eitaa logo
کانال مهدوی
4.2هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
4.4هزار ویدیو
49 فایل
『﷽』 کانال مهدویت ۳۱۳ تا ظهور موضوع کانال : مهدویت شامل آخرالزمان (سخنرانی ،کلیپ ، عکس نوشته، مطلب ،حدیث)حجاب ، شهدا ، رهبری ، مدافعان حرم و سیاسی مهدوی .. اللهم عجل لولیک الفرج 💫 «« یکنفر مانده از این قوم که برمی‌گردد @Yamahdi1392i ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
YEKNET.IR - sorood 2 - eide ghadir 1400.05.06 - mohammad reza taheri.mp3
9.13M
🌸 💐نفس نفس به شما وابسته‌ام 💐به دامنت گره خورده دستم 🎙 👏 👌فوق زیبا ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بریم داستان بسیار زیبای تنها در میان داعش رو با هم بخونیم داستانی ناموسی از به دام افتادن یک زن شیعه در بین کفتارهای داعش بسیار جذابه از دست ندید.. ان شاءالله هر روز قسمت‌هایی از این داستان جذاب در کانال می‌فرستیم 👇👇👇👇 ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
📚 📖 1️⃣ این داستان برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمِرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شد. پیشکش به روح مطهر همه شهدای مدافع حرم، شهدای شهر آمرلی و شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی آمرلی در زبان ترکمن یعنی امیری علی؛ امیر من علی (ع) است. وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانه ای بود که هر چشمی را نوازش میداد. خورشید پس از یک روز آتشبازی در این روزهای گرم آخر بهار، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه میکشید. دست خودم نبود که این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را میدیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و شاخه های نخلها رد میشد، عطر عشق او را در هوا رها میکرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم میکرد! دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت میگذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه دلتنگیام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به صدا در آمد. همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر میدانستم اوست که خانه قلبم را دق الباب میکند و بی آنکه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم :»بله؟« با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ میچرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم میکردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند :»الو...« هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطه ای خیره ماند، خودم را جمع کردم و اینبار با صدایی محکم پرسیدم :»بله؟ تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از کنار صورتم پایین آورده و شماره را چک کردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را کنار گوشم بردم و شنیدم با همان صدای زمخت و لحن خشن تکرار میکند :»الو... الو...« از حالت تهاجمی صدایش، کمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم که خودش با عصبانیت پرسید :»منو می شناسی؟؟؟« ذهنم را متمرکز کردم، اما واقعاً صدایش برایم آشنا نبود که مردد پاسخ دادم :»نه!« و او بلافاصه و با صدایی بلندتر پرسید :»مگه تو نرجس نیستی؟؟؟« از اینکه اسمم را میدانست، حدس زدم از آشنایان است اما چرا انقدر عصبانی بود که دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم :»بله، من نرجسم، اما شما رو نمیشناسم!« که صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خندهای نمکین نجوا کرد :»ولی من که تو رو خیلی خوب میشناسم عزیزم!« و دوباره همان خنده های شیرینش گوشم را پُر کرد. دوباره مثل روزهای اول مَحرم شدنمان دلم لرزید که او در لرزاندن دل من بهشدت مهارت داشت. چشمانم را نمیدید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت چشم نازک کردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم :»از همون اول که گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی!« با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت :»اما بعد گول خوردی!« و فرصت نداد از رکب عاشقانه ای که خورده بودم دفاع کنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت :»من همیشه تو رو گول میزنم! همون روز اولم گولت زدم که عاشقم شدی!« و همین حال و هوای عاشقیمان در گرمای عراق، مثل شربت بود؛ شیرین و خنک! خبر داد سر کوچه رسیده و تا لحظاتی دیگر به خانه میآید که با دستپاچگی گوشی را قطع کردم تا برای دیدارش مهیا شوم. از همان روی ایوان وارد اتاق شدم و او دستبردار نبود که دوباره پیامگیر گوشی به صدا در آمد. در لحظات نزدیک مغرب نور چندانی به داخل نمیتابید و در همان تاریکی، قفل گوشی را باز کردم که دیدم باز هم شماره غریبه است. دیگر فریب شیطنتش را نمیخوردم که با خنده ای که صورتم را پُر کرده بود پیامش را باز کردم و دیدم نوشته است :»من هنوز دوستت دارم، فقط کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسرعموت تو آسمونا هم قایمت کنن، میام و با خودم می برمت! _ عَدنان» برای لحظاتی احساس کردم در خلائی در حال خفگی هستم که حال من شوهر داشتم و نمیدانستم عدنان از جانم چه میخواهد؟ در تاریکی و تنهایی اتاق، خشکم زده و خیره به نام عدنان، هرآنچه از او در خاطرم مانده بود، روی سرم خراب شد. حدود یک ماه پیش، در همین باغ، در همین خانه برای نخستین بار بود که او را میدیدم. وقتی از همین اتاق قدم به ایوان گذاشتم تا برای میهمان عمو چای ببرم که نگاه خیره و ناپاکش چشمانم را پُر کرد، طوری که نگاهم از خجالت پشت پلکهایم پنهان شد. کنار عمو ایستاده و پول پیش خرید بار توت را حساب میکرد. عمو همیشه از روستاهای اطراف آمِرلی مشتری داشت و مرتب در باغ رفت و آمد میکردند اما این جوان را تا آن روز ندیده بودم. 👇
مردی لاغر و قدبلند، با صورتی به شدت سبزه که زیر خط باریکی از ریش و سبیل، تیره تر به نظر میرسید. چشمان گود رفته اش مثل دو تیله کوچک سیاه برق میزد و احساس میکردم با همین نگاه شرش برایم چشمک میزند. از شرمی که همه وجودم را پوشانده بود، چند قدمی عقبتر ایستادم و سینی را جلو بردم تا عمو از دستم بگیرد. سرم همچنان پایین بود، اما سنگینی حضورش آزارم میداد که هنوز عمو سینی را از دستم نگرفته، از تله نگاه تیزش گریختم. از چهارسالگی که پدر و مادرم به جرم تشیع و به اتهام شرکت در تظاهراتی علیه صدام اعدام شدند، من و برادرم عباس در این خانه بزرگ شده و عمو و زن عمو برایمان عین پدر و مادر بودند. روی همین حساب بود که تا به اتاق برگشتم، زن عمو مادرانه نگاهم کرد و حرف دلم را خواند : »چیه نور چشمم؟ چرا رنگت پریده؟« رنگ صورتم را نمیدیدم اما از پنجه چشمانی که لحظاتی پیش پرده صورتم را پاره کرده بود، خوب میفهمیدم حالم به هم ریخته است. زن عمو همچنان منتظر پاسخی نگاهم میکرد که چند قدمی جلوتر رفتم. کنارش نشستم و با صدایی گرفته اعتراض کردم :»این کیه امروز اومده؟« زن عمو همانطورکه به پشتی تکیه زده بود، گردن کشید تا از پنجره های قدی اتاق، داخل حیاط را ببیند و همزمان پاسخ داد : »پسر ابوسیفِ، مث اینکه باباش مریض شده این میاد واسه حساب کتاب.« و فهمید علت حال خرابم در همین پاسخ پنهان شده که با هوشمندی پیشنهاد داد :»نهار رو خودم براشون میبرم عزیزم!« خجالت میکشیدم اعتراف کنم که در سکوتم فرو رفتم اما خوب میدانستم زیبایی این دختر ترکمن شیعه، افسار چشمانش را آن هم مقابل عمویم، اینچنین پاره کرده است. تلخی نگاه تندش تا شب با من بود تا چند روز بعد که دوباره به سراغم آمد. صبح زود برای جمع کردن لباسها به حیاط پشتی رفتم، در وزش شدید باد و گرد و خاکی که تقریباً چشمم را بسته بود، لباسها را در بغلم گرفتم و به سرعت به سمت ساختمان برگشتم که مقابم ظاهر شد. لب پله ایوان به ظاهر به انتظار عمو نشسته بود و تا مرا دید با نگاهی که نمیتوانست کنترلش کند، بلند شد. شال کوچکم سر و صورتم را به درستی نمیپوشاند که من اصلا انتظار دیدن نامحرمی را در این صبح زود در حیاطمان نداشتم. دستانی که پر از لباس بود، بادی که شالم را بیشتر به هم میزد و چشمان هیزی که فرصت تماشایم را لحظه ای از دست نمیداد. با لبخندی زشت سلام کرد و من فقط به دنبال حفظ حیا و حجابم بودم که با یک دست تلاش میکردم خودم را پشت لباسهای در آغوشم پنهان کنم و با دست دیگر شالم را از هر طرف میکشیدم تا سر و صورتم را بیشتر بپوشاند. آشکارا مقابل پله ایوان ایستاده بود تا راهم را سد کرده و معطلم کند و بی پروا براندازم میکرد. در خانه خودمان اسیر هرزگی این مرد اجنبی شده بودم، نه میتوانستم کنارش بزنم نه رویش را داشتم که صدایم را بلند کنم. دیگر چاره ای نداشتم، به سرعت چرخیدم و با قدم هایی که از هم پیشی میگرفتند تا حیاط پشتی تقریباً دویدم و باورم نمیشد دنبالم بیاید! دسته لباسها را روی طناب ریختم و همانطور که پشتم به صورت نحسش بود، خودم را با بند رخت و لباسها مشغول کردم بلکه دست از سرم بردارد، اما دست بردار نبود که صدای چندش آورش را شنیدم : »من عدنان هستم، پسر ابوسیف. تو دختر ابوعلی هستی؟« دلم میخواست با همین دستانم که از عصبانیت گُر گرفته بود، آتشش بزنم و نمیتوانستم که همه خشمم را با مچاله کردن لباسهای روی طناب خالی میکردم و او همچنان زبان میریخت : »امروز که داشتم میومدم اینجا، همش تو فکرت بودم! آخه دیشب خوابت رو میدیدم!« شدت تپش قلبم را دیگر نه در قفسه سینه که در همه بدنم احساس میکردم و این کابوس تمامی نداشت که با نجاستی که از چاه دهانش بیرون میریخت، حالم را به هم زد : »دیشب تو خوابم خیلی قشنگ بودی، اما امروز که دوباره دیدمت، از تو خوابم قشنگتری!« نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس میکردم که نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب »یاعلی« میگفتم تا نجاتم دهد. ادامه دارد... ✍ 💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥آقای سید ابراهیم رئیسی به معاونت سیما آمدند برای مناظرات .💔 جبران نمی‌شوی 😭 ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🕊 ⭕️ جوان سیل زده خوزستانی: مثل خمینی اهل عمل باشید [ یک فیلم بسیار زیبا از شعور مردم و مردم داری حاج قاسم- برسد به دست کاندیداهای ریاست جمهوری ] 🔹️ این سخن رو که یک جوان در حضور حاج قاسم مطرح می‌کند را باید به مسئولان نظام و کاندیداهای جدید ریاست جمهوری که می‌خواهند جایگزین شهید جمهور شوند، گفت: 🔹 «مثل خمینی باشید. اهل عمل باشید. تبلیغات بدرد نمی‌خوره ...» ◇ و چه زیبا جوان دیگر بدون معطلی حاج قاسم را مثل خمینی معرفی میکند و حالا در تکمیل این سخن ، باید گفت: 🔸️ «مثل حاج قاسم باشید. اهل عمل باشید. و با خلوص نیت برای مردم کار کنید ...» 🌊 *حضور حاج قاسم در بین مردم سیل زده خوزستان سال ۱۳۹۸* ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ در آخرالزمان همه هلاک می‌شوند مگر کسی که... ☀️ امام حسن عسکری علیه السلام: 💘 به خدا سوگند -فرزندم- دارای غیبتی خواهد بود که هیچ کس در آن دوران از هلاکت و نابودی نجات نمى‏‌یابد، 💘 مگر کسی که خداوند او را بر اعتقاد به امامت وی ثابت قدم نگه دارد و به دعا برای تعجیل فرج توفیقش دهد. 🌸 وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ غَیْبَةً لَا یَنْجُو فِیهَا مِنَ‏ التَّهْلُکَةِ إِلَّا مَنْ یُثْبِتُهُ اللَّهُ عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ فَرَجِه‏. 📗كمال الدين، ج۲، ص۳۸۴ ✍ توضیح: ☀️دعا کردن برای فرج امام عصر علیه السلام، از راه‌های نجات در دوران ظلمانی غیبت است؛ ☀️دعا برای ظهور یک توفیق است که خدا نصیب انسان می‌کند و چون در آخرالزمان عده کمی اهل نجات خواهند بود، بنابراین این دعا نصیب هرکسی نمی‌شود؛ ☀️ فرد باید خود را در فضای ولایت و امامتِ حجّت اللّٰه قرار دهد و تنها از او تبعیت کند، تا از مهلکه آخرالزمان رهایی یابد ☀️ در این حدیث امام عسگری تضمین فرموده اند دعا برای سلامتی و ظهور حافظ جمیع بلاهای دنیوی و اخروی است و شما در حصن امان امام زمان قرار می گیرید حتی اگر تمامی بلاهای دنیوی و اخروی شما را احاطه کرده باشد 🌹 مولاجان برای ما یک رییس جمهوری در در نظر بگیرید که مورد تایید شما باشد ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مگه خدا مؤمن رو دوست نداره پس چرا اونو به بلا و گرفتاری مبتلا میکنه؟! 👈 مبتلا شدن مؤمن به‌نفع اوست!!! 👤 مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی 👈 تا گناه نکرده ای تو به نفست اما پس از گناه تو به آن اسیری ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋در زندگی 💫هیچ چیز قیمتی تر و مهم تر 🦋از این نیست 💫که قلباً در آرامش باشیم و این آرامش با حضور خدا در قلب های ما شکل می‌گیره آرامشی ماندگار با حضور خدا 🦋الهی همیشه 💫قلبتون پر ازآرامشی الهی باشه 🦋امیدوارم تمام خیرات و برکات و زندگیی پاک و آرام و بدون گناه براتون رقم‌بخوره،عمرتون به رنگ زیبای خدا و نامه اعمالتون سرشار از حسنات ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
خودش چیزی نمیگفت. تودار تر از این حرفا بود شهید پورجعفری فهمید مشکل مالی دارد بی سروصدا با سردار قآنی مطرح کرد؛ او هم به معاون مالی نامه داد یکی از ماموریتهای سردار را به حسابش بریزند وقتی فهمید اول پول را برگرداند، بعد هرسه را توبیخ کرد حتی برای یک ماموریت خارج کشور  ریالی نگرفته بود.... ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 یادمان نرود که مهمترین، بالاترین و باارزشترین عمل در این شب ،خواندن دعای فرج و توجه به حضرت بقیه الله الاعظم می باشد 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ  وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ . ♦️اگرهمگی یڪدل و یڪصدا برای ظهوردعاڪنیم🌸🍃🌸🍃 قطعاً امرشریف ظهوربه زودی محقق خواهدشد . ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
حیدر بادنور بسم الله الرحمن الرحیم 🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ولی خدا فرمود: والله تا سیدیمانی و سپاهش مکه و‌کعبه( بیت الله )را متصرف نشوند، و فضایی امن و در امنیت کامل برای خروج امام علیه السلام ایجاد نکنند ،حضرت خروج نخواهند فرمود 🌺🕋🌺🕋🌺🕋 اینکه ما فکر کنیم حضرت علیه السلام در غربت و‌تنهایی و‌بی محافظ و‌ فدایی در کنار بیت الله فریاد(( ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم))سر میدهد اشتباه است 🌺🕋🌺🕋🌺🕋 حضرت ارواحنا فدا در میان محافظان سلحشور یمنی خود که که با جانشان از او حفاظت میکنند و کاملا بر عربستان مسلط شده اند اعلام خروج میفرمایند ان شاالله ثم شا محمد و‌آل محمد 🌺🕋🌺🕋🌺🕋 آیت الله بهجت رضوان الله علیه: «««منتظران ظهور چشم به حوادث یمن داشته باشند»»» 🌺🕋🌺🕋🌺🕋 آیت الله روح الله قرهی (دامت برکاته) : اگر علم، بیست و هفت حرف باشد، تا زمان حضرت فقط دو حرف آن کشف شده، امّا در زمان آقا همه آن کشف می‌شود، آقا بر سر مردم دست می‌کشند و عقول کامل می‌شود. آقا، آقاست! 🌺🕋🌺🕋🌺🕋 آقا، آقایی است که جدّ مکرّمش، امام صادق(عليه السّلام) که روایت مورد بحثمان را فرمودند -بیان می‌فرمایند: «لو ادرکته لخدمته مادام حیاتی»، اگر او را درک می‌کردم، تا زنده بودم، خادم او می‌شدم. 🌺🕋🌺🕋🌺🕋 آقا، آقاست! به آقا توسّل بجویید. درست است که آقا به صورت ظاهر غایب هستند، امّا ما الآن در دوران امامت ایشان هستیم و امام زمانمان، آقاست. 🌺🕋🌺🕋🌺🕋 پس باید بدانیم که یک چیزی بوده که ما را در این زمان به این دنیا آوردند. ما در زمان امامت امام زین‌العابدین، امام باقر(عليه السّلام) و یا ائمّه دیگر نیستیم، بلکه در زمان آقاجان که آنچه خوبان همه دارند، او یک‌جا دارد، هستیم. آقایی که تمام خصایص انبیاء و معصومین را دارد. آقایی که آقای آقاهاست. 🕋🌺🕋🌺🕋 به آقا! توسّل داشته باش و بدان که کرم آقا هم نسبت به کرم اهل کرم مانند پیامبر، امیرالمؤمنین و ... بیشتر است. کرم آقا مافوق کرم کریمان عالم است. چون همه چیز ایشان باید مافوق باشد. 🕋🌺🕋🌺🕋 ولی خدا فرمود: پس از یاد و‌ذکر خدا ، چیزی مثل بخشش دیگران ،قلب و‌دل را آرام نمیکند ببخشیم تا ببخشندمان!!! 🌺🕋🌺🕋🌺🕋 حضرت بقیة الله الاعظم (ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا) به یکی از اولیای خدا فرموده اند: احسن کما احسن الله علیک! احسان کن همانطور که خدا به تو احسان کرده است. اللهم صل علی محمد و‌آل محمد و‌عجل فرجهم 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 قطب العارفین و‌قدوة السالکین حضرت آیت الله انصاری همدانی رضوان الله علیه میفرمایند: لذتی که برخی از ما از عبادات و مناجاتمان در این دنیا می بریم از لذت برخی که در بهشت هستند هم بیشتر است!!! 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 حضرت آیت الله قرهی(مدظله العالی): عزیز دلم! سعی کن هر شب با آقا حرف بزنی، سعی کن هر ساعت یک دعای سلامتی آقا را بخوانی، سعی کن جلوات و ظواهر دنیا تو را فریب ندهد. اگر چشمت را از نامحرم دوختی، برنده‌ای؛ چون چشم گناه‌بین، امام زمان بین نمی‌شود. 🌺🕋🌺🕋🌺🕋 اگر گناه نکردی و با این چشمت، در فضای مجازی و ... به انحراف نرفتی. اگر زبانت و گوشت را کنترل کردی، این وعده، وعده‌ی خود حضرت است که فرمودند: من به دیدن شما هم می‌آیم، اگر این‌طور عمل کنید. 🕋🌺🕋🌺🕋 قربان مظلومیّتت بروم، این‌قدر آقا تنهاست که به شخصی که به محضر مبارکش رسیده است فرموده اند: جوان‌ها را با من آشتی بدهید. «السّلام علیک یا مولای یا بقیّة اللّه» 😭😭😭 آیت الله روح الله قرهی (دامت برکاته) : چه خوب است انسان با آقاجان همنشینی کند. مگر می‌شود یک زمانی انسان با آقاجان همنشینی کند؟! بله، عرض کردم با سخن گفتن با آقا می توان با مولا همنشین شد. 🌺🕋🌺🕋🌺 هر شب دقایقی با آقاجان حرف بزن. گفتم به تعبیر عامیانه موقعی که دیگر مسواک هم زدی و می‌خواهی بخوابی در یک خلوتی با آقاجان حرف بزن. 🕋🌺🕋🌺🕋🌺 در خوابگاه هستی، در حجره‌ هستی، از کنار همسر دور شو، برق‌ها که خاموش شد یک لحظاتی با آقاجان حرف بزن. آن آقای خوبی‌ها، مولا امام زمان(روحی له الفدا) عنایت می‌کند. 🕋🌺🕋🌺🕋 بگو: آقاجان! همه چیز در دست شماست. شما عین الله الناظره هستید، شما ید اللّه هستید. آقاجان! دست من بیچاره را بگیرید. آقاجان! این‌طور که از مباحث معلوم است و اولیاء خدا می‌گویند: بعد از نفس آخر که رفتیم، تازه می‌گوییم راحت شدیم، پس معلوم است سخت است. 🕋🌺🕋🌺🕋🌺🕋 پیامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) فرمودند: هرچه ما پیر می‌شویم، نفس جوان می‌شود. نفس دون، نفس امّاره دور من را گرفته و گرفتارم کرده است، آقا! عنایت کنید، یابن الحسن! شما باید بزرگواری کنید، شما باید عنایت داشته باشید. 🕋🌺🕋🌺🕋 🌴گوهر معرفت 🌴 والسلام علیکم و رحمة‌الله وبرکاته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
※  بِسْــمِ اللهِ الرَّحْــمٰنِ الرَّحیـــمْ ※
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا قَاصِمَ شَوْکَهِ الْمُعْتَدِینَ... 🌱سلام بر تو و بر اعجاز دستهایت آن گاه که گَرد ستم را از روی شانه های زمین می تکانی و تاج و تخت فرعونیان را سرنگون می سازی... 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص۶۱۰ آقا مرا کنار خودت جای می دهی؟ لطفی بزرگ در حق این روسیاه کن یک روز، نه! ثانیه‌ای، لحظه‌ای فقط چشم مرا مسیر قدمهای ماه کن ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
AUD-20221007-WA0007.mp3
1.78M
💐عهد و پیمانی روزانه با امام زمان عج با خواندن دعای عهد 🌸 🎙دعای "عهــــد" با نوای استاد فرهمند ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در سوره عصر منظور پروردگار از قسم خوردن به عصر چه عصرى میباشد⁉️ خداى تعالى در اين سوره می‏فرمايد: «وَالعَصْرِ»، قسم به عصر. يك عصرى داريم و يك صبحى. زمانهايى كه فشار زياد است آن را خداى تعالى عصر گفته است. در كره‏ى زمين از وقتى كه بشر روى زمين زندگى میكند يعنى از زمان حضرت آدم دو واقعه مهم و دو عصر پر اهميت بوده و خواهد بود: يكى عصر ظهور رسول اكرم صلی ‏الله ‏عليه ‏و‏آله و يكى هم عصر غيبت امام زمان عليه ‏السلام و يا اول ظهور حجه ‏بن‏ الحسن عليه‏السلام است و خود كلمه ‏ى عصر به معناى فشار است. به بعد ازظهر عصر میگوئيد بخاطر اين است كه انسان صبح تا غروب زحمت كشيده و خسته شده لذا به آن عصر میگويند. ولى اگر اين خسته شدن و فشار نبود، حيات نبود، آينده نبود، صبح تا غروب شخص رفته كار كرده زحمت كشيده پول به دست آورده درست است كه خسته شده اما جيبش پر پول شده، زن و بچه‏ اش راحت شده ‏اند. در عصر ظهور پيامبر اكرم صلی ‏الله‏ عليه‏ و‏آله مردم مسلمان در فشار عجيبى بودند. در شعب ابي طالب اين ها را تبعيد كرده بودند و آب و نان به آنها نمی‏دادند. خود پيغمبر اكرم صلی ‏الله ‏عليه‏ و‏آله را مجبور كردند كه حضرت از مكه به مدينه هجرت كنند. اگر آن فشارها نبود الان ما مسلمان و شيعه نبوديم، بت‏ پرست بوديم. و يكى هم عصر غيبت حضرت ولى عصر عليه‏ السلام است كه ما در فشاريم، فشار عجيبى است منتهى عادت كرده ‏ايم و ضاقت الارض را درك نكرده‏ ايم والاّ الان زمانى است كه در هر كجاى عالم برويد دين نگه داشتن مثل آتش در كف دست نگه داشتن است (روايت دارد زمانى است كه هر كجاى عالم برويد دين نگه داشتن مثل آتش در كف دست نگه داشتن است). صبح متدين و با ايمان از خانه خارج می‏شود و شب دينش را از دست داده. در اين زمان انسان در فشار معنويت است كه خودش را نمی‏تواند به راحتى اصلاح كند و به طرف كمالات برود و موفق نمی ‏شود، مشكلاتى پيش می ‏آيد چون مردم اين زمان نمی ‏پسندند كه انسان هميشه راست بگويد، درست باشد، حسادت نداشته باشد، خلاصه اقتدا كند به پيامبر اكرم صلی ‏الله ‏عليه‏ و‏آله و ائمه اطهار عليهم ‏السلام وامام زمان عليه ‏السلام. يكى از اين دو عصر مهم كه ظهور پيامبر اكرم صلی ‏الله ‏عليه ‏و‏آله می‏باشد گذشته و ان شاءاللّه سعادت ما را تأمين كرده و با يك جمله (كه اگر به آن عمل شود) تمام سعادت دنيا و آخرت ما و همه حقايق در وجود ما پياده می ‏شود و آن جمله اين است:«لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». عصرى كه باقى مانده عصر اول ظهور حجه ‏بن‏ الحسن عليه ‏السلام است كه شماها بايد خودتان را مثل اصحاب سيدالشهداء عليه‏السلام مثل حبيب ‏بن ‏مظاهر، هانی ‏بن‏ عروه، مسلم‏ بن‏ عقيل، حضرت علی ‏اكبر و حضرت قاسم‏ بن ‏الحسن آماده كنيد. اوتادى كه در روى زمين زنده هستند زمان ظهور می ‏آيند. خداى تعالى اصحاب كهف را رجعت می‏دهد. اگر خداى تعالى اراده كند كه ظهور بشود از ميان ماها خدا عده‏اى را جمع كند «فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّـهُمْ وَيُحِبُّونَهُ» خدا عده‏اى را می آورد كه هم آنها خدا را دوست داشته باشند و هم خدا آنها را دوست داشته باشد و ان شاءاللّه نگذاريد كه نوبت را به ديگران بدهند خودمان همت كنيم، سستى به خودمان راه ندهيم الان اگر اعلام ظهور شود لبيك بگوييد. «فَلا تَخافُوهُمْ وَخافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُـؤْمِنِـينَ» «وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِـينَ» محزون نشويد كه زندگى و زن و بچه و بانكم را چه كار كنم. «كَلَمْحِ البَصَرِ» ممكن است چشمت را روى هم بگذارى و باز كنى ببينى ظهور شده است. 📚کتاب انوار صاحب الزمان علیه السلام،سوال187 🌹 ╭─┅🍃🌸🍃┅─╮ @kanalemahdavi ╰─┅🍃🌸🍃┅─╯