⭕️ اتفاقات غمبار روز عاشورا در کربلا
🔻 این ساعت ها رو بخونید و به هر زمان توجه کنید😭😭😭😭
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
#فوری| جنایت و قتلعام در عراق
▪️براساس خبرهای فوری از کربلا، سرانجام جنگی که بین سپاهیان حسینبنعلی و عبیداللهبنزیاد پیشبینی میشد بهوقوع پیوست. جنگ پس از روشنای هوا در روز دهم محرم آغاز شد.
▪️نظامیان کمشمار حسینبنعلی، تکبهتک به میدان رفتند و توانستند کشتههای زیادی روی دست سپاه ابنزیاد بگذارند. با این حساب، لشکریان یزید که تعدادشان صدها برابر سپاه مقابل بود، دستهجمعی به یک نفر حمله میکردند؛ در نتیجه اصحاب حسین را به فجیعترین شکل ممکن به شهادت میرساندند.
🔸جزئیات رسیده از کشتار وسیع و قتلعام خاندان بنیهاشم و حسینبنعلی بهقدری دردناک و جنایتبار است که از انتشار آن در رسانه معذوریم.
▪️خشونت در این جنگ آنقدر بالا بود که حتی کودکان و شیرخوارگان هم بهدست نظامیان پیکارجوی ابنزیاد به شهادت رسیدند.
▪️شاهدان عینی میگویند پس از پایان جنگ و شهادت تمام سپاه حسینبنعلی، سپاهیان یزید به محل اقامت آنها حملهور شده و خیمهها را به آتش کشیدند و تمام اموال و دارایی زنان و دختران را غارت کردند.
▪️گفته میشود بازماندگان سپاه حسینبنعلی که غالبا زن و کودک بودند، تحت خشونتهای شدید قرار گرفته و هتک حرمت شدند. پس از همۀ این جنایتها، اجساد شهدای کربلا در بیابان رها شده و زنان و کودکان با غلوزنجیر به اسارت برده شدند.
@Farsna
قران سوزی.mp3
3.09M
📢#صدای_انقلاب شماره۷۸۰
💠پنجره
💠 آخرین تحلیلهای روز در رادیو صدای انقلاب
موضوع: هتک حرمت به قرآن و بررسی ابعاد سیاسی و اجتماعی...راهکار برای مقابله
مهمان برنامه: حجت الاسلام موسی غضنفرآبادی رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس
#قرآن
#پنجره
#هتک_حرمت
#صدای_انقلاب
🆔 @sedayeenghelab_ir
➖➖🍃🌺🍃➖➖🍃🌺🍃➖➖
🚨#هم_اکنون پخش زنده «روضه در صحرا» از شبکۀ قرآن
🔻 سخنرانی علیرضا پناهیان از گلزار شهدای بهشت زهرا(س)، میدان قطعۀ ۴۰
👈 لینک پخش زنده:
telewebion.com/live/quran
qurantv.ir/live
#عزاداری_در_صحرا
@Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری کلیپ
بال جبرائیل را فرش محرم میکند، دست سردار حسین(ع)...
مداحی حاج محمود کریمی در سال ۹۸ در حضور رهبر انقلاب و در آخرین حضور شهید حاج قاسم سلیمانی
#امام_خامنهای(مدظلهالعالی) #استوری_کلیپ
#رسانه_انقلاب_اسلامی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
▪️ماجرای گفتگوی امام حسین(علیهالسلام) و حضرت زینب در شب عاشورا
راوى این قضیه امام سجاد(علیهالصّلوةوالسّلام) است، که حضرت بیمار بودند - امام سجاد نقل مىکنند، مىگویند در خیمه من خوابیده بودم، عمهام زینب هم پهلوى من نشسته بود و از من پذیرایى مىکرد. خیمهى پهلویى هم پدرم حضرت ابىعبداللَّه بود، نشسته بود و جُون - غلام ابىذر - داشت شمشیر حضرت را اصلاح مىکرد، خودشان را آماده مىکردند براى نبردى که فردا در پیش داشتند. مىگوید یک وقت دیدم پدرم بنا کرد زمزمه کردن و یک اشعارى خواند که مضمون این اشعار این است که دنیا روگردان شده و عمر به انسان وفا نخواهد کرد و مرگ نزدیک است. «یا دهر افٍ لک من خلیلى کم لک بالاشراق من اصیلى» این نشاندهندهى این است که کسى که این شعر را دارد مىخواند مطمئن است که به زودى و در زمان نزدیکى دنیا را مفارقت خواهد کرد. امام سجاد مىگوید من این شعر را شنیدم پیام و معناى این شعر را هم درک کردم، فهمیدم امام حسین دارد خبر مرگ خودش را مىدهد. اما خودم را نگه داشتم ناگهان نگاه کردم، دیدم عمهام زینب به شدت ناراحت شد. برخاست رفت به خیمهى برادر، گفت برادر جان! مىبینم خبر مرگ خودت را مىدهى. ما تا به حال دلمان به تو خوش بود، وقتى پدرمان از دنیا رفت، گفتیم برادرانمان هستند .برادرم امام حسن وقتى به شهادت رسید، من گفتم برادرم امام حسین هست، سالها به تو دل خوش کردم، به اتکاء تو بودم، امروز مىبینم تو هم خبر مرگ مىدهى.
۱۳۶۳/۷/۲۰
#امام_خامنهای(مدظلهالعالی)
#عاشورا
#رسانه_انقلاب_اسلامی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش متفاوت دخترانِ دهههشتادی به قرآنسوزیها در اروپا
┄┅┅┅┅♦️BASIRAT♦️┅┅┅┅┄
🇮🇷| basirat.ir
🇮🇷| @basirat_fa
💢 از سرنوشت آیت الله امجد عبرت بگیریم!
▪️امام خامنهای در نشست برخی بزرگان گفتند توفانهای تندی در راه است! با بزرگان پیوند داشته باشید و سپس نام آقای خوشوقت را به بزرگی یاد کردند.
🔻 آیتالله خوشوقت و آقای امجد به مجلس یکدیگر میرفتند؛ تا اینکه آقای خوشوقت به آقای امجد میگوید برخی سیاسیون مشکلدار به مجلس روضه شما میآیند که در نگاه مردم، بویژه جوانان، تایید شما از آنان بشمار میرود. آنها را نپذیر! ولی آقای امجد میگوید مجلس امام حسین (ع) است، نمیتوانم که آنها راه ندهم! آقای خوشوقت میگوید اگر نمیتوانی آنها را نپذیری، پس مجلس خودتان را تعطیل کنید! چون تایید باطل، حرام است! آقای امجد نمیپذیرد، آیتالله خوشوقت پیوند خود با آقای امجد را میبرد و آقای امجد این چنین در ورطه گمراهی پیش می رود و...
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی درگذشت پدر حجتالاسلام رحیمیان
✏️ حضرت آیتالله خامنهای در پیامی درگذشت پدر حجتالاسلام حاج شیخ محمدحسن رحیمیان، تولیت مسجد مقدس جمکران را تسلیت گفتند.
🔹 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
جناب حجةالاسلام آقای حاج شیخ محمد حسن رحیمیان دام بقائه
درگذشت والد مکرّم را که عالِمی پارسا و پرهیزگار بودند به جنابعالی و دیگر افراد خاندان مکرم ایشان تسلیت عرض میکنم. رحمت و رضوان الهی بر آن مرحوم باد که عمری را با طهارت و تقوا به سر بردند و خدمت کردند.
والسلام علیکم و رحمةاللّه
سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۲/۵/۶
💻 Farsi.Khamenei.ir
🏵سی هزار دینار طلا، رقمی بود که یزید به هر نفر #خواص_کوفه داد و دینشان را خرید.
🏵 هر دینار ۴.۵ گرم، هر گرم طلا دو میلیون تومان،
به پول امروز نزدیک به 270 میلیارد تومان
⁉️ چند نفر امروز در مقابل چنین رقمی خیانت نمیکنند؟!
مراسم عزاداری شب عاشورا
هئیت حضرت ابوالفضل علیه السلام
مسجد جامع
شهر درق ۱۴۰۲ با مداحی حاج مصطفی محمد نیا
هدایت شده از استاد فیاض بخش
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 261
💠سوره ابراهیم: آیات 43 الی 52
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story
✫⇠قسمت :3⃣0⃣2⃣
چشم هایم در آن تاریکی دودو می زد. یک لحظه چهره آن نوجوان از ذهنم پاک نمی شد. فکر می کردم الان کجاست؟! چه کار می کند. اصلاً آن سیصد نفر دیگر توی آن دره سرد بدون غذا چطور شب را می گذرانند. گردان های دیگر چه؟! مجروحین، شهدا!
فردای آن روز تا به همدان رسیدیم، صمد برگشت پادگان ابوذر و تا عید نیامد.
اواخر خردادماه 1364 بود. چند هفته ای می شد حالم خوب نبود. سرم گیج می رفت و احساس خواب آلودگی می کردم. یک روز به سرم زد بروم دکتر. بچه ها را گذاشتم پیش همسایه مان، خانم دارابی، و رفتم درمانگاه. خانم دکتری که آنجا بود بعد از معاینه، آزمایشی داد و گفت: «اول بهتر است این آزمایش ها را انجام بدهی.»
آزمایش ها را همان روز دادم و چند روز بعد جوابش را بردم درمانگاه. خانم دکتر تا آزمایش را دید، گفت: «شما که حامله اید!»
یک دفعه زمین و زمان دور سرم چرخید. دستم را از گوشه میز دکتر گرفتم که زمین نخورم. دست و پایم بی حس شد و زیر لب گفتم: «یا امام زمان!»
خانم دکتر دستم را گرفت و کمک کرد تا بنشینم و با مهربانی گفت: «عزیزم. چی شده؟! مگر چند تا بچه داری.»
با ناراحتی گفتم: «بچه چهارمم هنوز شش ماهه است.»
ادامه دارد...✒️
✫⇠قسمت :4⃣0⃣2⃣
دکتر دستم را گرفت و گفت: «نباید به این زودی حامله می شدی؛ اما حالا هستی. به جای ناراحتی، بهتر است به فکر خودت و بچه ات باشی. از این به بعد هم هر ماه بیا پیش خودم تا تحت نظر باشی.»
گفتم: «خانم دکتر! یعنی واقعاً این آزمایش درست است؟! شاید حامله نباشم.»
دکتر خندید و گفت: «خوشبختانه یا متأسفانه باید بگویم آزمایش های این آزمایشگاه کاملاً صحیح و دقیق است.»
نمی دانستم چه کار کنم. کجا باید می رفتم. دردم را به کی می گفتم. چطور می توانستم با این همه بچه قد و نیم قد دوباره دوره حاملگی را طی کنم. خدایا چطور دوباره زایمان کنم. وای دوباره چه سختی هایی باید بکشم. نه من دیگر تحمل کهنه شستن و کار کردن و بچه بزرگ کردن را ندارم.
خانم دکتر چند تا دارو برایم نوشت و کلی دلداری ام داد. او برایم حرف می زد و من فکرم جای دیگری بود. بلند شدم. از درمانگاه بیرون آمدم. توی محوطه درمانگاه جای دنجی زیر یک درخت دور از چشم مردم پیدا کردم و نشستم. چادرم را روی صورتم کشیدم و های های گریه کردم. کاش خواهرم الان کنارم بود. کاش شینا پیشم بود. کاش صمد اینجا بود. ای خدا! آخر چرا؟! تو که زندگی مرا می بینی. می دانی در این شهر تنها و غریبم.
ادامه دارد...✒️