هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنم سامری در فیسبوک.
دقایق به کندی می گذشت و بالاخره بعد از گذشت زمانی نه چندان کوتاه دیوارهٔ اتاق که بیشتر شبیه یک دخمهٔ نیمه تاریک و ترسناک با دیوارهایی از سنگ سیاه، کنار رفت و گویی این دیوار، دری بود به دنیای تاریک دیگری و از بین ان در مردی با هیبتی ترسناک و لباس هایی سرتا پا مشکی که شنلی مشکی هم روی دوشش بود و کلاه گرد مشکی کوچکی که معمولا یهودیان بر فرق سر می گذارند بر روی سر داشت.
مایکل به محض ورود آن شبح ترسناک از جا بلند شد، حاخام جلوتر که امد، احمد تازه صورت گوشتالود او با چشم های درشت مشکی که هاله ای قرمز رنگ اطراف مردمک آن را گرفته بود، دید.
مایکل که انگار مقام این مرد را بالاتر از خود می دانست قدمی پیش گذاشت و همانطور که تعظیم کوتاهی می کرد گفت: سلام حاخام بزرگ، درود یهو بر تو باد و بعد با اشاره به همبوشی ادامه داد: این مرد احمدالحسن است، همانطور که قبلا برایتان گفتم قرار است با کمک قوم برگزیده کاری بسیار بزرگ انجام دهد، کاری که تماما به نفع ملت ما و به ضرر دشمنان ماست،دشمنانی که نامشان در تلمود امده و به ما امر شده به هر طریق ممکن آنها را نابودسازیم، حال این مرد در خدمت شماست، به آن طریقهٔ معجزه کردن بیاموزید و اسرار عالم ماورائی را به او بنمایانید و طریقهٔ استفاده از آن را نیز بفرمایید.
حاخام که چشم به دهان مایکل داشت از زیر چشم به همبوشی نگاهی انداخت و گفت: آیا او را توجیه کرده اید که هر امری ما کردیم بدون چون و چرا انجام دهد؟!
مایکل دستی به شانه احمد همبوشی زد و گفت: ما روی این مرد خیلی سرمایه گذاری کردیم، پس نمی تواند روی حرف ما حرف بزند، او خوب می داند، اگر مخالف سخن ما کاری کند با مرگی دردناک از بین خواهد رفت واگر هم قدم با ما پیش برود هر انچه که در رؤیاهایش است برایش دست یافتنی خواهد شد و ما همه جانبه او را حمایت کرده و می کنیم.
حاخام سرس تکان داد و گفت: بسیار خوب، پس ما را تنها بگذارید تا او را برای این مأموریت عظیم آماده نماییم.
مایکل چشمی گفت و عقب عقب از در خارج شد و در را پشت سرش بست.
حاخام به طرف احمد امد و همانطور که با نگاه تیز و گزنده اش او را آنالیز می کرد به سمت نیمکت سنگی اشاره کرد و گفت: برو بنشین.
همبوشی بدون اینکه کلامی بگوید مانند گربه ای که ترسیده به طرف نیمکت رفت و نشست
حاخام اطراف اتاق را نگاهی انداخت و سپس به طرف یکی از ستاره هایی که به دیوار وصل بود رفت، ستاره ای که از همه بزرگتر بود.
کلیدی را که در ظاهر اصلا پیدا نبود و بیننده فکر می کرد یکی از نوشته های عجیب و غریب روی ستاره است، فشار داد ستاره به همراه دیوار پشت آن کناری رفت و دریچه ای که چنان عمیق هم نبود باز شد.
با باز شدن دریچه بویی نامطبوع در فضا پیچید و همبوشی به نظرش رسید که شاید انجا روزنه ای به مستراح داشته باشد، حاخام دست برد و با احتیاط چیزی را بیرون اورد و همبوشی متوجه شد که آن شیئ چیزی جز یک کتاب نیست.
حاخام کتاب را داخل چاله ای کوچک که به شکل یک تغار بود گذاشت و به احمد اشاره کرد که جلو برود.
احمد نزدیک حاخام شد و با نگاه به دریچه گفت: بوی مشمئز کننده ایست میشود آن دریچه را ببندید؟!
حاخام نگاه تندی به همبوشی کرد و گفت: با چه جرأتی از من این تقاضا را کردی، تو اصلا لیاقت...
همبوشی با دستپاچگی به میان حرف حاخام پرید و گفت: من عذر خواهم، عفو بفرمایید،دیگر تکرار نمی شود، من به خاطر خودتان...
حاخام نگذاشت حرف همبوشی تمام بشود و گفت: ساکت باش، من بعد هر چه گفتم بدون چون چرا انجام بده
و اشاره به کتاب کرد و گفت: می دانی این چیست؟!
همبوشی خیره به پایین و جلوی پایش شد، باورش نمی شد...این...
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ساعاتی پیش کربلای معلی
صلي الله علیک یا اباعبدالله 🌹
#العتبة_الحسينية_المقدسة
@Kayhan_online
خیزش دانشگاه های آمریکا و غرب
تحقق وعده های خمینی کبیر❗️
🔻به راستی در هزاره اخیر هیچ رهبری چون امام خمینی قدس سره از "تحولات آینده" و ترسیم دقیق چهره "جهان فردا"، سخن به میان نیاورد؛
چرا که به تعبیر دقیق امام خامنه ای:
امام(ره) انسانی بسیار عاقل، دوراندیش، حکیم، آدمشناس، تیزبین، حلیم، متین و "آیندهنگر" بود؛
1️⃣ امام از ابتدای نهضت، به اهداف "جهانی" می اندیشید،
مرحوم حاج اسماعیل دولابی ره در خاطره ای نقل می نمود:
اوائل سال ۴۱ شمسی (بیش از نیم قرن قبل) از تهران به همراه چند نفر به قم مدرسه فیضیه رفتیم،
در مدرس مدرسه فیضیه محضر امام رسیدیم، ایشان فرمودند :...این حرکتی که ما آغاز نموده ایم در قم نمیگنجد چه بسا در "ایران هم نگنجد"!!
2️⃣ بی شک امام یک رهبر الهی فرا مکان و "فرا زمان" بود که یک "ماموریت الهی" و "رسالت زمینه سازی نهضتی جهانی" را عهده دار شدند و بارها به صراحت به "تبیین ابعاد"و اهداف" این ماموریت پرداختند:
■"معنی صدور انقلاب" ما این است که همۀ "ملتها بیدار بشوند" و همۀ دولتها "بیدار" بشوند و خودشان را...از این "تحت سلطه" بودنی که هستند..."نجات" بدهند، ( صحیفه امام، ج 13، ص 281 )
3️⃣ امام از "لزوم بیداری" ملتها که ترس از صهیونیستهای "اشغالگر قدس" را از بین میبرد سخن گفتند:
■ هر جا (بیداری و تحول الهی که در ایران پیدا شد) پیدا بشود "مسأله حل است"، دیگر "آن وقت نترسید" که:
چهار تا فاسد بیایند مسجد الاقصیٰ را بگیرند آن وقت دیگر ترس نکنید، "حل است مسأله"!! ( همان، ج 13، ص 90ـ91 )
4️⃣ امام خمینی با تصریح به ورود جهان به "دوره تحولات شگرف، "بشارت" دادند که:
■ آمال ستمگران و جهانخوران رو به "افول" نهاده و دست ظلم پیشگان جهنمی...در"آستانه قطع شدن" است، (همان، ج ۱۹/ ص ۴۷۶)
5️⃣ به نظر نگارنده:
امام "پیشاپیش" از پیدایش "امواج عظیم" اعتراضی محرومان بر علیه "نظام سلطه" در فضای سیاسی جهان معاصر، که اکنون بخشی از آن نمایان گردیده، خبر دادند:
■"با خواست خداوند متعال با "موج عظیم" "پرخواشگران" مستضعف میرود تا بنیان تجاوز بر حقوق بشر را از جا بر کند...
گوی وعده خداوند نزدیک است...
( همان، ج ۱۹/ ص۴۷۶ )؛
6️⃣ امام با بینش عمیق الهی و اشراقی خود به تبیین "شرایط امروز" جهان بالاخص "آمریکا" پرداختند:
■«مظلومها دیگر نمیتوانند تحت ظلم ابرقدرتها باشند. الان "در آمریکا" هم خود ملت آمریکا "قبول ندارد" این کارهایی را که دارد رئیس شان میکند،
الان مردم آمریکا هم "عاصی" شدهاند از دست اینها! دنیا اصلاً به عصیان کشیده شده است.» (همان؛ ج 18؛ ص 323)؛
■ «در خود آمریکا هم "ملت آمریکا" کمکم "بیدار میشوند" و خواهد شناخت این ابرقدرتهایی که تحمیل میکنند خودشان را بر ملتها » (همان؛ ج 11؛ ص 357)؛
7️⃣ و اکنون آرمان امام خمینی قدس سره و فرمایش امام خامنه ای مبنی بر "فلسطین از بحر تا نهر" فریاد رسای این روزهای دهها هزار دانشجوی آمریکایی گردیده است!!
۸۰۰۰ تظاهرات مردمی در بیش از ۸۵۰ شهر آمریکا (بنا بر گزارش الجزیره) در روزهای گذشته صحنه های بی سابقه ای را رقم زده است؛
8️⃣خیزش دانشجویی و ضد صهیونیستی کم نظیر در بیش از ۸۰ دانشگاه آمریکا، در نیویورک، جرجیا، ویرجینیا مونتانا، اوهویو، کالیفرنیا، لس آنجلس، بوستون، آستین تگزاس، و... (به ویژه دانشگاه های ممتاز و تحت نفوذ سنتی صهیونیست ها و یا دانشگاههای شمال آمریکا مثل مینه سوتا، که سابقه کنش های سیاسی کمتر داشته اند) تا سیدنی و ملبورن در استرالیا و دانشگاه ساپینزا در رم ایتالیا و دانشگاه لیدز در انگلیس و سوربن پاریس در فرانسه و مک گیل در مونترال کانادا و...، سران سلطه و غرب وحشی را "شوکه" و جریان "غرب زده داخلی" را "غافلگیر" و متحیر و پریشان! نموده؛
9️⃣ بی تردید این پدیده بخشی از "بیداری انفسی" و تحقق "عصیان" عمومی است که امام راحل وعده آن را داده بود!! و این تند باد نشانه طوفان است! و تحقق وعده الهی نزدیک.... ان شاالله
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ (نور/۵۵)
✍️ میر احمدرضا حاجتی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حمله مقاومت بحرین به بندر ایلات برای اولینبار
مقاومت اسلامی بحرین (گردانهای الاشتر) اعلام کرد هفته گذشته در جریان حمله پهپادی خود، مقر شرکت حمل و نقل زمینی «تراک نت» رژیم صهیونیستی در بندر ام الرشراش (ایلات) را در سرزمینهای اشغالی هدف قرار دادهاند.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 افشاگری زاکانی از پیشنهادهای عجیب مافیای خودرو
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اژهای: چرا محمولهای که نیاز کشور بوده پساز ۳ سال مشخص شده قابلمصرف نیست؟
🔹رییس قوهٔ قضاییه خطاب به نمایندهٔ شرکت مادرتخصصیِ بازرگانی دولتی دربارهٔ محموله ۴۴ هزار تنیِ روغن خوراکی: چرا دربارهٔ چنین محمولهای که نیاز کشور است و با تخصیص ارزِ قابلتوجهی وارد کشور شده و ۳ سال در کشاکش بین دستگاههای مسئول مانده، اعلام شود که این محمولهٔ روغن قابلیت مصرف خوراکی را ندارد؟
@Farsna
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔴 زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه
🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.
🆔 eitaa.com/kamalibasirat
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنم.
سامری در فیسبوک
قسمت_بیست_ششم
احمد همبوشی چشمانش را بارها بست و باز کرد، درست میدید کتاب پیش رو، همان کتابی بود که در بین مردم عراق و مسلمانان جهان مقدس ترین کتاب به حساب می آمد، کتابی که به فرمودهٔ رسول پس از ایشان، امانتی بود در بین امتش... همبوشی آب دهانش را قورت داد و در جوابِ چشمان خیره حاخام سرش را به نشانه تایید تکان داد.
حاخام با نوک کفش اشاره ای به قرآن کرد و گفت: از تو می خواهم پایت را روی این قرآن بگذاری
عرق سردی بر جان همبوشی نشست، فکر هر چیزی را می کرد جز این، درست است که او قبول کرده بود خود را نائب امامی غریب معرفی کند که در غربتش همین بس که دشمنانش در بین شیعیانش هستند و در بین شیعیان خود نیز غریب است، اما اهانت به قران که کتاب خداست مثل این بود که به جنگ با خود خدا بروی..
حاخام که تعلل همبوشی را دید، انگار که ذهن او را می خواند گفت: تو الان وسط مایی، یعنی از مایی، فکر خدا را از سرت بیرون کن که در جبههٔ روبه روی خدای مسلمانان قرار گرفتی، اگر به جان و زندگی ات علاقه داری کاری که گفتم بکن وگرنه همین جا را گورستانت می کنم، چون چیزهایی دیدی و شنیدی که نمی بایست ببینی و بشنوی
ذهن همبوشی درگیر بود و عاقبت دلش را به این جمله خوش کرد: حفظ جان واجب است، از اینجا که بیرون رفتم توبه می کنم و حتما خدای مهربان توبه پذیر است و این حرف در ذهنش اکو شد و همبوشی پای لرزانش را بالا آورد، چشمانش را بست و پای بر قرآن گذاشت، گویی با این کار پا برتمام اعتقاداتی گذاشت که از بچگی با آن بزرگ شده بود، درست است که احمد همبوشی با قبول پیشنهاد صهیونیست ها اشتباه مهلکی کرده بود اما هنوز امید به بازگشت و هدایتش بود، ولی نمی دانست با این کار زشتش، تمام آن امیدها بر باد رفت
حاخام لبخند کریهی زد و آرام گفت: آفرین پسر خوب، چشمانت را باز کن، دیدی کار آنچنان سختی نبود، پایت را بردار..
همبوشی نفس راحتی کشید و همزمان با اینکه پای خود را از روی قرآن برمی داشت چشمانش را باز کرد.
حاخام در مسیری دایره وار به دور همبوشی می چرخید و وردهایی نامفهوم زیر لب می خواند.
دقایق به کندی می گذشت، ناگهان حاخام مسیرش را عوض کرد و جلوی همان ستاره شش پر بزرگ به سجده افتاد و اینبار وردها را با صدای بلند تر می خواند و کم کم صدایش تبدیل به فریاد شد و در این لحظه همبوشی احساس گرمایی عجیب کرد، گرمایی سوزنده و نفس گیر.
حاخام از زمین بلند شد و روبه روی احمد قرار گرفت و گفت: من موفق شدم، از تو خواسته اند تا کتاب پیش رویت را نجس کنی...
همبوشی یکّه ای خورد، اما گویی کارهای قبیح و ناپسند روح او را سیاه کرده بود، بدون اینکه حرفی بزند اطاعت کرد...
کم کم فضای پیش رو را سرخ به رنگ آتش می دید که ناگهان موجودی با هیبتی ترسناک و عظیم که سراسر بدنش با موهای سیاه بلند پوشیده شده بود و چشمانش به قرمزی آتش بود و دو شاخ مثل شاخ بز کوهی روی سرش بود جلویش ظاهر شد، در مقابل همبوشی تعظیم کرد و با صدای کلفت و ترسناکی گفت: من در خدمتم ارباب..
حاخام جلو آمد، دست روی شانه همبوشی گذاشت وگفت: بفرمایید احمدالحسن، این هم معجزه، که تحت اختیار توست و با اشاره به موجود پیش رویش ادامه داد: این یکی از قوی ترین موکلین ماست تو با سحر این موکل می توانی مریدانی به دور خود جمع کنی و حتی میتوانی مخالفینت را تنبیه کنی و آزار دهی و در اخر بکشی
اگر کسی علم مخالفت با تو را بلند کرد، ابتدا نامش را ورد زبانها بیانداز و سپس به موکلت دستور بده تا به او آسیب برساند، زمانی که آسیب رساند، آن را در بوق و کرنا کن و به تمام مریدانت بگو چون مخالف تو که از طرف امام زمان هستی بوده، چنین بلایی بر سرش نازل شده و این می شود معجزه ای از معجزات تو...البته این موکل کارهای خارق العاده دیگری هم می تواند بکند و حتی قادر است موکلین ضعیف تری با دستور تو، تحت اختیار مریدانت قرار دهد.
همبوشی که از دیدن این جسم ترسناک زبانش بند آمده بود با ترس گفت: ب..بگو...ب...ب..رود، م...من از او میترسم.
حاخام قهقه ای شیطانی زد و با اشاره او آن موجود وحشتناک محو شد و رو به احمد الحسن گفت: چون باعث وهم تو شد، دیگر او را نخواهی دید اما هر زمان اراده کنی در خدمت توست چون همیشه و در همه حال کنار توست..
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
🎞🎞🎞🎞🎞🎞