فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حرکت عجیب رییس دفتر پزشکیان
🔹در جریان مراسم بدرقه معاون اول رئیسجمهور برای سفر به قطر، حاجیمیرزایی رئیسدفتر رئیسجمهور از دست دادن با وزیر ارتباطات خودداری کرد!
@jahaannews
jahannews.com
🔴توییت غدی فرانسیس که دختر #اسماعيل_هنية آنرا بازنشر کرده:
از زمان آغاز جنبش مقاومت اسلامی حماس تا امروز، این باشکوهترین و معتبرترین تشییع جنازه یک شهید است.
قدرتمندترین رهبر امت اسلام بر او که در پرچم فلسطین پیچیده شده، نماز میخواند... صدها هزار نفر تابوت او را مشایعت میکنند... به خدا هرگز فرماندهای شهید از مبارزان مسلح فلسطینی به عزت اسماعیل هنیه ندیده ام.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🚨کاخ سفید: باید حرف ایران درباره انتقام از اسرائیل را جدی بگیریم
جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید در مصاحبه با اماسانبیسی گفت که حرف مقامهای ایران درباره گرفتن انتقام از اسرائیل جدی گرفته شود.
جان کربی تأکید کرد: ایران تا همین حالا ثابت کرده که توانایی و اراده برای حمله به اسرائیل را دارد.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
بدون شک....
ان الباطل کان زهوقا ....
تحقق پیدا می کند.
ان شاء الله به همین بزودی ها 🤲
🔥🔯🔥
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
💢توزیع تلفنهای ماهوارهای بین وزرای کابینه نتانیاهو از ترس حملات انتقامجویانه محور مقاومت
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
📊 #اطلاعنگاشت | رهبر شجاع فلسطینی
🔹️مروری بر دیدارها و مکاتبات منتشرشدهی شهید اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس و حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی.
📥 نسخه قابل چاپ
❤️ #خونخواهی_هنیه_عزیز
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستانک | فرمانده آزادگان
◽️خونخواهی مهمان عزیزمان را وظیفه خود میدانیم.| رهبر معظم انقلاب
🌹#شهید_اسماعیل_هنیه
#قائد_الاحرار | #حماس | #فلسطین
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌رفتار های آشنا در ونزوئلا
جوانی که گفته می شد توسط پلیس ونزوئلا به قتل رسیده است و تبدیل به نمادی برای مخالفان شده بود،اکنون زنده است و در مقابل دوربین حاضر شده است.
برای چندمین بار است که افراد سرشناسی چون ایلان ماسک با انتشار چنین عکس و فیلم های که خیل عظیمی از آنها جعلی یا قدیمی است، سعی در کشاندن مردم ونزوئلا به خیابان ها دارند تا علیه مادورو دست به اقدام بزنند
وستانیوز
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌هندوهای تندرو به مدرسهٔ مسلمانان در نزدیکیِ دهلی حملهور شدند
دهها هندو پساز شرکت در راهپیماییِ مذهبیِ خود به مدرسهای دینی متعلق به مسلمانان در نزدیکیِ پایتخت هند حمله کردند.
میدلایستمانیتور گزارش کرده این اتفاق در حالی رخ داد که تنها چند ساعت پیشاز حمله، مسلمانان برای خوشامدگویی به زائران هندو، در ورودیهای شهر خود حاضر شدند. مسلمانان به نشانهٔ وحدت به هندوها گل دادند و از آنها پذیرایی کردند
وستانیوز
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
📌ناگفتههای جدید از شب شهادت «هنیه»؛ روایتهای آمریکا و اسرائیل کاملا اشتباه است
«خالد القدومی» نماینده حماس در جمهوری اسلامی ایران امروز جمعه جزئیات جدیدی از شب شهادت اسماعیل هنیه رئیس فقید دفتر سیاسی این جنبش را روایت کرد.
القدومی که با روزنامه العربی الجدید گفتوگو میکرد، روایت روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز مبنی بر شهادت هنیه بر اثر یک بمب، را تکذیب کرد و گفت: «در ساعت یک و 37 دقیقه بامداد، ساختمان [محل اقامت شهید] لرزید. من بلافاصله از اتاق خود خارج شدم و دود غلیظی دیدم. بعد از آن، متوجه شدم حاج ابوالعبد (هنیه) به شهادت رسیده است».
وی ادامه داد: «از شدت لرزش ساختمان، فکر کردم زلزله رخ داده یا صدای رعد بوده است. پنجره را باز کردم، ولی خبری از باران یا رعد نبود. هوا گرم بود. به طبقه چهارم که اتاق خواب شهید بود، رفتیم. دیدم که دیوار و سقف اتاق، فرو ریخته است».
این مقام حماس همچنین گفت: «از وضعیت محل حمله و جنازه شهید هنیه مشخص بود که این حمله با یک پرتابه از هوا یا موشک صورت گرفته است. به هر حال، من نمیخواهم وارد جزئیات بیشتر شوم؛ زیرا تیمهای فنی و تخصصی برادران ما در جمهوری اسلامی مشغول تحقیق هستند و نتایج بعدا اعلام خواهد شد.
لقدومی ضمن انتقاد از «روایتهای منحرفکنندهٔ» روزنامههای آمریکایی و اسرائیلی دربارهٔ کارگذاشتن بمب زیر تختخواب شهید هنیه، تأکید کرد: واقعیتهای روی زمین با روایتهای نیویورکتایمز و سخنگوی ارتش اسرائیل در تضاد است. هدف از این روایتها و اظهارات، سلب مسئولیت مستقیم از اسرائیل است تا از این طریق تبعات این جنایت متوجه آن نشود.
نمایندهٔ حماس با تأکید بر اینکه «اسرائیل، طراح و مجریِ این عملیات بوده و با آگاهی و موافقت آمریکاییها آن را انجام داده»، گفت: دولت آمریکا شریک این جنایت است و در جریان سفر به واشنگتن، به نتانیاهو اجازه دادند این جنایت را انجام دهد
وستانیوز
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر مخبر: پس از شهادت آیتالله #رئیسی هر بار که خدمت #حضرت_آقا رسیدم ایشان با تاثر میفرمودند:
آقای مخبر! خیلی حیف شد!!!😔
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
☀️سحرخیزی و اعتدال مزاج
آيت الله شاه آبادی، استاد عرفان حضرت امام خمينی رحمه الله بودند درباره پدر بزرگوارشان می فرمايند:
🔺«موضوعی كه مرحوم والد به آن عنايت ويژه ای داشتند و آن را در قرب به حق مؤثر می دانستند، بيداری شب و سحرخيزی بود.
▫️ میفرمودند «اگر برای نافله شب بيدار شديد و ديديد برای نافله خواندن آمادگی روحی نداريد، بيدار بمانيد. بنشينيد حتی چای بخوريد. انسان بر اثر همين بيداری، آمادگی برای عبادت را پيدا می كند».
🍃همچنين فرمود: «بيداری سحر هم برای مزاج مادی مفيد است و هم برای مزاج معنوی.»
بارها در منبرهايشان مي فرمود: «برای دنيايتان هم كه شده، سحرها بيدار شويد. چون بيداری سحر، وسعت رزق، زيبايی چهره و خوش اخلاقی می آورد».
📚معاونت پژوهشى بنيادشهيد شاه آبادى، عارف كامل، ۱۳۸۰، ص۴۸
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه ایه امن یجیب را قرائت میکنیم دست_تقدیر۴۷
قسمت_چهل_هفتم
عباس و محیا پشت در اتاق بی هدف قدم میزدند که دکتر از اتاق بیرون آمد، محیا به دنبالش راه افتاد و سوالاتی پرسید که عباس مفهومشان را نمی فهمید اما جواب دکتر طوری بود که محیا بیش از قبل ناراحت به نظر می رسید.
بعد از دقایقی، رقیه از اتاق بیرون آمد و محیا با شتاب خودش را به او رساند، عباس هم جلو آمد.
محیا که احساس می کرد رنگ مادرش برافروخته شده آهسته گفت: ننه مرضیه چی گفت بهتون؟! الان خوبه؟!
رقیه همانطور که نگاهش را از عباس می دزدید آهسته کنار گوش محیا گفت: می تونی الان با مهدی تماس بگیری؟
محیا با تعجب گفت: مهدی برای چی؟!
رقیه صدایش را پایین تر آورد و شروع به گفتن چیزی در گوش محیا کرد.
هر چه که رقیه بیشتر حرف میزد چهرهٔ محیا بازتر میشد و عباس با تعجب به آنها چشم دوخته بود.
محیا سری تکان داد و همانطور که نگاهی از زیر چشم به عباس می کرد گفت: برای اینکه اقدس خانم مزاحم مهدی نشه، مهدی محل کارش را تغییر داده و الان توی سپاه کار می کنه، بزار الان بهش زنگ میزنم که اوامر شما و ننه مرضیه را اجرا کنه و خودم هم با رئیس بخش هماهنگی می کنم که راحتتون بزارن البته باید مدت زمانش کم باشه و با زدن این حرف به سمت ایستگاه پرستاری رفت تا به مهدی زنگ بزند.
رقیه که انگار شوک روی شوک به او وارد شده بود، مثل انسان های منگ روی نیمکت نشست، اصلا باورش نمیشد ننه مرضیه حالش به این وخامت باشه و از اون بدتر،برایش باور پذیر نبود که یک روزی بخواد توی بیمارستان مراسم عقد خودش را برپا کند، رقیه تصمیم گرفته بود که ننه مرضیه را به آخرین آرزویش برساند و قبل از اینکه بخواد بلایی سر ننه مرضیه بیاد، او شاهد عقد پسرش عباس با رقیه باشد.
رقیه غرق در عالم افکار خودش بود که با صدای محیا به خود آمد: مامان! به مهدی گفتم، انگار خودش سرش خیلی شلوغ بود، از تصمیمتون بی نهایت خوشحال شد و قرار شد،هماهنگی کنه و تا یکی دوساعت دیگه عاقد را بفرستن بیمارستان و الانم شما اینجا نشین، من که بیمارستان هستم، شما با آقا عباس برین خونه، مدارک شناسایی تون را بیارید تا....
رقیه که با شنیدن این حرفا، انگار دختر هجده ساله است، مثل لبو سرخ و سفید شد و نگذاشت محیا حرفش را تموم کنه و گفت: باشه دخترم، تو رو خدا حواست به ننه مرضیه باشه، ما زود میریم و برمیگردیم و با زدن این حرف از جا بلند شد و چادرش را روی سرش جلو کشید و با قدم های آرام به طرف عباس که روبه رویش ایستاده بود و گویا حس کرده بود حادثه ای بزرگ در زندگی اش در شرف انجام است، رفت.
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
دست_تقدیر۴۸
قسمت_چهل_هشتم
رقیه و عباس به سمت خانه حرکت کردند و محیا داخل اتاق شد، ننه مرضیه در حالیکه رنگ پریده به نظر می رسید روی تخت افتاده بود و با ورود محیا، انگار که هوشیارتر از قبل شده بود خیلی بی جان با انگشتش اشاره کرد تا جلو برود.
محیا جلو رفت،ننه مرضیه خواست که ماسک اکسیژنش را محیا از روی صورتش بردارد تا راحت تر صحبت کند.
محیا که می دانست نباید چنین کند اما اصرار ننه مرضیه او را مجبور به این کار کرد.
ننه مرضیه با صدایی ضعیف شروع به سخن گفتن کرد و محیا سرش را پایین آورد و گوشش را به دهان او چسپانید تا حرفهایش را بهتر متوجه شود.
ننه مرضیه از محیا خواست که برای عباس هم دختری مهربان باشد، همانطور که برای رقیه است و سپس از او خواست اگر امکان دارد در بهشت امام رضا دفن شود، جایی که نزدیک امام غریب باشد و سخنان ننه مرضیه ادامه داشت که نفسش به شماره افتاد.
محیا ماسک را روی دهان و بینی ننه مرضیه قرار داد و همانطور که نمودار تنفس و نبض او را نگاه می کرد گفت: ننه جان، به خودتون فشار نیارید، این حرفها چی هست که میزنید، شما طوریتون نیست که و در این هنگام پرستار بخش وارد اتاق شد و به طرف یکی از بیمارانی که در آنجا بستری بود رفت، محیا که قوانین این اتاق را خوب می دانست، همانطور که اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت: ننه مرضیه، طاقت بیار تا چند دقیقه دیگه ،مامانم و عباس میان و با زدن این حرف اتاق را ترک کرد و زیر لب تکرار کرد: به راستی که انسان به امید زنده است و ننه مرضیه هم تا امید به انجام کاری دارد، زنده خواهد بود تا به مقصود برسد.
دقایق به سرعت می گذشت، عباس و رقیه به بیمارستان رسیدند و همه منتظر آمدن عاقد بودند، حالا تمام بخش از دکتر و پرستار گرفته تا همراهان بعضی مریض ها، می دانستند که قرار است در آن اتاق چه اتفاقی بیافتد.
بالاخره عاقد هم رسید، همان آقایی که عقد محیا و مهدی را خوانده بود، گویا قرار بود در زندگی مادرش هم او نوازندهٔ نی عشق و رسیدن باشد.
اتاق اندکی شلوغ شد، فقط عباس و رقیه و عاقد با چند پزشک جوان، حضور داشتند و جلوی در هم محیا ایستاده بود.
ننه مرضیه چشمان بی فروغش را باز کرده بود و لبخندی کمرنگ روی لب نشانده بود، وقت تنگ بود، عاقد همانطور که ایستاده بود شروع به خواندن خطبه عقد کرد
عروس خانم که اینک در لباس سبز و زیبای عربی میدرخشید، چادرش را جلو کشید و با صدایی لرزان بله را گفت که تقه ای به در خورد.
محیا در را باز کرد، پشت در، زینب همان دوست پرستارش بود، زینب آهسته سر در گوش محیا برد و چیزی گفت که باعث شد، محیا با اشاره دستش از مادرش رقیه اجازه بگیرد و بیرون برود.
رقیه که لحظات پر از التهابی را می گذارند، برایش سوال بود که محیا در این زمان مهم، کجا رفت؟!
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼🍂🌺
1_732658715(1)(1).mp3
3.81M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز سوم ختم نهج البلاغه
از حکمت ۲۶ تا حکمت ۳۱