5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ما فقط یک راه برای عبور آسان و سالم از فتنههای سنگین آخرالزمان داریم : #والسلام
#امام_زمان
#وظایف_منتظران
#لبیک_یا_خامنهای
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
#امام_زمان_عج
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
@kanalemahdavi
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╯
پروردگارا سایه این #سید بزرگوار را از سر ما کم نکن
خداوندا تو را شکر گذاریم که در دورانی زندگی می کنیم که با این مرد هم نفس هستیم
خدا یا پرچم این #انقلاب را به دستان با کفایت او به دستان مقدس حضرت #ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برسان
#لبیک_یاخامنهای
#جانک_فدای_رهبر
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
#امام_زمان_عج
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
@kanalemahdavi
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╯
بنا به توصیه بعضی بزرگان امشب (شب جمعه) نماز استغاثه به امام زمان ارواحنافداه خوانده شود به نیت نابودی جبهه صهیونیستی و حفاظت از کیان امت اسلامی به ویژه ایران عزیز و رهبر معظم انقلاب
#اوجب_واجبات
#استغاثهبهامامزمان
👈طریقه خواندن: اول غسل بکند و بعد دو رکعت نماز، رکعت اول وقتی به آیه«ایاک نعبد و ایاک نستعین» رسید ۱۰۰مرتبه گفته شود تا آخر حمد و بعد یک بار سوره توحید، ذکر رکوع و سجده ۷ مرتبه گفته شود. رکعت دوم هم بدین نحو.
👈بعد از نماز این دعا را بخواند:
اَللّهُمَّ اِنْ اَطْعَتُکَ فَالْمَحْمِدَةُ لَکَ وَ اِنْ عَصَیْتُکَ فَالْحُجَّةُ لَکَ مِنْکَ الرَّوْحُ وَ مِنْکَ الْفَرَجُ سُبْحانَ مَنْ اَنْعَمَ وَ شَکَرَ سُبْحانَ مَنْ قَدَّرَ وَ غَفَرَ اللهُمَّ اِنْ کُنْتُ عَصَیْتُکَ فَاِنّى قَدْ اَطَعْتُکَ فى اَحَبِّ الاَْشْیآءِ اِلَیْکَ وَ هُوَ الاْ یمانُ بِکَ لَمْ اَتَّخِذْ لَکَ وَلَداً وَ لَمْ اَدْعُ لَکَ شَریکاً مَنّاً مِنْکَ بِهِ عَلَىَّ لا مَنّاً مِنّى بِهِ عَلَیْکَ وَ قَدْ عَصَیْتُکَ یا اِلهى عَلى غَیْرِ وَجْهِ المُکابَرَةِ وَ لاَ الْخُروُجِ عَنْ عُبُودِیَّتِکَ وَلاَ الْجُحُودِ لِرُبُوبِیَّتِکَ وَلکِنْ اَطَعْتُ هَواىَ وَ اَزَلَّنىِ الشَّیْطانُ فَلَکَ الْحُجَّةُ عَلَىَّ وَ الْبَیانُ فَاِنْ تُعَذِّبْنى فَبِذُنُوبى غَیْرُ ظالِمٍ لى وَ اِنْ تَغْفِرْلى وَ تَرْحَمْنى فَاِنَّکَ جَوادٌ کَریمٌ
👈تا نفس یاری کند یا کریم را تکرار کند و بعد بگوید:
یا آمِناً مِنْ کُلِّ شَیْى ءٍ وَ کُلُّ شَیْى ءٍ مِنْکَ خآئِفٌ حَذِرٌ اَسْئَلُکَ بِاَمْنِکَ مِنْ کُلِّ شَیْى ءٍ وَ خَوْفِ کُلِّ شَیْى ءٍ مِنْکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُعْطِیَنى اَماناً لِنَفْسى وَ اَهْلى وَ وَلَدى وَ سآئِرِ ما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ حَتّى لااَخافَ وَ لا اَحْذَرَ مِنْ شَیْى ءٍ اَبَداً اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْى ءٍ قَدیرٌ وَ حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ یا کافِىَ اِبْراهیمَ نُمْرُودَ وَ یا کافِىَ مُوسى فِرْعَوْنَ اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَکْفِیَنى شَرَّ فلان بن فلان
🔸این نماز در مفاتیح الجنان بعد از نماز استغاثه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمده.
#لعنتاللهعلیالقومالظالمین
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
#امام_زمان_عج
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
@kanalemahdavi
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╯
کانال مهدوی
" جایزه "
يكي از عملياتهاي نفوذي در منطقه غرب به اتمام رسيد. بچهها را فرستاديم عقب. پس از پايان عمليات يكي يكي سنگرها رو نگاه كرديم كه كسي جا نمانده باشد و خودمان آخرين نفرهائي بوديم كه برميگشتيم. ساعت حدود يك نيمه شب بود. من بودم و ابراهيم و رضا كه عرب زبان بود و دو نفر از بچهها ، پس از مدتي راه رفتن به ابراهيم گفتم: داش ابرام خيلي خستهايم اگه مشكلي نداره همينجا كمي استراحت كنيم. ابراهيم هم موافقت كرد و در يك مكان مناسب شبيه يك سنگر مشغول استراحت شديم. هنوز چشمانم گرم نشده بود كه احساس كردم از سمت عراقيها كسي به ما نزديك ميشه. يكدفعه از جا پريدم. از گوشه سنگر نگاه كردم. درست فهميده بودم يك عراقي در حالي كه كسي را بر دوش حمل ميكرد به ما نزديك ميشد. خيلي آهسته ابراهيم رو صدا كردم. اطراف رو هم خوب نگاه كردم. كسي غير از آن عراقي نبود. وقتي خوب به ما نزديك شد از سنگر بيرون پريديم و در مقابل آن عراقي قرار گرفتيم. سرباز عراقي كه خيلي ترسيده بود. همانجا روي زمين نشست. يكدفعه متوجه شدم، روي دوش او يكي از بچههاي بسيجي خودمان است كه مجروح شده و جامانده. خيلي تعجب كرده بوديم. اسلحه را روي كولم انداختم و با كمك بچهها مجروح را از روي دوش او برداشتيم. رضا از او پرسيد: تو كي هستي واينجا چه ميكني!؟ سرباز عراقي گفت: بعد از رفتن شما من مشغول گشت زني در ميان سنگرها و مواضع شما بودم كه يكدفعه با اين جوان برخورد كردم. اين رزمنده شما از درد به خود ميپيچيد و مولا اميرالمومنين (ع) و امام زمان(ع) رو صدا ميزد. منم با خودم گفتم: به خاطر مولا علي(ع) تا هوا تاريكه و بعثيها نيومدن اون رو به نزديك سنگراي ايرانيها برسونم و برگردم. بعد ادامه داد: شما حساب افسران بعثي رو از حساب ما سربازاي شيعه كه مجبوريم به جبهه بيائيم جدا كنين. حسابي جاخورده بوديم. ابراهيم رو كرد به سرباز عراقي و گفت: حالا اگه بخواي ميتوني اينجا بموني و برنگردي. تو برادر شيعه ما هستي. اون عراقي هم عكسي رو از جيب پيراهنش بيرون آورد وگفت: اينها خانواده من هستن من اگه به نيروهاي شما ملحق بشم صدام اونها رو ميكشه. بعد با تعجب به چهره ابراهيم خيره شد و بعد از چند لحظه سكوت با لهجه عربي پرسيد: اَنت ابراهيم هادي !! همه ما ساكت شديم و باتعجب به هم نگاه ميكرديم. اين جمله احتياج به ترجمه نداشت. ابراهيم با چشمان گرد شده و با لبخندي از سر تعجب پرسيد: اسم من رو از كجا ميدوني!؟ من به شوخي گفتم: داش ابرام، نگفته بودي تو عراقيا هم رفيق داري! سرباز عراقي گفت: يك ماه قبل از طرف استخبارات (اداره اطلاعات عراق) تصوير شما و دو نفر ديگر از فرماندهان غرب كشور رو براي همه يگانهاي نظامي ارسال كردن و گفتن: هركس سر اين فرماندهان ايراني رو بياره جايزه بزرگي از دست صدام خواهد گرفت.
در همان ايام خبر رســيد که از فرماندهی سپاه غرب، مسئولي براي گروه اندرزگو انتخاب شده و با حكم مسئوليت راهي گيلانغرب شده.
ما هم منتظر شديم ولي خبري از فرمانده نشد.
تا اينكه خبر رســيد، جمال تاجيك كه مدتي اســت به عنوان بسيجي در گروه فعاليت دارد همان فرمانده مورد نظر است!
با ابراهيم وچند نفر ديگربه سراغ جمال رفتيم. از او پرسيديم: چرا خودت را معرفي نكردي؟! چرا نگفتي كه مسئول گروه هستي؟
جمال نگاهي به ما كرد وگفت: مســئوليت براي اين اســت كه كار انجام شود. خدا را شكر، اينجا كار به بهترين صورت انجام ميشود.
من هم از اينكه بين شــما هســتم خيلي لذت ميبــرم. از خدا هم به خاطر اينكه مرا با شما آشنا كرد ممنونم.
شما هم به كسي حرفي نزنيد تا نگاه بچه ها به من تغيير نكند. جمال بعد از مدتــي در عمليات مطلع الفجر در حالي كه فرمانده يكي از گردان های خط
شكن بود به شهادت رسيد.