#سیــره_شهدا
تصمیم گرفته بود توی جبهه دبیرستان راه بیندازد! میگفــت:
« امــروز بچـه ها دارن اینجا می جنگن و خون مــیدن، عــده ای بی تفاوت و اشراف زاده هم، توی شهرها عین خیالشون نیست! با خیال راحــت درس میخونن، فردا هم که جنگ تموم بشه، همه مسئولیــت های کلــیدی مملکت رو بدست میگیرن، این رزمنده ها هم میشن محافظ یا زیر دست اون ها! »
وسعت دید عجیبی داشــت، برای رزمنده ها می سوخت.
یکی از روزها یک گوشه خلــوت نشسته بود، حال غریبـی داشت، تا آمدم حرف بزنم گفت:
« چیزی به شروع عملیات نمونده، بعد از عملیات هم دیگه منـو نمی بینی! کار من با دنیا تموم شده، کار دنیا هم با من تموم شده! نه من دیـگه با دنیا کار دارم، نه دنیا با مــن »
درست چند روز بعد از عملیات کربلای 5 خبر شهادتش در تمام شهر پیچید🌷.
#شهید_خلیل_مطهرنیا
#شهداي_فارس
@montazeranezohoormahde
#سیره_شهدا
#امر_به_معروف_در_سیره_شهدا
#شهید_مهدی_باکری🌷
🌱آن شب خانه یکی از اقوام خوابیده بود، نیمه های شب برای نمـاز شب بلند شد.
خانمش را هم بیـدار کرد، نمـاز صبـح را هم خواندند، متوجه شده بود که صاحبخـانه بیدار نشده، خیلی ناراحت بود.
صبح به خانمش گفت: سر سفره من به تو میگم چرا به نمـازت اهمیت نمیدی؟؟ به ظاهر صـدام رو بالا میبرم و بحث میکنم تا آنها متوجه خطاشان شوند، خانمش قبول نمیکرد گفت: تو تا حالا عصبانی نشدی، من خندهام میگیرد نمی تونم بیخیال شو!
تا که دید خانمش موافق نیست، حرف هایش را در نامـهای نوشت و موقع رفتـن به آنها داد...
《کتاب سیره دریادلان۴》
یاد شهدا با ذکر صلوات
#شهدا
#امام_زمان ❤️
@montazeranezohoormahde