eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
525 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۴ ژوئیه،‏ ۱۹.۱۱​.mp3
2.51M
زمینه روضه ای سوم محرم رقیه سلام الله علیها با سر رسیدی میدونی چند وقته منو ندیدی با سر رسیدی دیگه امشب صدا گریه‌مو شنیدی ای مهربونم بذار از درد و غمام برات بخونم ای مهربونم چیزی نیست ، یه ذره میگیره زبونم عصر روز دهم ، از توی خیمه ها دیدم که عمه رفت گودال قتلگاه چشمم به عمه بود ، بین شلوغیا نامرد رسید و زد تو گوشم بی هوا از گوشام خون تازه میچکید موهامو میگرفت و میکشید عروسکم افتاد دلم شکست همون که داداش اکبرم خرید ________________________ از همه سیرم از گرسنگی بابا دارم میمیرم از همه سیرم کاشکی امشب توی آغوشت بمیرم ای داد بی داد دختر شامی منو بازی نمیداد ای داد بی داد حرف بد میزد بهم با داد و فریاد راستی بابا حسین ، توی بزم شراب از ما برا کنیزی کردن انتخاب آستین دست راست شد معجر سر و آستین دست چپ رو صورتم نقاب جام شرابش تو یه دستش و تو دست دیگه اش چوب خیزرون همون آیه ای که خوندی تو تشط بیا امشب واسه منم بخون ________________________ ای نور دیده کی تا حالا پیرزن سه ساله دیده ای نور دیده مثل تو موی سر منم سفیده ای رأس خونی دست به دیوارم و قَدَّمه کمونی ای رأس خونی خیلی دارم از مادربزرگ نشونی پهلوی اون شکست ، پهلوی من شکست مثل دومی ، زجر ، راه منم رو بست چشمام تار میبینه ، از وقتی بی هوا دستای سنگینش رو صورتم نشست بی تو دیگه بابا نمیتونم دارم عجِّل وفاتی میخونم دیگه توی این شهر که ماها رو خارجی میدونن نمیمونم میلاد_پرازده کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
سوم رقیه(س) دیدن گریۀ او داد زدن هم دارد سر که باشد بغلش حال سخن هم دارد زحمت شانه نکش عمه برایش دیر است گیسوی سوخته کوتاه شدن هم دارد کاش عادت به روی شانه نمی کرد سه سال بند زنجیر شدن درد بدن هم دارد ناخن پیر زنی بر رخ او جا انداخت کاش می گفت کسی بچه زدن هم دارد؟ ساربان ضربه ی دستش چقدر سنگین است تازه انگشتر او سنگ یمن هم دارد زخمهای سر و روی پدرش را که شمرد گفت با عمه چرا زخم دهن هم دارد؟ حرمله چشم چران است بدم می آید مثل زجر است ببین دست بزن هم دارد چادرِ پاره ی او را به روی دست گرفت عمه اش گفت به غساله: کفن هم دارد حسن لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
نوحه رقیه سلام الله علیها سوم ای پدرخوش آمدی بـه گـوشۀ ویرانه توشدی شمع من و من شده ام پروانه ای امید جان من بابا توشدی مهمان من بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) ازچه غرق خون شدی مگرچه دیده ای پدر من نفس بـریـده و توسربـریـده ای پدر جان به قربان سرت بابا کی بریده حنجرت بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) گرجه زخمی وکبود ازاثـرجفـاشـدم من سفیر کوچک قیـام کـربلاشـدم من سفیر مکتبم بابا من حسینی مذهبم بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) شده چون روی کبودم رخ لاله گون تو بوسه می زنم به پیشانی غرق خون تو گرچه درمرارتم بابا غرق درزیارتم بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) ای فـدای همـۀ سـوزتووتـاب تبت اثرچوب ستم مانـده چـرا روی لبت بوسه گیرم زلبت بابا جان دهم درطلبت بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) بانگاهت چه شودمژده بـه دختـربدهی می دهم جان که مرا به آسمان پربدهی دخترخود رادگربابا باخودت امشب ببربابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) سیدهاشم_وفایی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط دو جمله👌 🕊امام خمینی(ره): تکلیف ما را حضرت سید الشهداء معلوم کرده است....🖤 از کم بودن یار نترسید از شهادت نترسید ایتا و روبیکا @ahlolbasar
به منظور محکومیت اهانت مکرر دولتمردان مستکبر و صهیونیست کشور سوئد به ساحت مقدس قرآن مجید همسو با سایر کشورهای مسلمان . تظاهرات امت مؤمن و خداجو و ولایتمدار ایران اسلامی پس ازاقامه نماز پر صلابت روز جمعه مورخ 1402/04/30 برگزار می گردد. به همین منظور از مردم مومن و ولایت مدار خمینی شهر دعوت می شود در مراسم راهپیمایی محکومیت اهانت مکرر دولتمردان مستکبر و صهیونیست کشور سوئد به ساحت مقدس قرآن مجید که امروز جمعه پس از اقامه نماز دشمن شکن جمعه برگزار می گردد ، حضور به هم رسانند . روابط عمومی شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی شهرستان خمینی شهر
س بزرگ آفرینش اوج اعجاز خدا زینب به یک پیکر تمام خمسه‌ی آل عبا زینب عبا، یعنی حجاب روی اصحاب کسا زینب و شد تفسیر کاف و ها و عین و صاد و یا زینب چی میفهمیم از زینب و ما ادراک ما زینب چه میفهمیم از آن آیینه‌ی خیر النسا زهرا از آن پا تا به سر حیدر از آن سر تا به پا زهرا از آن در کوفه پیغمبر از آن در کربلا زهرا از آن در خَلق و در منطق از آن خُلق  و صدا زهرا بلی گفتیم یا زهرا اگر گفتیم یا زینب کمی از ماتمش اوج مصیبت بود عالم را به اشکش اشک میریزیم ایام محرم را کتیبه چادرش، از معجرش داریم پرچم را از او داریم عزای اشرف اولاد آدم را بزرگ بانوان ام المصائب ربنا زینب زنی از خیمه نازل شد زنی سر تا قدم قران وجودش سوره‌ی توحید روحش سوره‌ی انسان زنی چون کوه پابرجا زنی در کسوت مردان که چون خورشید عمری در حجاب نور خود پنهان قمر آورده با خود سوی میدان بلا زینب دو ماه آورده همراه خودش چون قاسم و اکبر دوتا مانند جدهاشان دوتا جعفر دوتا حیدر که عمری سرفراز از نامشان باشد همین مادر رجز خواندند شد با این رجز در کربلا محشر میان خیمه اما دست دارد بر دعا زینب برایش اشک میریزد فرات و دجله جیحون هم به گرد عشق او هرگز نخواد بود مجنون هم که خود آواره اولادش برای عشق در خون هم برای پیکر طفلان نرفت از خیمه بیرون هم به بالین علی رفته است اما تا کجا زینب سیدمحمدحسین حسینی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
جبریل آمده است که شهپر بیاورد عودی گرفته است که مجمر بیاورد اینجا برای خواندن آیاتِ تازه‌ای رفته است از بهشت که منبر بیاورد زینب نوشت، بعدِ همین نام تا ابد باید سلام‌هایِ مکرر بیاورد عالم ندیده است که در قامت زنی مانندِ خویش حضرتِ حیدر بیاورد باید تمامِ خلق فقط سجده‌اش کنند او را اگر به عرصه‌ی محشر بیاورد این فاطمه است آمده تا مادری کند آری علی‌ست رفته که خیبر بیاورد دینِ بلیغ، دین حسین است بعد از او باید خدا دوباره پیمبر بیاورد این کوه هم به اَمرِ امامش سکوت کرد صبری که از جگر، دو جگر دربیاورد از خیمه‌گاهِ فاطمه تا خیمه‌ی علی زینب رسیده است دو لشگر بیاورد کرببلا شگفتیِ طوفانِ زینب است گریه کنید گریه پریشانِ زینب است این‌جاست خواهرت، دو برادر بیاورد باید که زینبت دو برابر بیاورد ای بی کسِ حرم، حرمت را نگاه کن حتی رُباب رفته که اصغر بیاورد بر گردنِ  من است غریبیت، یاوری_ من مُرده‌ام مگر کسِ دیگر بیاورد شرمنده است خواهر و در خیمه‌گاهِ خود بهتر از این نداشت که بهتر بیاورد نگذار تا به موی سپیدت قسم دَهَم حرفی مزن که اشکِ مرا در بیاورد میدان دگر مَرو کمرت درد می‌کند بگذار زینبت دو دلاور بیاورد از خواهرت مخواه که پیراهنم بیار باید بجاش خاک به معجر بیاورد گفتم: محمدم! که بزن روی سینه‌ات گفتم: که عون پیشِ تو حنجر بیاورد گفتم: محمدم! که عبای علی ببَر گفتم: که عون چادرِ مادر بیاورد اشکِ حسین لاله‌ی دامانِ زینب است گریه کنید گریه پریشانِ زینب است رفته حسین تا دو برادر بیاورد از داغ‌ها هزار برابر بیاورد از قتلگاه تا به حرم خون تازه است رفته است تا به شانه دو پیکر بیاورد با تیغ‌های مانده بر آن سینه‌ها رسد جانی نداشت از تنشان در بیاورد شرمنده بود، جای کبودِ کبوتران مجبور شد دو مُشتْ فقط پَر بیاورد از پای‌کوبیِ سُمِ اسبان عجیب نیست مجبور شد بجای بدن سر بیاورد زینب به خیمه است مبادا اگر رود شاید عرق به روی برادر بیاورد ای کاش عصرِ روز دهم هم به خیمه بود تا دیگری خبر سوی خواهر بیاورد در بینِ خیمه بود و نمی‌دید قاتلی گودال بود حوصله را سر بیاورد وَالشمرُ جالسٌ نفَسِ مادرش گرفت می‌خواست دادِ فاطمه را در بیاورد یک سر به نیزه است که گریانِ زینب است گریه کنید، گریه پریشانِ زینب است حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س سلام احترام مدام خودم عزیز دلم، هم کلام خودم نماز من و قبله گاه منی رخ توست بیت الحرام خودم علی نفسِ احمد، تو نفس منی تمام وجودم، تمام خودم دوتا دسته گل تربیت کرده ام که هدیه دهم بر امام خودم نمردم که تنها و بی کس شوی مرا رد نکن التیام خودم قسم می خورم بر نخ معجرم قسم می خورم من به نام خودم به زینب قسم با دلم بد نکن کمِ خواهرت را بیا رد نکن از آن کودکی بی قرارت شدم شب و روز هر لحظه یارت شدم مرا هیچ گاه از سرت وا مکن گره خورده با روزگارت شدم خودت شاهدی سالیانی حسین به هر ماتمی غصه دارت شدم پس از رفتن اکبرت، بی قرار از این دیده ی اشکبارت شدم جلوتر بیا بچه ها نشنوند من آماده بهر اسارت شدم الهی شهیدان راهت شوند الهی نبینند غارت شدم اجازه بده از برت می روم دگر می نشینم میان حرم شنیدم که راهی میدان شدند دوتا شیرمردم رجز خوان شدند شنیدم چنان حیدری کرده اند که یل های دشمن گریزان شدند به یاد رخ فاطمه بوده اند اگر در دل جنگ گریان شدند شنیدم که در اوج گرمای جنگ دوتایی گرفتار و عطشان شدند گرفتند از هر طرف دورشان دو تا لاله ام سنگ باران شدند شنیدم پر از زخم شد جسمشان سپس طعمه ی نیزه داران شدند به عون و محمد قسم یا حسین ندارم غمی بر دل الا حسین اگر داغ دیدم فدای سرت شده قامتم خم فدای سرت محمد سرش رفت بر نیزه ها زمین خورد عونم فدای سرت اگر زیر مرکب تن جفتشان شده نامنظم فدای سرت دوتا بچه ام نذر تو بوده اند نکن فکر این غم فدای سرت نبینم که از شرم گریان شوی عزیزم دو عالم فدای سرت اجازه بده تا زره تن کنم وجود خودم هم فدای سرت همه می روند و بمان در برم بگو بار دیگر به من خواهرم محمد_جواد_شیرازی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س هر چه از روز واقعه می‌رفت دل عاشق به شور می‌افتاد داشت کم‌کم غروب می‌آمد داشت از عشق دور می‌افتاد یک به یک جمع عاشقان را دید که چگونه پی لقا رفتند مثل پروانه‌ها، پرستوها بهر دیدار با خدا رفتند با خودش زیر لب سخن می‌گفت: خیمه‌ها خالی از دلاورهاست نوبتی هم اگر حساب کند نوبت انقلاب خواهرهاست در یم عاشقی شناور شد دل خود را به موج دریا زد هر چه از عشق می‌رسد نیکوست رفت مجنون و رو به لیلا زد به کمر بست جوشن خود را مثل مـادر حماسه بر پا کرد رفت و استاد در برابر شاه با فغان استغاثه بر پا کرد؛ ای سلیمان به درگه کرمت سینه‌ای پر ز آه آوردم گرچه مورم، به پیشگاه شما بر سر دوش، کاه آوردم ای که بر دیگران نظــر داری خاطرت هست خواهری داری؟ خاطرت هست کنج این خیمه وارث آه مادری داری؟ پیش این چشم‌های خیره به ما دوست دارم که رو سفید شوم بنت و اُخت شهیدم و حالا پیش تو مادر شهید شوم زِینِ أب هستم و جگر دارم تا سر جان تو را هوادارم عاشقی را تمام خواهم کرد جای یک تیغ، من دو تا دارم این دو تا پیش‌کش که می‌بینی هدیه‌ی من به انقلاب توأند جای جامه به تن کفن کردند تا بدانی در التهاب توأند بهر زینب اگر پسر هستند هر دو تا بهر تو سپر هستند هر دو شاگرد درس عباسند اهل رزمیدن و خطر هستند لب خود تر کن و تماشا کن رزم این بچه‌شیرهایم را پیششان یا علی بگو و ببین غیرت این دلیرهایم را دست رد کم بزن به سینه‌ی من کاسه‌ی صبر من سرآمده است رمز فتح دل تو دست من است نوبت ذکر مادر آمده است... دست رد می‌زنی به سینه‌ی من؟ سینه و میخ در که یادت هست! قصد داری که بگذری از من؟ سیلی در گذر که یادت هست! روضه خواند و گرفت حاجت خویش وه که این زن چه باوری دارد همه گفتند خوش به حال حسین! چه وفادارخواهـری دارد ...با همان اسم رمز یا زهرا سوی جبهه شتاب می‌کردند در دل بی‌قرار مادرشان گوئیا قند آب می‌کردند مصطفی_هاشمی_نسب کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
عالم علی و نورِ جهانتاب زینب است مثلِ علی و مثلِ نبی ناب زینب است از جلوه‌های فاطمه سیراب زینب است تشنه حسین تشنه حسن آب زینب است یعنی که پنج تَن دلِ یک قاب زینب است این کیست این عقیله‌ی آقای کربلاست این کیست این که غیرت فردای کربلاست این کیست این رَاَیتُ جمیلای کربلاست این کیست حضرت زهرای کربلاست   عصمت کم است صاحب القاب زینب است آورده رویِ دست خودش جانِ خویش را آماده کرده است دو قرآن خویش را رو کرده است بر همه شیران خویش را دو گِرد باد خویش دو طوفان خویش را خورشیدِ این دو اختر نایاب زینب است زخمِ دل شکسته‌ی خود را که هَم گذاشت اذن دخول خواند به خیمه قدم گذاشت از خود گذشت و تُحفه‌ای از بیش و کم گذاشت سنگِ تمام پیشِ امیرِ حرم گذاشت قبله حسین باشد و محراب زینب است زینب رسید و باز امام احترام کرد مثلِ علی ، حسین به پایش قیام کرد تا او سلام کرد خدا هم سلام کرد زینب که است؟ آنکه ادب را تمام کرد در کربلا معلمِ آداب زینب است دو مرد از  قبیله‌یِ خود انتخاب کرد آئینه بود و رو به سوی آفتاب کرد با التماس دامنِ خود را پُر آب کرد بر روی نام مادرش اما حساب کرد فرمود این شکسته‌ی بی تاب زینب است بالی اگر نیست برادر دلی که هست آورده‌ام شعله کشم حاصلی که هست حل کن به دست خویش مرا مشکی که هست از من بخر دو هدیه‌ی ناقابلی که هست باور بکن که اولِ اصحاب زینب است رفتند سمت معرکه پَر در بیاورند عباس گشته‌اند جگر در بیاوَرَند چون ذوالفقار تیغِ دوسر در بیاورند از یک یکِ سپاه پدر در بیاورند این دو  دو موج بوده و سیلاب زینب است از دور دید و گفت علمدار مرحبا بر ضربه‌هایشان صدو ده بار مرحبا بر دو امیر به دو جگردار مرحبا زینب شدند و حیدر کرار مرحبا اما میانِ خیمه‌ی بی آب زینب است اما رسید لحظه‌ی در خون صدا زدن خونین نَفَس نَفَس زدن و دست و پا زدن یک بار تیغ و بار دگر نیزه را زدن دور از نگاهِ مادرشان بی هوا زدن در بینِ خمیه شاهدِ گرداب زینب است یک نانجیب دشنه به اَبرویشان کشید یک بی حیا دو نیزه به پهلویشان کشید یک ناصبی که چکمه سَر و رویشان کشید یک پیرمرد پنجه به گیسویشان کشید آنکه دو چشم او شده خوناب زینب است آمد غروب و خنده‌ی دشمن بلند شد وقتی صدای غارت و شیون بلند شد دو نیزه در مقابلِ یک زن بلند شد زینب نظر نکرد ولیکن بلند شد چشم حسین از سرِ نِی ها به زینب است حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س یک زن آمد که از او عشق مصور شده است دو پسر داشت ولی صاحب لشکر شده است دو کفن پوش دو پروانه دو شمشیر به دست دو ذبیح اند که او حضرت هاجر شده است داغ فرزند ، که زانوی پدر را لرزاند سهم این مادر دلخون دو برابر شده است مادر صبر ، عجب خیمه نشین شد وقتی غرق در خون بدن آن دو کبوتر شده است چه خجالت زده گردید برادر از او چه خجالت زده خواهر ز برادر شده است صوت مظلوم که برخواست به او خندیدند همه ی درد همین بود که خواهر شده است میثم_مومنی_نزاد کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
سلام حضرت دارالسلام‌ها زینب سلام جامع جمع امام‌ها زینب شکوه صبر و سکوت و صلابت و فریاد حماسه‌ی ابدی  و سَّلام‌ها زینب سلام ای جگرِ فاطمه  جهادِ علی سلام خواهر صلح و قیام‌ها زینب تمامِ پاسخِ پرسش  برای خلقتِ زن جواب کاملِ این  احترام‌ها زینب چه کس رسیده به نور نَوافِلت بانو چه کس رسیده به شانت کدام‌ها زینب حسین ملتمس یک قنوتِ تو تا که...‌  تمام با تو شود  ناتمام‌ها زینب سلام زمزمه  هفت مرتبه سوگند برای دیدن ختم کلام‌ها زینب فقط نه روضه که باید کلام تو برسد پیام داری و باید پیام تو برسد برای خاکِ ترک خورده آب آوردی هزار چشمه به جای سراب آوردی تو از بهشت تو از نور از کنار خدا تو با نهایت عزت حجاب آوردی فقط تویی که در این روزگارِ پُر تشویش برای عاطفه‌ی زن جواب آوردی که جمع عاطفه و عقل و عشق و احساس است و در کمال شرف انتخاب آوردی تو نقطه چینی و باید ادامه‌ی تو شوند تو خواهرانِ مرا در حساب آوردی فقط خداست که آرامش تو را فهمید که ایستادی و فصل‌الخطاب آوردی تو روی دست هرآنچه که داشتی دادی برای عشق دو عالیجناب آوردی وداع نکردی و دیدی به شوقِ غم رفتند خدای من  دو جگرگوشه‌ی حرم رفتند خدا کند نرسد ناله‌های آخرشان خدا کند نرسد دادشان به مادرشان میان خیمه نشسته چسان؟ نمی‌دانم دعا کنید  نبیند وداعِ آخرشان نشسته فاطمه اینسو علی هم آنطرفش نشسته‌اند  بگِریند پیش دخترشان سوارِ نیزه به دستی بقیه را می‌خواند: زمانش آمده بازی کنیم با سرشان سوارهای حرامی چقدر می‌چرخند که حلقه تنگ شود دورِ حلقِ حنجرشان که نیامده عباس کار خود بکنند که تا گلاب کشند از تمام پیکرشان جگرخراش بوَد ناله‌های وا اُمّا سپاه ساخت خدایا علیِ اکبرشان حسین آمد و در بِینشان زمین اُفتاد بلندمرتبه شاهی زِ صدرِ زین اُفتاد حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س *جامعُ‌الاَسرارِ خدا زینب است منبع‌ُالانوارِ خدا زینب است کاشف‌ُالآیاتِ کتابُ‌لَّه‌و.. اعظمِ اذکارِ خدا زینب است مُنتهَ‌لآمالِ همه انبیا کعبه‌ی اَبرارِ خدا زینب است معنیِ نورُالثَقَلین است او عینِ حسن عینِ حسین است او هست اگر بارِ دگر فاطمه بارِ دگر هست اگر فاطمه نیست بجز نیست بجز زینبش نیست مگر نیست مگر فاطمه جمعِ حسین و حسن و زینبین هست علی ضرب در فاطمه اوست که خاتونِ دو عالم شود فاطمه وقتی که مجسم شود چادرِ او از جبروت آمده‌است مقنعه‌اش از ملکوت آمده‌است رفته به معراج زمانِ نماز یاکه پیمبر به هُبوط آمده‌است چشمِ حسین است به دستانِ او تاکه دو دستش به قنوت آمده‌است شیرترین حیدرِ بعد از حسین حضرتِ پیغمبرِ بعد از حسین ای همه وصفِ تو صفاتِ علی ای کلماتت کلماتِ علی عالِمه‌یِ عامِله‌یِ کامِله جامعِ نورِ جلواتِ علی ریخته از چادرِ تو بر زمین جلوه به جلوه برکاتِ علی در همه اوقات سلامُ علیک عمه‌ی سادات سلامُ علیک قامتِ تو قامتِ غم را شکست دختِ علی را نتوان دست بست دست به دامانِ تو هر آنچه بود گوش به فرمانِ تو هر آنچه هست ای شَرَفُ‌العِشق بتاب و بِبار تاکه مسلمان بشود بُت پرست خواست که غم دستِ تو بندَد ولی غم که بُوَد در بَرِ دُختِ علی با دو پسر آمده یا ذوالفقار یا‌که علی آمده با ذوالفقار چادرِ زهرا به کمر بسته و.. با خودش آورده دوتا ذوالفقار گفت برادر سه سپر را ببین گفت که ای شاه بیا ذوالفقار بیرقِ تو بیرقِ زهرایی است با دو عَلَم رزم تماشایی است با کَمری خُرد غمم را ببین دار و ندارِ حرمم را ببین موقعِ پیریِ من و هیچ نیست با نظرِ لطف ، کمم را ببین ای نفَسَم با دو نَفَس آمدم آه دم و بازدمم را ببین هیچ نگفتی و به سر آمدم جایِ همه با دو جگر آمدم آه جوانمُرده سه جان با من است شکرِ خدا این دو جوان با من است بعدِ علی‌اکبرت آقا چه غم گفت محمد که اذان با من است نعره‌ی عبدُالَهِ من را ببین : بعدِ ابالفضل کمان با من است آمده هنگامِ جدایی‌شان هردویشان رفته به داییشان داغِ جوان دیده‌ای ای مو سپید آمده‌ام تا که شوم رو سپید پیر شدی بعدِ علی‌ات چه زود وای حسینم شده اَبرو سپید اِذن بده ورنه در این لحظه من می‌شوم از دردِ تو گیسو سپید چاک گریبان کُنَمَت رَد مَکُن موی پریشان کُنَمَت رَد مَکُن آب اگر نیست دو دریا که هست نیست کسی زینبِ کبری که هست باز پس از این دو غمی نیست نیست مادرشان روزِ مبادا که هست غصه ندارم اگرم رد کنی تا قسمِ حضرت زهرا که هست اِذن گرفتند و به میدان زدند بوسه بر آن مادرِ گریان زدند موقعِ رزمِ دو برادر رسید نیزه ولیکن دوبرابر رسید پشت به پشتِ هم و رو بر همه تیزترین تیغِ دو پیکر رسید تشنگی انداختشان از رَمَق رزم ولی زود به آخر رسید لشکر دشمن چقدر نیزه داشت هرکه رسیده‌است دو سرنیزه داشت تاکه خجالت نکشد آه ، شاه مادرشان مانده در این خیمه‌گاه این یکی از تیغ فقط گفت آی آن یکی از دِشنه لبش گفت آه آی حسین است و دوتا نیمه جان آی حسین است و دوتا قتله‌گاه مادری از بی پسری سوخت سوخت در دلِ خیمه جگری سوخت سوخت استاد_سید_علی_موسوی_گرمارودی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
روضه در دیده‌ی من آب بقا ریخته است که در این کاسه‌ی دل، خون خدا ریخته است توتیا هر ملک از روضه‌ی داغَت ببَرَد بس که در بزم تو خاکستر ما ریخته است اشک خود می‌خورم و نازطبیبان نکشم در قنوت نظرم روضه شفا ریخته است چادر مادر تو اشک مرا می‌گیرد اشک از دیده بر این عرش خدا ریخته است من نمک‌گیر توأم، روز ولادتْ پدرم در دهان، تربتی از کرببلا ریخته است ** کربلا خاک شفا دارد اگر، حق دارد پاره‌های بدنت در همه جا ریخته است گنج پیدا شده گویا ته گودال بلا! لشکری بر سر یک جسم چرا ریخته است؟ موسی_علیمرادی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
از حالِ خوب روضه بهتر عالمی نیست همراه من جز اشک‌هایم همدمی نیست دلخون‌تر از پرچم سیاهِ گنبد تو این روزها بر بامِ عالم پرچمی نیست غیر از همین اشکی که می‌بارم برایت والله... بر زخمِ تن تو مَرهمی نیست باید به حال چشم‌هایم خون بِگریَم آن‌جا که در داغ تو مرطوب از نَمی نیست گر عالم و آدم شود بیگانه با من وقتی تو هستی آشنایم، پس غمی نیست آرامشی دارم که می‌دانم، برایش از روضه‌اَت بهتر دلیلِ محکمی نیست وقتی تو را بالا سرِ قبرم ببینم دیگر برایم بهتر از آن دم، دمی نیست ** در روضه‌ی گودال جا دارد بمیرم دزدیدن پیراهنت درد کمی نیست در داغ تو زینب کمر خم کرده یعنی... سنگین‌تر از داغ تو بی شک ماتمی نیست آن زن، که حتّیٰ سایه‌اش را کس ندیده‌ست وای از زمانی که برایش محرمی نیست... منصوره_محمدی_مزینان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
چهارم س بنا نبود بمانی غریب در صحرا و خواهرت بشود بی نصیب در صحرا بنا نبود که تکیه به نیزه ات بزنی مرا برای جهاد عظیم خط بزنی بنا نبود مهیای سوختن باشی میان خیمه پی کهنه پیرهن باشی زمین نیوفت کتاب مقدس زینب فدای بی کسی ات! ای همه کس زینب عصای دست شدن رسم خواهری باشد علی الخصوص که خواهر برادری باشد براه عشق تو این چشم تر که چیزی نیست جگر برای تو دادم پسر که چیزی نیست بیا خودت پسران مرا ببر میدان که پیشمرگ تو باشند این دو در میدان بیا که شاهد حاجت روایی ات باشند بزرگ کردمشان تا فدایی ات باشند تورا بجان من آقا قبول کن بروند بحق چادر زهرا قبول کن بروند چه بهتر است نبینند راه بسته شده در ازدحام ره قتلگاه بسته شده چه بهتر است نبییند زخم خنجر را به سمت خیمه ی زنها هجوم لشگر را چه بهتر است نباشند و خون جگر نشوند شبیه من وسط خیمه شعله ور نشوند چه بهتر است نبینند اوج این غم را بروی مادرشان ضربه های محکم را چه بهتر است نبینند آب خواهم شد اسیر وارد بزم شراب خواهم شد سید_پوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
اول هر سخن، مدد زینب اوج ایمان دَه است و صَد زینب هو سند بود و مستند زینب کعبه‌ی ما الی‌الابد زینب نام او افتخار آل الله زینب ای حضرت جلال الله مرجع صبر هر رسول و نبی آیت اللهِ امتِ عربی نیست مانند او خدا نسبی وه! عجب هیبتی، عجب غضبی مؤمنم مؤمنم به اسلامش همه سجده کنیم بر نامش کرمش منشاء همه برکات چادرش حبل ماست بین صراط شیر غران مقابل خطرات فخرِ سادات، زینبُ السادات عرش روی عصاش قائمه است از تمام جهات فاطمه است! چند روزی‌ست بین نافله‌اش بالأخص در قنوت کامله‌اش بوده از وسع کم فقط گله‌اش آمدند عاقبت دوتا صله‌اش گفت با خود رسید نوبت من سرزد امروز صبح دولت من ای حسین! ای عزیزِ خون‌جگرم! گریه کم کن مقابل نظرم شرمسارم ز وسع مختصرم پیش‌ْمرگ تو این دوتا پسرم عمر از این بیشتر نمی‌خواهم تو نباشی پسر نمی‌خواهم! تکیه بر نیزه‌ات مده برخیز جان زهرا ز خواهرت نگُریز شاه اینجا تویی، عقیله کنیز! کم و ناقابل‌اند این دو عزیز بپذیر این دو عبد را دربست نپذیری قسم به زهرا هست این دوتا سهم کربلای من‌اند پای تو عاشق فدا شدن‌اند مثل تو تشنه‌اند، بی کفن‌اند باید از غصه آتشم بزنند دوست دارم برات جان بدهم عشق را بر همه نشان بدهم بین من با تو بود قول و قرار تو به گودال و من سر بازار دور من جمع می‌شوند اشرار این دو آنجا به نیزه‌اند انگار کاش یا اهل شام کور شوند یا ز من این دو دورِ دور شوند سیدپوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س وقتی که در دور و برت لشگر نباشد وقتی برایت یک نفر یاور نباشد وقتی که هَل مِن ناصر تو بی جواب است وقتی که شرم از سبط پیغمبر نباشد خواهر اگر جان را نریزد زیر پایت دیگر به جان تو قسم خواهر نباشد باید که قربانی شوند این دو جوانم باور بکن راهی از این بهتر نباشد وقتی که عبدالله هم داده رضایت عذری نمانده صحبتی آخر نباشد وقتی وهب را مادرش تقدیم کرده از یک مسیحی خواهرت کمتر نباشد بگذار تا کامل شود عشق من و تو بگذار بین ما کسِ دیگر نباشد کاری بکن ای عشق من در روز محشر تا خواهرت شرمنده از مادر نباشد من هر چه را دارم اگر ریزم به پایت جبران یک موی علی اصغر نباشد هستند اولاد من ، اما خون اینها رنگین تر از خون علی اکبر نباشد گفتی همیشه خواهرت را دوست داری حالا نباید روی حرفش نه بیاری از غربتت مولا خبر دارند هر دو بر حال امروزت نظر دارند هر دو تنهایی ات اینجا درآورد اشکشان را از غصه ات چشمان تر دارند هر دو پوشانده ام بر تن لباس رزمشان را بنگر چه تیغی بر کمر دارند هر دو من که حریف بی قراری شان نبودم شور عجیبی بین سر دارند هر دو از لحظه ای که گفته ای "نه" ای برادر حال و هوای محتضر دارند هر دو از بسکه شوق پَر زدن تا دوست دارند بر تن به جای دست پَر دارند هر دو از نسل ابراهیم و اسماعیل هستند در دستشان تیر و تبر دارند هر دو وقت رجز خواندن شبیه شیر هستند وای از دمی که نیزه بر دارند هر دو مانند خورشیدند و آتش می فشانند شیران جنگند و شرر دارند هر دو با خونشان آمیخته شور شجاعت مانند عباست جگر دارند هر دو بگذار اینها سوی میدان پر بگیرند من راضی ام هر دو به پای تو بمیرند مجتبی_شکریان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
این کاروان به شور مُحرَّم نیاز داشت این کاروان به یاری ما هم نیاز داشت هفتاد تن مقابل لشکر! چه کم! ولی_ این کاروان به غیرت این کم، نیاز داشت ماندیم در سیاهی لشگر، دریغ و درد! این کاروان به خط مقدّم نیاز داشت جن و ملک به یاری‌اش آمد ولی نخواست این کاروان به لشکر آدم نیاز داشت بر نیزه رفت عصر دهم سر، عجب سری! این کاروان به بیرق و پرچم نیاز داشت دم می‌دهیم در غمش اما چقدْر دیر ما را حسینِ فاطمه آن‌دم نیاز داشت ** وعده، بهشت بود و ضمانت خود حسین بیچاره ساربان که به خاتم نیاز داشت در کاروان کرببلا بیشتر ولی زینب به گریه کن نه، به مَحرَم نیاز داشت محسن_ناصحی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
زینبم! جلوه‌ی ذات تو حسین متحیّر ز صفات تو حسین عاشق صوم و صلات تو حسین آشنا با جملات تو حسین سفره‌دار حَرَمت خواهر توست بی‌قرار کرمت خواهر توست ما دو تا گریه کنانِ حسنیم مثل یک روح، میان دو تنیم پیش هم درصدد سوختنیم تا به کی حرف دو پهلو بزنیم جان من، جان خودت، جان حسن جان مادر، دل من را نشکن آمدم پیش تو بهتر بشوم جرعه‌ای مِی بده کوثر بشوم مثل زهرای تو حیدر بشوم با پسرهام دو لشکر بشوم خواهشاً نهی مؤکد نکنی دست خالی مرا رد نکنی جان زهرا پُرم از خونجگری مُردم از دلهُره و بی خبری کاشکی دو پسرم را بخری این دو را هم پی قاسم ببری من به تنها شدنت حساسم به خدا شیرتر از عباسم سوختم! پیش تو پرپر نزدم دم ز داغ علی اکبر نزدم حرفی از پهلوی مادر نزدم رو به تو موقع دیگر نزدم بین این رفتن و ماندن چه‌کنم؟! تو که غصه بخوری، من چه‌کنم؟! نَفَسی نیست که راحت بکشم بنشین! ناله‌ی حسرت بکشم خاک پای تو به صورت بکشم تا به کی از تو خجالت بکشم گر که تیرم نخورد سوی هدف می‌کشانم گله‌ام را به نجف بفدای سر اصغر سرشان بفدایت خودشان، مادرشان من گذشتم ز تن و پیکرشان نذر این حنجر تو حنجرشان تو فقط گوشه‌ی گودال نیفت باسپاهی سر جنجال نیفت کاش با شمر، برابر نشوی کشته‌ی ضربه‌ی خنجر نشوی پیش چشم همه بی سر نشوی غصه‌دار من و معجر نشوی کاش بر پاره‌حصیری نروی روی نیزه به اسیری نروی رضا_دین_پرور کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
زینب س لشکر کوفه به میدان دو برادر می‌دید کربلا بار دگر عرصه‌ی محشر می‌دید وقت تکبیر شد و گفت که ماشاءالله پسر فاطمه رزم دو دلاور می‌دید بین میدان بلا رزم ِ نمایان کردند رزمشان کاش که می‌شد خود مادر می‌دید عاقبت هر دو نفر را به دم تیغ زدند بدنی داشت به خود زخم مکرر می‌دید بی‌هوا نیزه تنی را به زمین دوخت و رفت حنجری داشت به خود تیغه‌ی خنجر می‌دید کاکل هر دو به دستان حرامی‌ها بود دو بدن داشت به خود زخم برابر می‌دید چشم ارباب پس از اکبر و قاسم به زمین بار دیگر دو بدن‌پاره و بی‌سر می‌دید خون‌جگر بین حرم مادرشان بی‌تاب است شد دلش قرص که هم‌پای غم ارباب است مسعود_اصلانی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س به دست خویش گرفته‌ست هر دو ماهش را چنان امیر که می‌آورد سپاهش را پر است هر قدمش از هزار بیم و امید چو عاشقی که بگیرند از او نگاهش را عصای پیری مادر جوانی پسر است برای سوختن آورده تکیه‌گاهش را به غیر این دو پسر هیچ در بساطش نیست و در برابر خورشید برده آهش را قسم به چادر زهرا قسم به اشک علی برای جلب رضا می‌شناخت راهش را برای دفع بلا بردشان به قربانگاه مگر که حفظ کند این چنین پناهش را به خیمه رفت و نیامد پس از شهادتشان نخواست تا که ببیند شکسته شاهش را دو ماه پاره به دست حسین بود و شنید بگو به خواهر من تن کند سیاهش را سیدمحمدحسین_حسینی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بادست خالی آمدم آقا ببخشی حُر نگون بخت پشیمان را ببخشی تاریکم و ظلمتکده محتاج نورم بر پای عفوم میشود امضا ببخشی حالا که من برگشته ام با روسیاهی ای کاش میشد که مرا درجا ببخشی اصلا تو حق داری تو صاحب اختیاری من را از آقایی نبخشی یا ببخشی اما تو را جان رقیه نه نیاور هرچه بگویی روی چشمم تا ببخشی روی نگه کردن به چشمت را ندارم ای کاش جان حضرت زهرا ببخشی محمد_حبیب_زاده کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
به لحن اشک خواندم آیه در آیه پیامت را و پاسخ دادم آهنگ غم انگیز سلامت را   خودم را در جنان محبوب جد اطهرت دیدم حبیب خویشتن وقتی صدا کردی غلامت را   به گیسویی که با عشقت سپیدش کرده ام سوگند من آن صیدم که منت می کشم یک عمر دامت را   جوان بودم که جانم را گرفتی، باز پس دادی که بگذاری به پیری بر سر من باز گامت را   یقینا روزهای تیره ای در پیش خواهی داشت من از کوفه تماشا کرده ام هر روز شامت را   به میدان می زنم تا بیرق موی سپید من بر افرازد به خطی سرخ، در این خاک، نامت را   برایت باز جانی تازه خواهم داد آن روزی که مهدی می رسد تا که بگیرد انتقامت را محمد_علي_بياباني کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیه‌السلام دیر آمدم اما قبولم کن پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم سراپا حیرتم! از خویش می‌پرسم چرا بستم؟ عزیز فاطمه! دیر آمدم اما قبولم کن خدا داند که از این پس به عهد عشق پابستم.. خدا می‌خواست از ظلمت به سوی نور پر گیرم سر شب تا سحر دل را به بال التجا بستم جدال عقل بود و عشق، پشت خیمۀ تقدیر که دست نفس را از پشت با لطف خدا بستم فرات اشک می‌جوشد ز چشم سر به زیر من که بر کام عطشناک تو راه آب را بستم اگر فرمان دهی، حُرّ پیش‌مرگ اصغرت گردد کمر بهر دفاع از عترت آل عبا بستم دعا کن تا شهادت وا کند آغوش جان بر من که چشم آرزو بر هرچه جز این مدعا بستم محمود_شریفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیه‌السلام فرازی از یک یا حبیب ...دل مباد آن دل که اهل درد نیست مرد اگر دردی ندارد، مرد نیست در غم عشق است شادی‌های دل دل اگر بی‌درد ماند، وای دل! دل اگر داغی ندارد، تیره بِه چشم اگر نوری ندارد، خیره بِه دل ز داغ عشق روشن می‌شود شعله‌شعله پرتوافکن می‌شود هر که خواهد محفل‌افروزی کند باید اوّل خویشتن‌سوزی کند در دل آلاله افروزند داغ داغ اگر بر دل خورد، گردد چراغ... گرمی عشاق از داغ دل است داغ دل آری چراغ محفل است هر که داغ از عشق جان‌ افروز نیست در بساط سینۀ او سوز نیست سینه‌ای کز عشق بویی برده است بر دل او مُهر داغی خورده است داغ عشق آری ز دل سازد چراغ ای خوشا آن دل که از داغ است داغ هر دلی کآتش نگیرد، مرده بِه لاله چون بی‌شعله شد، افسرده بِه در دل من داغ‌ها از لاله‌هاست همچو نی در بند بندش ناله‌هاست با خیال لاله‌ها صحرانورد راه می‌پوید ولی با پای درد می‌رود تا سرزمین عشق و خون تا ببیند حالشان چون است، چون؟ بر مشام جان رسید از هر کنار بوی درد و بوی عشق و بوی یار لاله‌ای از آن میان کرد انتخاب لاله‌ای از داغ‌ها در التهاب گفت: ای در خون تپیده کیستی؟ تو حبیب بن مظاهر نیستی؟! گفت: آری من حبیبم، من حبیب برده از خوان تجلّی‌ها نصیب قد خمیده روسیاهی موسپید آمدم در کوی او با صد امید در سرم افکند شور عشق را تا به دل دیدم ظهور عشق را... ناله‌ام را رخصت فریاد داد دیده را بی‌پرده دیدن یاد داد گفت: با آن والی ملک وجود حکمران عالم غیب و شهود: تو حسینی، من حسینی مشربم عشق پرورده‌ست در این مکتبم تو امیری، من غلام پیر تو خار این گلزار و دامن‌گیر تو از خدا در تو «مظاهر» دیده‌ام من خدا را در تو ظاهر دیده‌ام گر «حبیبی» تو، بگو من کیستم؟ تو حبیب عالمی، من نیستم! عاشقان را یک حبیب است و تویی از میان بردار آخر این دویی نخل پیر کربلا از پا فتاد سروها را سرفرازی یاد داد زیر لب می‌گفت آن دم با حبیب: یاحبیبی! یا حبیبی! یا حبیب! در غروب آفتاب عمر من یافت فصل خون کتاب عمر من در دل هر قطره خون، بحری‌ست ژرف کار عشق است این و کاری بس شگرف این کتاب از عشق تو شیرازه یافت اعتباری بیش از اندازه یافت دیدم آخر آن چه را نادیدنی‌ست راستی نادیدنی‌ها دیدنی‌ست محمدعلی_مجاهدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیه‌السلام دوستی تا پای جان چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد سر پیری عجب شوری‌ست در چشمانت ای مؤمن! - جوان بودن به ظاهر نیست، باید دل جوان باشد چنان آتش شدی، گفتند دود از کُنده برخیزد همان دودی که باید خار چشم کوفیان باشد چکید از دیدۀ تر اشک شوقت، تیغ آوردی کشیدی تیغ بی‌تردید تا خط و نشان باشد.. تو آن کوه کهنسالی که می‌گفتند خاموش است دهان وا کردی و دریافتند آتشفشان باشد تو آن مردی که «قوت لا یموتش» عشق شد، آری نمک‌گیر است از این سفره هر کس، جاودان باشد به فیض دوستی نائل شدن چندان هم آسان نیست «حبیب» است آن‌که پای دوستی تا پای جان باشد علی_فردوسی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ابن مظاهر ع از جنس حیدر است رجزها که از بر است با یا علی همیشه دهانش معطر است در وصف او کتاب فراوان نوشته‌اند دیگر نوشته‌اند که این مرد، دیگر است در آسیاب کوفه نکرده‌ست مو سفید او پیر پای منبر اولاد حیدر است بر دست اگر که نیزه بگیرند، سربلند در دست اگر که تیغ بگیرند، او سر است با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر آمدند حق داشتند، جبهه‌شان نابرابر است! تیغ از غلاف خویش اگر در بیاورد تنها خودش به منزلۀ چند لشکر است با تیغ در غلاف، به میدان قدم گذاشت گفت آن‌که پای پس کشد از مرد کمتر است حاشا نفس نفس بزند پیر کارزار! این‌ها نفس نفس که نه، ذکر مکرر است وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست دیدند شیر معرکه دیگر کبوتر است.. وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست معلوم بود فکر لب خشک اصغر است وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست پیچید بوی سیب... وَ این بیت آخر است محمدحسین_ملکیان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیه‌السلام زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی به کاروان شهیدان نینوا برسی امام پیک فرستاده در پی‌ات، برخیز! در انتظار جوابت نشسته... تا برسی چه شام باشی و کوفه، چه کربلا ای دل! مقیم عشق که باشی به مقتدا برسی زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش! که در مقام ارادت به مدعا برسی تمام خاک جهان کربلاست، پس بشتاب درست در وسط آتش بلا برسی زهیر باش دلم! با یزیدِ نفس بجنگ! که تا به اجر شهیدان نینوا برسی مریم_سقلاطونی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیه‌السلام مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است از آسمان چهارم، مسیح می‌بارد چقدر منتظر رعدِ آسمان من است! برو که پیکر مصلوب و بی‌سرت مادر! در امتداد مسیرِ خدا، نشان من است به کف بگیر سرت را برای یاری عشق سرت مقدمهٔ سرخ داستان من است نماز آخر خود را اقامه کن در خون برو که بدرقه‌ات نغمهٔ اذان من است اگرچه بعد تو صحراست خانه‌ام امّا چه باک؟ زینب کبری هم‌آشیان من است سیدمحمد_بابامیری کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG