🔰وقتی میخواست عازم جبهه شود در وصیتنامهاش چنین نوشت: «اگر جسمی ناتوان از من باقی ماند که امید آن کم است، آن را در کربلای ایران یعنی بهشتزهرا (س) دفن کنید و اگر جسمی برای شما نیامد این را بدانید که فاطمه زهرا (س) و امام زمان (عج) بالای سر ما میآیند و ما تنها نیستیم.»
🔰خود را آماده شهادت کرده بود و میدانست که در این اعزام به آنچه از خدا میخواهد، میرسد. به اذعان خانواده آن روزها نزدیک غروب آفتاب به مسجد میرفت و حدود دو تا سه ساعت به عبادت و راز و نیاز میپرداخت؛ برای حمیدرضا مسلم بود که به شهادت میرسد.
🔰دفعه آخر که میخواست به جبهه اعزام شود، گفت: «از شما و مادر راضی نیستم اگر پشت من آیتالکرسی بخوانید تا من باز هم از جبهه به منزل برگردم زیرا همرزمانم که جوار من بودند به شهادت میرسند ولی من به شهادت نمیرسم.» همچنین شهید در نامهای که ۱۰ روز قبل از شهادتش به مادر مینویسد در بالای نامه اینگونه مینویسد: «آخرین نامه»؛ وی در این نامه نوشته بود: «مادر من را ببخشید که لباسهای داخل ساک- که از منطقه برای شما میآید- تمیز نیست، من وقت نکردم آنها را بشویم.»
✍به روایت خواهر بزرگوارشهید
#شهید_حمیدرضا_ملاحسنی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۴/۵/۵ تهران
شهادت : ۱۳۶۲/۹/۱۲ پنجوین ، عملیات والفجر۴