eitaa logo
کانال کمیل
424 دنبال‌کننده
2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
10 فایل
تولدمون سالروز ازدواج امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها 1403/3/19
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 در این مدت جوانان موتورسیکلت سوار را از کوچه و خیابان‌های نازی آباد تهران گردآوری می‌کردم ، به آنها آموزش‌های ویژه‌ ای می‌دادم و همه را با نام «گروه ویژه اسب آهنی» به جبهه های حق علیه باطل می‌فرستادم . 🔹 به سازماندهی نیروهای ارتش و سپاه توجه داشتم و در این راه با شهید بروجردی همکاری های خوبی داشتیم تا اینکه توانستیم شهر بوکان در استان آذربایجان غربی را از وجود ضد انقلاب و گروهک کومله پاکسازی کنیم . همچنین محور سردشت - پیرانشهر که از جنگل‌های انبوه آلواتان ، کوه‌های سربه ‌فلک کشیده و تنگه‌های پرپیچ وخم پوشش می‌یافت با همکاری توام سپاه و ارتش پاکسازی شد . 🔶 در سال 1362 به فرماندهی نیروهای ارتش در قرارگاه حمزه سیدالشهدا در شمال غرب ایران گماشته شدم . در سال 1363 نیز بر پایه دستور رسمی قرارگاه رمضان ، فراهم نمودن آموزش جنگ‌های چریکی سپاه پاسداران به اینجانب واگذار شد . 🔹سرانجام در هشتم مهرماه 1364 ، در حالی که فرماندهی لشکر 23 نوهد (نیروی ویژه هوابرد) و قرارگاه شمال غرب ارتش یعنی بخشی از قرارگاه حمزه سیدالشهدا را به دوش داشتم ، به هنگام نبرد قادر که با برنامه‌ ریزی خودم همراه بود ، در منطقه سرسول کلاشین شمال عراق با ترکش توپ دشمن شربت شیرین شهادت را نوشیدم ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @kanalkomeiliha ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌱 🌸با مشورت با علمای شهر همراه با تعداد دیگری از خواهران راهی کردستان شدم . به خاطر نیاز شدید آموزش و پرورش به مربی ، با عنوان مربی تربیتی در مهاباد مشغول به کار شدم و همزمان به معلمان نهضت سوادآموزی نیز آموزش تدریس می دادم . ✨ در سال 1361 با یکی از پاسداران ازدواج کردم . با اینکه مشغله های زیادی داشتم اما همیشه سعی کردم محیط خانه را گرم نگه دارم و ودر انجام وظیفه ی خانه داری خود کوتاهی نکنم . 🌸 شب دهم تیر ماه سال 61 با وجود تب و کسالت شدیدی که داشتم به همسرم اصرار کردم که مرا به مجلس دعای توسل ببرد . وقتی مراسم تمام شد و در مسیر برگشت در اتومبیل مورد اصابت گلوله ضدانقلاب قرار گرفتم 👇 @kanalkomeiliha 🌹🌹 https://eitaa.com/joinchat/884933434Ccb50887642
کانال کمیل
✨خاک های نرم کوشک ✨ ▫️صحبت از یک عملیات ویژه بود ، دشمن تانک های تی هفتاد و دو را وارد منطقه کرده
▫️پرسید : شنیدی چی گفتم ؟ گفتم : شنیدن که شنیدم ولی ... گفت : پس سریع چیزهایی رو که گفتم انجام بده . گردان را حدود همان چهل متر بردم جلو ، دیدم خودش آمد و گفت به مجردی که من گفتم الله اکبر شما ردّ انگشت من رو می گیری و شلیک میکنی به همون طرف ، یکهو صدای نعره اش رفت به آسمان ، الله اکبر ، طوری که گویی همه زمین را میخواست بریزد به هم . ▪️ پشت بندش سید فریاد زد یا حسین و شلیک کرد . شمن قبل ازاینکه به خودش بیاید تار و مار شد آن شب ... دو گردان زرهی دشمن را کاملاً منهدم کردیم . فردا طبق معمول تمام عملیات های ایذایی باید میرفتیم دنبال مجروح یا شهدایی که احتمالاً جا مانده بودند . درست بیست و پنج قدم آن طرف تر ، مابین انبوه سیم خاردارهای حلقوی و موانع دیگر دشمن می رسیدی به یک معبر که باریک بود و خاکی . فهمیدم این معبربرای رفت و آمد عراقیها بوده و 40 متر آن طرف تر نفربری ک دیشب سید به آتش کشیده بود نفربر فرمانده بود . ▫️الله اکبر ، متعجب برگشتم پیش عبدالحسین . گفتم : جریان دیشب چی بود ؟ طفره رفت . پس از اصرارهای من گفت موقعی که عملیات لو رفت و توی آن شرایط گیر افتادیم ، حسابی قطع امید کردم . شما هم که گفتی برگردیم ناامیدی ام بیشتر شد و واقعاً عقلم به جایی نرسید مثل همیشه تنها راه امیدی که باقی مانده بود توسل به واسطه های فیض الهی بود ، توی همان حال و هوا صورتم را گذاشتم روی خاک های نرم اون منطقه و متوسل شدم به وجود مقدس خانم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چشم هام را بستم ▪️و چند دقیقه ای با حضرت راز و نیاز کردم ، حقیقتاً حال خودم را نمیفهمیدم با تمام وجود میخواستم که راهی پیش پای ما بگذارند و از این مخمصه و مخمصه های بعدی که در نتیجه شکست در این عملیات دامنمان را میگرفت نجات مان بدهند در همان اوضاع یک دفعه صدای خانمی به گوشم رسید ، صدایی ملکوتی که هزار جان تازه به آدم میبخشید . به من فرمودند فرمانده اینطور وقت ها که به ما متوسل می شوید ماهم از شما دستگیری می کنیم ، ناراحت نباش ، مسیری را که گفتم همه اش از طرف خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود . 👇 @kanalkomeiliha 🌹🌹 https://eitaa.com/joinchat/884933434Ccb50887642