یا حیدر
ادرکنی🌱
صبحدم گشتم چنان از باده انوار مست
کافتابآسا فتادم بر درو دیوار مست
جبرئیل آمد براق آورد گفتا برنشین
جام بر دستاند بهرت منتظر بسیار مست
برنشستم بُرد بر چرخم بُراق برقسیر
دیدم آنجا قطب را با کوکبِ سیّار مست
در گشادند آسمان را و به پیشم آمدند
اَبشِرو گویان ملائک جمله از دیدار مست
از سپهر چارمین روحالله آمد پیش من
ساغر خورشید در کف از می انوار مست
بحر ظلمت ماند از پس بحر نور آمد به پیش
عقل گفتا بگذر از این تا رسی در یار مست
بر لب دریای اعظم کشتی ای دیدم در آن
احمد مرسل به حال و حیدر کرار مست
دست من بگرفت حیدر اندر آن کشتی نشاند
بُگذرانیدم از آن دریای گهربار مست
از مقام قاب قوسینام به اَو اَدنی کشید
گفتم آنجا راز را با ساقیِ اَبرار مست
باده از دست خدا نوشیدم و بوسیدمش
آستینافشان گرفتم دامن دلدار مست
#مولانا
🌱
@kanale_behesht