eitaa logo
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
741 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
999 ویدیو
45 فایل
شھادت داستان ماندگارۍ آنانےست که دانستند، دنیا جاۍ ماندن نیست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
#داستان_شهدا #شهید_مهدی_باکری #اخلاص آقا #مهدی دست بُرد یک قاچ خربزه بردارد.اما دستش را کشید:انگار یاد چیزی افتاده بود. گفتم:«واسۀ شما قاچ کردم،بفرمایید!» نخورد.هر چه اصرار کردم .نخورد. قسمش دادم که این ها را با پول خودم خریده ام و الآن فقط برای شما قاچ کرده ام ،باز قبول نکرد. گفت:«بچه ها توی خط از این چیزها ندارن.چرا من که پشت خطم بخورم؟» •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔴 حقوقش را از کارگزینی قرارگاه سپاه می‌گرفت. یکبار که قرارگاه در کرمانشاه مستقر بود، رفت که را بگیرد. مسئول کارگزینی گفته بود: «آقای باکری باید خدمت بیاوری». 🔵‏فرمانده، سرش را پایین و رفت از محسن رضایی گواهی گرفت و آمد و چهارصد تومان حقوقش را گرفت. یک‌وقتی چیزی از این آدم (سوای باقی چیزها) برای من جالب شده بود؛ اینکه هیچ چیز نداشت. تتمه هم که مانده بود به نام خانواده‌ش کرد قبل از . ⚫️ نه خانه‌ای نه نه ماشینی...🚘 هیچ چیز به اسمش نبود. کاظم می‌گفت: «راستی یک موتور شریکی داشتیم، که اون رو هم دزد برد». حالا من غالبا سعی کرده‌ام که ازین قسم روایت‌ها از نکنم؛ 🔴شاید چون فکر می‌کنم قواره‌اش ازین ماجراها بوده. ‏اما همه‌ی اینها برای این بوده که نمی‌خواست از او در این دنیا جا بماند، به احمد کاظمی گفته بود: ‏«دعا کن من هم بروم، مثل ِ، بی‌نشانِ بی‌نشان»⚡️ 🌷 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🔸دستهای کبودش😢 را پشتش پنهان کرد و آمد پیش ، از او خواست که فردا بیاید مدرسه مادر هم با عصبانیت فرستادش پیش پدر و گفت: این دفعه رو با پدرت برو، چقدر من بیام تو رو بکنم⁉️ 🔹پدر دستهای کبود را در دستش گرفت و گفت: دوباره به معلمات گیر دادی مگه نگفتم که کاری به کارشون نداشته باش🤦‍♂ که باشند، تو دَرست رو بخون ببین چطوری کتکت زدند 🔸مهدی که هشت سال📆 بیشتر نداشت گفت: برای چی باید چیزی نگم؟ مگه اونها نیستند؟ مگه تو قرآن نیومده باید "حجاب" داشته باشند؟ 🔹در دوران اختناق ستمشاهی، عکس شاه و فرح را از اول تمام کتاب‌هایش📚 می‌کند و می‌گفت: دوست ندارم هر بار که کتابم رو باز می‌کنم، چشمم به اینها بیفته! زمانی که کسی جرأت نمی‌کرد اسمی از بیاورد، که در این صورت سروکارش به "ساواک" و شهربانی می‌افتاد. 🔸ایستاده ‌بود کنار در مسجد🕌مردم می‌خواستند بعد از‌ یک‌اعتراض آرام، از مسجد خارج ‌شوند، ناگهان مهدی ‌عکس امام را بالای ‌سر گرفت و فریاد زد: یا مرگ یا . 🌷 ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
🔮جبهه 🌹 بعد از شهادت برادرش برای رفتن به جبهه بی تابی می کرد. مرتب نوار یاران همه رفتند.... را در ضبط صوت می گذاشت و زمزمه می کرد. وقتی در نوبت اول از مدرسه به جبهه رفت، مدیر مدرسه به او گفت، بدون اجازه رفتی... جواب داد: مگر دفاع از ناموس و وطن به اجازه احتیاج دارد. 🌷 ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮                @bank_hadis         @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
💖 کاش در این رمضان لایق دیدار شوم... سحری با نظر لطف تو بیدار شوم ... کاش منت بگذاری به سرم جان تا که همسفره ی تو لحظه ی افطار شوم ... 💚السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدیّ یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن یا امامَ الاِنسِ والجانِّ سیِّدی و مولایَ ! الاَمان الاَمان.. 🍃🍃تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kami_ta_shohada ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
🕯 👈🏻 گفتم ... اگر در بودم ، تا پایِ جان برای امام حسین (ع) تلاش میکردم.😌💪 👈🏻 گفت ... یک حسینِ (ع) داریم. نامش (عج) است تاحالا برایش چه کرده ای؟🤔😞 مدتی است یادمان رفته پسری مانده از تبار او که برای سپاهِ بی سردار خود ، به دنبال ۳۱۳ نفر میگردد😭🖐🏻 🥀