eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
562 دنبال‌کننده
4هزار عکس
2هزار ویدیو
152 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
س سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم سراغ سرت را من از آسمان و سراغ تنت از بیابان بگیرم تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم... قرار من و تو شبی در خرابه پیِ گنج را کنج ویران بگیرم... هلا! می‌روم تا که منزل به منزل برای تو از عشق پیمان بگیرم محمد_رسولی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س دارد این ضرب‌المثل را کُلِّ دنیا می زند قلب دختر ها فقط با عشق بابا می زند گرچه کم وزن است امّا جان ندارد دست من پرده ی روی طبق را عمه بالا می زند چهره‌ی برگشته را تشخیص دادن مشکل است این سرِ سرنیزه خورده به پدرها می زند ارث خود را زود از مادربزرگم بُرده ام این چنین خَم‌راه‌رفتن‌ها به زهرا می زند حسرت یک استراحت در دل من مانده است می روم قدری بخوابم..،شمر با پا می زند بانی سرگرمی هر روزه‌ی زجرم..،پدر بی حیا یا می کِشد موی مرا یا می زند این اواخر دخترت دارد طبابت می کند بازوی دررفته‌ی خود را خودش جا می زند شرط بندی کردن این نیزه داران را ببین... می بَرَد آن کس که با سنگش علی را می زند هدیه دارد میبرد آنرا برای دخترش روسری دخترت را یک نفر تا می زند گوشوارم را که غارت رفته پس خواهم گرفت دختر تو عاقبت دل را به دریا می زند بی اراده یاد چوبِ خیزران افتاده ام هر زمان هرکس که حرفی از معما می زند آنقَدَر شکل کبودی‌ تنم رعب‌آور است آن زن غساله وقت غسل من جا می زند بردیا_محمدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س بابا رسید و آورد  گُل بوسه‌های خود را عمه بیا درآور  رختِ عزایِ خود را مَنکه نمرده بودم  بر روی نیزه باشی آماده کردم از اشک  ویران‌سرای خود را خوابم اگر نبرده  تقصیرِ عادتم بود بابا بکش به رویم  امشب عبای خود را انگشتهای لَمسم  انگار حس ندارند بر دامنم تو بنشان  رأسِ جُدای خود را طفلی که داده بودم  دیشب شفای او را انداخت پیشم امروز  قدری غذای خود را ای وای خیزران زد  مثل حصیر گَشتی بدجور بر لبانت  انداخت جای خود خون  گریه کرد نیزه  بر حالِ دخترانت داده عمو به نیزه  حال و هوای خود را تقصیر هیچ کس نیست  در سینه‌ام نفس نیست زجر امتحان نموده  هِی ضربِ پایِ خود را چیزی نخورده بودیم  بر حالِ ما دلش سوخت دیدی تعارفم کرد  ته مانده‌های خود را فهمیدم از سرِ تو  از وضعِ حنجرِ تو رفته سنان و داده  بر شمر جای خود را تا دق کنیم در راه  از دیدنش دوباره آن بی حیا نَشُسته  خونِ ردای خود را بویِ تو را گرفته  دستانِ سرخِ خولی دادی چرا به دستش  مویِ رهای خود را تنها نه نیزه‌ها را  تنها نه تیغ‌ها را پیش فرات می‌شُست  پیری عصای خود را حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
می رسد از کربلا هم بوی عشق هم بوی خون می رسد بر گوش دل اِنّا اِلیه راجعون زینب اینجا با نظر بر روی محزون حسین می شود بیتاب و دارد اضطراب و شور و شین گشته او دلواپس و گوید حسین اینجا کجاست؟ بر مشام جان من اینجا چرا بوی بلاست؟ خاک این صحرا ، حسینم ، بوی ماتم می دهد. بوی هجران و اسارت ، بویی از غم می دهد خیمه ها اینجا چرا بوی عجیبی می دهد؟ بوی جانسوز یتیمی و غریبی می دهد زبانحال برادر : خواهرم اینجا زمین لاله های پرپر است زینب اینجا وعده گاه ناله های مادر است اکبر من در همین جا اِرباً اِرباً می شود پیکر قاسم همین جا فرش صحرا می شود سرزمین کربلا گهواره ی اصغر شود در همین جا مقتل عباس آب آور شود دشمنم اینجا اسیرت می کند ای خواهرم میشوی تو همسفر منزل به منزل با سرم هم رقیه هم سکینه رویشان نیلی شود مونس آنها در این آوارگی سیلی شود این زمین وادیِ غم یعنی زمین کربلاست چون سر ما در همینجا بر فراز نیزه هاست کربلایی_مرتضی_شاهمندی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س اگه بازم اومدی سرای من یه عصا هدیه بیار برای من میدونی چرا نمیتونم پاشم آخه پا خورده به دست وپای من ممنونم که اومدی حالا دیگه به همه میگم اینم بابای من اِنقدر صدات زدم صدام گرفت پس ببخش در نمیاد صدای من یادته که می‌گرفتی دستمو حالا توو دست توئه شِفای من خیلی خستم من می‌بندم چشامو تو  یکم لالا بگو برای من من فقط تورو می‌خواستم از خدا حالا مستجاب شده دعای من می‌بینم عمه رو گریَم می‌گیره خیلی تازیونه خورد به جای من یه جاهایی بی تو بردن ماهارو که نه جای عمه بود، نه جای من مجلس یزیدو یادم نمیره کاش می‌زد اون چوبُ رو لبای من محمد_جواد_مطیع_ها کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س بعد از تو هر کس گفت «بابا» گریه کردم؛ با خاطرات مشک و سقّا گریه کردم با خنده رفتم کربلا اما از آنجا تا شام را صحرا به صحرا گریه کردم هم کربلا هم کوفه هم دروازه‌ی شام نام تو را بردند هر جا گریه کردم گفتم تو را قدر دو دنیا دوست دارم آنقدر زد قدر دو دنیا گریه کردم از کاروان وقتی که جاماندم، برایت با هر نفس همپای زهرا گریه کردم دیدم رباب آهسته دارد میکشد باز، بر خاک با انگشت، دریا ، گریه کردم... بر داغ گوش و گوشوار و زخم پهلو تا درد دست و تاول پا گریه کردم با گریه گفتم ای علی اکبر کجایی؟ بر صورتم زد بیشتر تا گریه کردم تو روی نی بودی و زجر بی‌مروت با نیشخند آمد من امّا گریه کردم میثم_کاووسی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س گفته بودم که تورا یک روز پیدا می‌کنم باز می‌آیی و رویت را تماشا می‌کنم می‌شود نازم کنی؟ یک ذره نازم را بکش بعد در آغوش تو آرام لالا می‌کنم من‌ اگر خلخال پایم نیست آن را برده‌اند تو برایم هدیه خلخالی بخر پا می‌کنم این همه این‌ها مرا هرروز دعوا می‌کنند تو که هستی، شمر را امروز دعوا می‌کنم دست‌های زبرشان آنقدر خورده بر رخم پلک‌هایم را به زحمت پیش تو وا می‌کنم زجر گفته گریه کردی قید جانت را بزن بیخیال زجر، من کار خودم را می‌کنم! آن‌قدر با مشت می‌کوبم به لب‌های خودم تا خودم را آخرِ سر مثل بابا می‌کنم گریه‌ام را ریختم بر صورتت پاکش کنم صورتت را باز مثل قبل زیبا می‌کنم از یزید و دوستانش بگذر و حرفی نزن درد می‌گیرد سرم تا یاد آنها می‌کنم به عموجانم بگو حرف کنیزی شایعه‌ست هرچه مردم پشت من گفتند، حاشا می‌کنم سید_پوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
AUD-20220711-WA0062.m4a
زمان: حجم: 3.06M
بند 1⃣ فکرشو بکن دخترت تنها یه گوشه بشینه پیرْهنی که مال تو بود دست این و اون ببینه با گریه می‌گه، پیرهن بابامو بدید  حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید رقیه‌ای که، سر باباشو، تو دست نامردا می‌دید   رقیه جوری گریه کرد که آخرش نَفَس گرفت با گریه از غریبه‌ها سر باباشو پس گرفت بند 2⃣ فکرشو بکن دردونه‌ت زخمی ببینه سرت رو تو اون حال و روز کی باید آروم کنه دخترت رو؟ حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید سر باباشو، بریده و خونی می‌دید تا گریه می‌کرد، با تازیونه، زجر حرومی می‌رسید شب سیاه و سردی بود توی خرابه نور اومد رقیه رو آتیش زد اون سری که از تنور اومد بند 3⃣ فکرشو بکن دخترِ ارباب تو خرابه خوابید دختر یهودی هم به موهای رقیه خندید با خنده می‌گفت، تویی که بابا نداری شبا سرتو، رو دامن کی میذاری؟ با طعنه می‌گفت، تو چندسالته؟، چقد موی سفید داری! می‌بینی کار دنیا رو سه سالشه قدش خمید آخه رقیه‌ی حسین کجا و مجلس یزید صادق_نجم و داود_رحیمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
زهرای حزین، ز گرد راه آمده بود جبریل، غریق اشک و آه آمده بود در کنج خرابه، در میان طبقی خورشید به مهمانی ماه آمده بود محمدرضا_سهرابی‌نژاد کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیه‌السلام علیهاالسلام غم عشق الا ای سرّ نی در نینوایت سرت نازم، به سر دارم هوایت گلاب گریه‌ام در ساغر چشم گرفته رنگ و بوی کربلایت جدایی بین ما افتاد و هرگز نیفتادم چو اشک از چشم‌هایت در ایام جدایی در همه حال به دادم می‌رسد دستِ دعایت بلاگردان عالم! رو مگردان از این عاشق‌ترین درد آشنایت به دامن ریختم یک بوستان گل ز اشک دیده دارم رونمایت بیا بنشین و بنشان آتش دل دلم چون غنچه تنگ است از برایت «عزیزم کاسۀ چشمم سرایت میون هر دو چشمم جای پایت از آن ‏ترسم که غافل پا نهی باز نشیند خار مژگانم به پایت» من ای گل! نکهت از بوی تو دارم شمیم از گلشن روی تو دارم... حضور قلب بر سجادۀ عشق ز محراب دو ابروی تو دارم من از بین تمام دیدنی‌ها هوای دیدن روی تو دارم به خوابم آمدی ای بخت بیدار که دیدم سر به زانوی تو دارم گل آتش کجا بودی که حیرت من از خاکستر موی تو دارم بیابان گردم و چون مرغ یاحق تمام شب هیاهوی تو دارم «به سر، شوق سَرِ کوی تو دارم به دل مهر مَهِ روی تو دارم مه من، کعبۀ من قبلۀ من تویی هر سو، نظر سوی تو دارم» تو که از هر دو عالم دل ربودی کجا بودی که پیش ما نبودی تو در جمع شهیدان خدایی یگانه شاهد بزم شهودی به سودای وصالت زنده ماندیم به اُمّیدِ سلامی و درودی ببوسم روی ماهت را که امشب ز پشت ابر غیبت رخ نمودی تو با یک جلوه و با یک تبسّم دَر جنّت به روی ما گشودی مپرس از نوگل پژمردۀ خود چرا نیلوفری رنگ و کبودی به شکر دیدن صبح جمالت بخوانم در دل شب‌ها سرودی «اگر دردم یکی بودی چه بودی اگر غم اندکی بودی چه بودی به بالینم طبیبی یا حبیبی از این دو، گر یکی بودی چه بودی»... به جز روی تو رؤیایی ندارم به جز نام تو نجوایی ندارم به جز گلگشت بستان خیالت سر سیر و تماشایی ندارم بسوز ای شمع و ما را هم بسوزان که من از شعله پروایی ندارم بیابان گردم و اندوهم این است که پای راه پیمایی ندارم مرا اعجاز عشقت روح بخشید به غیر از تو مسیحایی ندارم یک امشب تا سحر مهمان ما باش که من امّید فردایی ندارم «به سر غیر از تو سودایی ندارم به دل جز تو تمنّایی ندارم خدا داند که در بازار عشقت به جز جان هیچ کالایی ندارم»... محمدجواد_غفورزاده کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س باز گریانم و سوزانم و لبریز نوا که به ویرانه ی من باز قمر آمده است دید چون روز من از غم شده چون شام سیاه  مهر تابنده ی من وقت سحر آمده است غم یاران و عطش دشت بلا یادش هست که چنین دَرهم و با اشک بصر آمده است از سر بام ببینید شما طعنه زنان پدرم تاج سرم گر چه به سر... آمده است آه ای عمه بیا قطره ی آبی برسان با لب تشنه و صد چاک پدر آمده است زحمتی نیست اگر  جمع شوید همسفران تا وداعی بکنم وقت سفر آمده است من خوشم عمه تو هم با من دلخون خوش باش که دگر عمر من زار به سر آمده است داریوش_جعفری کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
تو وقتی اومدی گفتم که تقصیر دل من بود تو که دیدی بابات خوابه چه وقت گریه کردن بود حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو وا کن بغل کن بغضمو بازم غریبی‌مو تماشا کن حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم با تو بزار تعریف کنم، بعدش ببین من پیر شدم یا تو ببخش حرفای تعریفی‌م دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست خرابه بسترش خاکه خرابه بالشش خشته تو خیلی خاکی‌ای اما برای دخترت زشته برای دخترت زشته که خونَش این طوری باشه بزار چیزی نگم شاید تو حرفام دلخوری باشه کدوم خانوم با این حالش پیش مهمون معذب نیست ببخش از راه طولانی سر و وضعم مرتب نیست اگه مهمون داری باید براش با جون مهیا شی خجالت می‌کشی وقتی نتونی از زمین پاشی نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست نمی‌تونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو می‌بندم به زورم باشه پا می‌شم به زورم باشه می‌خندم مگه تو صورتم امشب بغیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی یه بار حتی نخندیدی یکی دستش تو تاریکی به گونم خورده، چیزی نیست یکی از من یه گوشواره امانت برده، چیزی نیست فقط دلتنگ تو بودم که اعصابم به هم ریخته یه قدری خسته‌ی راهم یه کم خوابم به هم ریخته می‌خوام امشب سرت تا صبح به روی دامنم باشه می‌خوام امشب شب خوبِ ازینجا رفتنم باشه دیگه اخماتو واکردی منم با بغض می‌خندم بیا آغوشتو وا کن منم چشمامو میبندم هادی_جانفدا کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG