیست؛ نباید این کشور برخلاف واقعیت رفتار کند.