eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
516 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
146 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت_زینب س دم دروازه ساعات گرفتار شدم هدف ساز و دف مردم بی‌عار شدم دختر هیچ نبی مثل من آواره نشد هیچ عزیزی نشد اینقدر که من خوار شدم شام از خلوتی خود به ستوه آمده بود من که رفتم به خدا رونق بازار شدم هیچ کس مثل من اینقدر خجالت نکشید که ز ابرارم و بازیچه‌ی اشرار شدم یوسفی دیده ام از چاه تنور آوردند من کلافم جگرم بود و خریدار شدم سر تو با زن رقاصه گلاویز شدم با کس و ناکسشان وارد پیکار شدم دختر فاطمه را بزم شرابش بردند هیچ عزیزی نشد اینقدر که من خوار شدم خیزران خورد به لبهات  دلم هُرّی ریخت خیزران خورد به دندان تو بیمار شدم وحید_عظیم_پور کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س به کوی کافر افتد، سوی این مردم گذارت نه تمام هستی ات از کف رود، اما نگارت نه شنیدم "لَیتَ اُمّی لَم تَلد" در شام از سجاد شهادت ارث آل الله بود اما اسارت، نه من از آزار دوران اسارت با خبر بودم حرم را صبر مَحبس بود، اما تاب غارت نه ز پا افتادم از بعد تنور خولی و ای کاش بسوزد شهری و یک تار موی شهریارت نه به شهر "عَسقَلان" ای کاش مرگ خویش میدیدم ولیکن سنگ ها را از یمین و از یسارت نه من از دروازه ی ساعات، ساعت ها گله دارم ز مکروه، این جماعت بیم دارند، از جسارت نه تو را دیدم میان نیزه و شمیشیر، کافی بود چه سان بینم شراب و خیزران را در کنارت؟ نه ! بخوان قرآن و رفع تهمت از آل پیمبر کن بخوان قرآن، ولی با زخم های بی شمارت نه خبر خواهی اگر از رنج هجرانم، تو را گویم ولی شرمنده، از شیرین زبانِ یادگارت نه سید_پوریا_واصفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ع علیه لعنة شرمندگی گرفته درختان بید را چوبی شکست حرمت مویی سفید را لعنت به خیزران که به واقع تمام کرد بی حرمتی به ساحت شاه شهید را می رفت بانویی که بگیرد به دست خویش چوبی که داشت سمت لبی می دوید را وای از دمی که کر شد و نشنید گوش چوب آهی که مادر علی اصغر ، کشید را دندان شکست و قافله از آن شکسته تر یا رب ، مبخش روز قیامت یزید را ناصر_دودانگه کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیه‌السلام کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمی‌شود مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی‌شود اگر جدایی اوفتد میان جسم و جان من قسم به جان تو دلم از تو جدا نمی‌شود گریه اگر کنم همی بهر تو گریه می‌کنم ورنه ز دیده‌ام عبث اشک رها نمی‌شود گرد حرم دویده‌ام صفا و مروه دیده‌ام هیچ کجا برای من کرب‌وبلا نمی‌شود کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمی‌رود پیرو خط کربلا اهل خطا نمی‌شود.. جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله رأس بریده بر کسی راهنما نمی‌شود.. کرب‌وبلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی هیچ کجا به سختی شام بلا نمی‌شود چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن جای سر بریده در طشت طلا نمی‌شود.. غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
منم قاهر، منم والی، منم غالب منم لحظه به لحظه درد را طالب حسین بن علی را اولین نائب علی بن حسین بن علی بن ابیطالب منم دریای بی ساحل منم پیغمبری که کربلا بر او شده نازل نه یک بخشش،تمام بخش هایش کاملاً کامل تمام کربلا با سوره های قاسم و عون و علیِ اکبر و آیات کوتاه علیِ اصغر و آیات مکی ابوفاضل منم آنکه سنان و ازرق و خولی و شمر و حرمله با هم مرا گشتند هی قاتل همین که چشم وا کردم خودم دیدم علیِ اکبر ارباب پیش چشم بابایم قدم میزد قدم میزد، دل بابا و نظم شانه های محکم عباس و سقف آسمان را با قدم هایش به هم میزد برای قدِّ بابایم خمیدن را رقم میزد همین که چشم بستم در میان دشت غوغا شد همین که چشم وا کردم بمیرم قاتلش از پیکرش پا شد نفهمیدم چه شد از حال رفتم تا صدایی آمد از دشمن چرا ساکت نشستید آی فرزند رشیدش در میان خاک صحرا ارباً اربا شد دوباره چشم وا کردم هراسان نجمه را دیدم که بالای سرِ نعشی کشیده گوییا داغ امام مجتبی دیده که قاسم هست اگر چونان جگر گوشه برایش مثل آن روزی که می آمد جگرهای حسن در طشت و حالا پیکر قاسم میان دشت روی خاک پاشیده دوباره چشم بستم ناگهان تسبیح خاک کربلا افتاد از دستم صدای داغ هل من ناصرً در گوش من پیچید پدر بر روی دستش برد اصغر را دل خانم رباب آشوب شد ترسید گمانم قاتلش را که کمان برداشت بین آن جماعت دید نمیگویم چه شد اما پدر خون علیِ اصغرش را در هوا پاشید نمیگویم چه شد اما پدر در موقع برگشت میلرزید نمیگویم چه شد اما پدر گم کرد دست و پای خود را و عبایش را به سرعت دور او پیچید همین که رفت پشت خیمه من هم رفتم از حال و همین که حال من آمد سر جایش خودم دیدم که دارد می رود با چکمه هایش شمر آنجا توی گودال و دوباره رفتم از هوش و صدای شیحه ی اسبی که خون میریخت از زین و تن و سم و سر و یال و دهانش باعث این شد بفهمم که پدر هم بی گمان رفته و با علم امامت خود ببینم که پس از شمر لعین در گودی گودال با نیزه سنان رفته و از بس لطمه دیده سر به نوک نیزه با زحمت که نه با یک تکان رفته و زینب بعد از آن که نیزه و شمشیرها را پس زده سمت حرم لطمه زنان رفته منم من حضرت سجاد راوی هزاران روضه ی مکشوف آنجا که خودم دیدم سر بابا ز روی نیزه اش افتاد منم اصلا خود روضه که هی مجلس به مجلس می رود از کربلا تا شام منم آن مجلسی که سوخت زیر آتشی که ریختند از بام منم آن مجلسی که آخرش از اول لبریز اشکش می شود پیدا منم آن مجلس کنج خرابه آه وقتی روضه خوانی میکند طفل سه ساله با سر بابا منم آن مجلسی که روضه اش پایان نمی گیرد در این مجلس رقیه تشنه است اما چرا باران نمی گیرد منم آن مجلسی که دعوتی هایم برای خواندن روضه، سر بر روی نی مانده ست منم آن مجلسی که عمه جانم هم به روی منبر زانوی من هی روضه ی گوش خودش را تا سحر خوانده ست منم بی تاب و دلخسته منم غمگین منم والی منم غالب علی بن حسین بن علی بن ابیطالب مهدی_رحیمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ع حضرت_زینب س سه روز است آب و غذایی نخوردیم نشستیم و جای کبودی شمردیم سه روز است ما جای خوابی نداریم به جز آستین ها حجابی نداریم دعا کن کسی بین معبر نباشد اگر هست از مردم شر نباشد ببین باز کردند دروازه هارا دعا کن من و  بچه هارا... نگارا! عجب ازدحامی عجب پست هایی عجب لات هایی عجب مست هایی عجب جای تنگی عجب طبل جنگی عجب دستهایی عجب چوب و سنگی دل شام ازینکه اسیریم شاد است دلم سوخت.. رقاصه دورم زیاد است بگو نیزه دارت نخندد به دردم قرار است تا کی به کوچه بگردم؟! کسی نیزه میزد به پهلوم در راه.. کسی درمیاورد ادای مرا آه.. امان از اسیری امان از غریبی روی صورتم چنگ زد نانجیبی چه میشد درآن کوچه دیگر نبودی که من هو شدم بین مشتی یهودی خودت کور کن چشم آن ساربان را خودت لال کن آن زن بد دهان را ابالفضلِ ما بود و خشمی خروشان که رفتیم بازار برده فروشان.. من از دخترانت خجالت کشیدم چگونه بگویم چه حرفی شنیدم سید_پوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س باید بگویم از غم خود مو به مو عمو با مو عدو کشیده مرا کو به کو عمو با قصد قربتِ به کدامین خدا چنین ما را زدند لشگریان با وضو عمو؟ زجر آن شبی که گم شده بودم میان دشت آنقدر داد زد سرِ من که نگو عمو! وقتی بدو بدو پی‌ام افتاده بود زجر هی داد میزدم که کجایی عمو عمو گفتم به خود میایی و دعواش میکنی اصلا چه‌شد نیامدی آخر؟ بگو عمو جز رنگ‌های تیره‌ی نیلی و رنگ دود رنگی دگر نمانده برایم به رو عمو با احتیاط‌ و کند دگر راه می‌روم این چشم‌های تر که ندارند سو عمو هق هق مزاحم کلماتم شده ببخش پایان نمی‌پذیرد اگر گفتگو عمو امشب بگو‌ پدر ببرد با خودش مرا حالا که هست نقطه‌ی ختم و شروعم او گروه_یا_مظلوم کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س شبی راحت تنِ رنجورم از تب نیست بابا جان دگر در آسمانم بی تو کوکب نیست بابا جان ندیدم روزِ خوش بعدِ تو و بعدِ عمو جانم برایم روزهای بی تو جز شب نیست بابا جان پس از توروزگارم شد سیاه،از بس کتک خوردم لباس و روسری، مویم مرتب نیست باباجان مرا با خود ببر بابا که اینجا ماندم دیگر به جز زحمت برای عمه زینب نیست بابا جان از هر کس که سراغت را گرفتم بی محلی کرد کسی گوشش بدهکارومخاطب نیست بابا جان صدقه می دهند حرف از کنیزی می زنند اینها کسی مانندِ من اینجا معذب نیست بابا جان تو هم که سوخته مانندِ من موی سرت خیلی چه کرده خیزران باتو،نه این لب نیست باباجان همین بس که به توگویم کسی مانندِ زجر اینجا به نامردی و بی رحمی ملقب نیست باباجان هر آنچه بر دهانش آمده نسبت به من داده کجا مانده عمو دشمن مودب نیست باباجان نمانده استخوانِ سالمی در پیکرم باقی شکسته پهلویم این کلِّ مطلب نیست باباجان مهدی_شریف_زاده کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س یک دلِ بی قرار سهمش شد دوریِ از نگار سهمش شد بی علی اکبر و عمو عباس سیلیِ آبدار سهمش شد روی بالِ فرشته می خوابید یک بغل سنگ‌و‌خار سهمش شد در بیابان و نیمه های شبش دلهره، اضطرار سهمش شد تا که آورد اسم بابا را مُشت ها بی شمار سهمش شد از لگدهای زجر پهلو درد از سنان چشم تار سهمش شد پای پُر آبله که جای خودش رعشه، بی اختیار سهمش شد در هیاهوی کوچه و بازار صحبت طعنه دار سهمش شد دخترِ حرمله چه می خندید تا از او گوشوار سهمش شد ارثِ زهراست بر زمین خوردن چادرِ پُر غبار سهمش شد یک سه ساله کجا و مویِ سپید پیریِ روزگار سهمش شد آخرِ سر خرابه روشن شد ماهِ نیزه سوار سهمش شد بویِ نانِ تنور پیچید و سوخته زلفِ یار سهمش شد علی_علی_بیگی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
س بابای خوبم بهترین بابای دنیاست حتی به روی نیزه هم دلواپس ماست یک لحظه چشم از روی ماهش برندارم قرآن به روی نیزه خواندنهاش زیباست او تشنه ی یک جرع...نه یک جو وفا بود بر بی وفایی زخم پیشانیش گویاست از کاروان تشنگان هم تشنه تر بود دیدم ترک های لبش از دور پیداست هر چند او را یک بیابان بی کسی بود اما به تنهایی پدر صد پهنه دریاست جسم شریفش مانده در صحرا غمی نیست بالای بالاتر نگر نامش هویداست دستان من کوته از آن بالا نشین است اما برایم سایه اش همواره ماواست او ناگران حال زارم هست دائم گویا خبر دارد که در دل شور و غوغاست ... حسن_تقی_لو کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
روزگارم در پناه تکیه ات سر می شود دست، بر خاک سیاهم می زنم زر می شود بچهء شاگردِ پرچم دوز را، مردی شده! خوش بحالش مثل نوکرهات، نوکر می شود فرش خود را می فروشم خرج هیئت می کنم برکت ولخرجی ام، صدها برابر می شود هروله کردم، پس از آن گریه می چسبد فقط خستگی سینه زن با گریه اش در می شود عقل را ول کرده ام، خواب و خوراکم روضه است مجلس دیوانه ها یک جور دیگر می شود پهلوی هر روضه، چایِ قند، پهلو میخورم اشک هایم آبِ جوش این سماور می شود مزه دارد دستپخت آشپزهایت حسین! بانی دیگ غذایت شخص مادر می شود چوب و هیزم دیدم و یاد تنور افتاده ام سوختم از غصهء آن سر که لاغر می شود دخترم خورده زمین و پای او زخمی شده از رقیه خواستم!... عشقش مکرر می شود آب می نوشم ولی در استکانم آتش است تشنگی کربلا با آب، بدتر می شود پیش زهرا آب را بستند بر اهل حرم این خبر دارد به داغی سخت، منجر میشود گریه کرد و از میان خیمه پا بیرون گذاشت گفت بابا؛ یاورت این دفعه اصغر میشود نه حسن داری کنارت، نه علمداری حسین گر بمانم در حرم، محسن مکدّر میشود یک علیِّ اکبر تو شد هزار و یک علی پس علیِّ اصغرت هم چند لشکر میشود رضا_دین_پرور کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
باید که فقط یوسف زهرا بپسندد مارا چه نیازیست که دنیا بپسندد قنبر شدن این است که هر لحظه بگویی من راضی ام آنگونه که مولا بپسندد مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد از قافله دوریم ولی کاش از آن دور یک ثانیه برگردد و مارا بپسندد یک عمر نشستیم که در باز کند؟؟ نه_ _یک بار بیاید به تماشا...بپسندد ما دغدغه داریم که ارباب ببیند ما دغدغه داریم که سقا بپسندد نه فکر حسابیم نه دنبال ثوابیم ما آمده ایم اُمّ ابیها بپسندد  بگذار بخندند به این زار زدن ها... می ارزد اگر زینب کبری بپسندد مجید_تال کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG