eitaa logo
کانال مهدوی
5.4هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
50 فایل
『﷽』 کانال مهدویت ۳۱۳ تا ظهور موضوع کانال : مهدویت شامل آخرالزمان (سخنرانی ،کلیپ ، عکس نوشته، مطلب ،حدیث)حجاب ، شهدا ، رهبری ، مدافعان حرم و سیاسی مهدوی .. اللهم عجل لولیک الفرج 💫 «« یکنفر مانده از این قوم که برمی‌گردد @Yamahdi1392i ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «وزیر امام‌ زمان» 👤 استاد 🔺 در حکومت امام زمان به جایی رسیدن یعنی آدم حسابی بودن ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
‍ چگونه امام زمانی شویم ⁉️ 🌟قدم هایی برای خودسازی یاران امام زمان(عج)🌟 👈قدم اول: نماز اول وقت 👈قدم دوم: احترام به پدرومادر 👈قدم سوم: قرائت دعای عهد 👈قدم چهارم: صبر در تمام امور 👈قدم پنجم: وفای به عهد با امام زمان(عج) 👈قدم ششم: قرائت روزانه قرآن همراه بامعنی 👈قدم هفتم: جلوگیری از پرخوری و پرخوابی 👈قدم هشتم: پرداخت روزانه صدقه 👈قدم نهم: غیبت نکردن 👈قدم دهم: فرو بردن خشم 👈قدم یازدهم: ترک حسادت 👈قدم دوازدهم: ترک دروغ 👈قدم سیزدهم: ڪنترل چشم 👈قدم چهاردهم: 💫دائم الوضو بودن ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
Panahian-Clip-BozorgTatinKomakBeEmamZaman-64k.mp3
1.63M
🔻پاسخ به یک پرسش پرتکرار: ➖ ما چه کاری می‌تونیم برای امام زمان(عج) انجام بدیم؟ ➖ امروز بزرگ‌ترین کمک به امام زمان(عج) چه کاری است؟ ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فرمول کاهش تنش‌ها.mp3
5.77M
یه کار ساده، اما کلیدی برای به حداقل رسوندن تنش‌ها و اختلافات خانوادگی! | ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهم عجل لولیک الفرج: دعای_فرج بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ 🏴الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🏴اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی 🏴السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🏴الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🏴یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ 🏴مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین. اللهم عجل لولیک الفرج🖤🏴 قرار عاشقی هر شب ساعت ۲۲ ❄️ « یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دینک 》 ‌ ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
سلام علیکم دوستان شهدایی 😊🖐 فدایی حضرت زینب سلام الله شهید مدافع حرم حیدرجلیلوند هستم، سپاسگزارم که امشب به گروه قرارگاه عاشقان خدا آذرماه 1365 در استان البرز متولد شدم و در 21 ماه رمضان سال 96 بادهان روزه به شهادت رسیدم متاهل بودم و ودوتادسته گل زیبا به یادگاردارم ثناخانم وحنانه خانم زمان شهادتم ثناخانم ۴ساله وحنانه ۳ماهه بودند پدرم بازنشسته نیروهای مسلح ومادرم خانه دار هستند شهید ۳۱ ساله هستم
از رشته کشتی گرفته تا رشته جودو را گذرانده بودم. در همان دوران بچگی و نوجوانی تونستم حکم قهرمانی بگیرم تا اینکه در بزرگسالی هم در مسابقات فرهنگی- ورزشی - رزمی پدافند هوایی نیروی هوا فضای سپاه شرکت کردم و در رشته شنا صاحب عنوان شدم، کلاً جوان اهل ورزش و توانمندی بودم در سال 83 به خدمت سربازی معرفی شدم و آموزشم را در اردکان یزد گذروندم. با توجه به شرایطی که داشتم، دوره سربازی را به عنوان مسئول باشگاه امام رضا(ع) داخل شهرک سازمانی هوا و فضا گذروندم، از همان طریق جذب سپاه و در سال 86 در بخش هوا فضای سپاه مشغول به کار شدم. کارم هم طوری بود که باید مرتب به مأموریت می‌رفتم. چون دو دخترکوچک به نام ثنا و حنانه داشتم ،پدروخانواده می‌خواستند کمتر مأموریت برم از فرط علاقه‌ای که به شغلم داشتم قبول نمی‌کردم. از طرفی هم از روزی که وارد سازمان هوا فضا شدم، حساسیت شغلی‌ام ایجاب می‌کرد که دائم در مأموریت باشم دوستانم خیلی بهم ارادت داشتند. آنقدر که در شهادتم از جیب خودشون برام مراسم می‌گرفتند. دوستانم می‌گفتند باید سالیان سال بگذرد تا دوباره کسی مثل حیدر جایگزین پیدا بشه
به روایت از پدر بزرگوارم: بار اول در سال 94 به سوریه اعزام شد. به عنوان مدافع حرم اعزام شده بودند و به من گفت لبنان هستم. حتی یک عکس هم برای من فرستاده بود که در کشور لبنان است. هنوز مکالمات و عکسش را در گوشی‌ام به یادگار دارم. وقتی که به ایران برگشت، متوجه شدیم ایشان اصلاً لبنان نبوده است. به خاطر اینکه ما نگرانش نشویم چیزی از مکان‌های اعزامش به ما نمی‌گفت و به ما می‌گفت من در لبنان به عنوان مربی آموزش می‌دهم. بعد از آن پی درپی به عراق و سوریه می‌رفت. من خیلی نگرانش می‌شدم. اما به خاطر اینکه بچه‌ام در شهر غربت ناراحت نباشد در تماس‌هایش با هم خیلی شوخی می‌کردیم
به نقل از فرماندهان و همرزمان شهید که در منطقه حضور داشتند، کار حیدر شناسایی مناطق جنگی بود و دادن گزارش منطقه و مقری که اینها مستقر بودند، دارای حساسیت خاصی بود. یک جاده‌ای هم بود که گویا نگهداری این جاده خیلی برای آنها مهم بود. حدود ساعت 15:30 روز یک‌شنبه 21 خرداد ماه با توجه به شرایط خاص موجود در منطقه اثریا (بزرگراهی که حلب و حمار را به هم وصل می‌کند) پسرم حیدر به همراه یک نفر از همرزمانش به منظور شناسایی و کسب اطلاعات میدانی عازم خط مقدم می‌شوند قسمتی از طول مسیر توسط موتور و مابقی را پیاده طی می‌کنند. پس از انجام عملیات شناسایی و حین بازگشت از مأموریت، با نیروهای داعش روبه‌رو می‌شوند و به دلیل سری بودن عملیات شناسایی، مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند. در این لحظه شهید حیدر با بیسیم درخواست آتش سنگین توپخانه می‌کند. با انجام این کار تلفات زیادی از نیروهای دشمن گرفته می‌شود حوالی ساعت 19 و با قطع موقت آتش پشتیبانی، شهید حیدر و همراه ایشان سعی می‌کنند تا منطقه را ترک کنند. آنها می‌خواستند با موتور منطقه را ترک کنند که متأسفانه پسرم ،حیدر از ناحیه سر مورد اصابت گلوله مستقیم قرار می‌گیره این خبر توسط همراه شهید به نیروهای قرارگاه اطلاع داده می‌شود. سریعاً نیروهای عملیاتی برای کمک‌رسانی، راهی موقعیت می‌شوند. پیکر مطهر حیدرم بعد از 12 ساعت به عقب بازگردانده می‌شه
بر اثر ریختن آتش خودی روی داعش، دشمن نتوانسته بود به پیکر حیدر دسترسی داشته باشد. پسرم در ایام ضربت خوردن حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) از ناحیه سر به شهادت رسید. حیدر در سن 31 سالگی شهید شد و با لب تشنه در شهادت مولای متقیان به دیدار معبودش شتافت. وقتی خبر شهادتش آمد، من برای مأموریت کاری در شهرستان الیگودرز بودم. خبر شهادت را به برادر بزرگ حیدر می‌دهند. . اول می‌گویند حیدر مجروح شده است. با شنیدن این خبر بچه‌ها سرگردان مانده بودند که چه‌کار کنند تا اینکه دایی بچه‌ها آمد دنبالم و با هم به تهران برگشتیم. در تهران دیگر مطمئن شدم که حیدرم شهید شده است. دو روز هم طول کشید تا جنازه‌اش از سوریه به ایران برگردد
موقعی که حیدر در ایران بود هر پنج‌شنبه به گلزار شهدای ملارد می‌رفت. این قضیه از دوستان حیدر نقل شده است: فروردین ماه سال 94 دو ماه قبل یکی از اعزام‌های حیدر و حدود هشت، نه ماه قبل از اینکه شهید هادی شریفی از دوستان حیدر اعزام بشود، یک روز دم غروب حیدر به دوستانش زنگ می‌زند که دلم گرفته و بیایید با هم به مزار شهدا برویم. وقتی به مزار شهدا می‌رسند، طبق سنتی که داشتند اول سر خاک پدر من که در جوار شهداست، می‌روند. بعد سر مزار دوستان شهیدشان که از شهدای اقتدار هستند می‌روند. بعد با هم پا می‌شوند و جاهای خالی قبور شهدا را می‌شمرند و می‌گویند حیدر جان دیگر چیزی نمانده اینجا پر بشود. بیا جای خودمان را انتخاب کنیم. اگر من شهید شدم تو به خانواده‌ام بگو. اگر تو شهید شدی من می‌گویم. جاهایشان را انتخاب می‌کنند و بعد سر مزار شهدای گمنام می‌روند. مصطفی یکی از دوستان حیدر می‌گوید بچه‌ها همین جا بایستید و با گوشی خودش از بچه‌ها عکس می‌اندازد و می‌گوید عکس‌های خوبی گرفتیم. ان‌شاءالله که این عکس‌ها را برای شهادت استفاده کنیم. حیدر هم می‌خندد. حیدر بعد از شهادتش همانجایی دفن شد که مصطفی از آنها عکس انداخته بود.