#حضرت زینب سلام الله علیها
#شهادت
روضه
"اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ أَمیرِ المؤمِنین
السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَه،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ ،السَّلامُ عَلَیـکِ یَا اُمَّ المَصَائِـبِ وَ یا عقیلةَ بَنی هاشٌم"
گفتیم آسمانی و دیدیم برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری
گفتیم دختر اسدالله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری
تو از زمان کودکیات تا بزرگیات
شیواترین مُفَسِّر الله اکبری
*یعنی اگه نور تو زندگیت میخوای،اگر میخوای حقیقت عالمو ببینی،اون حقیقتی که عالمو روشن میکنه زینبه...توکوفه همین کار و کرد، توشام همین کارو کرد آنچنان طلوع کرد بر عالم که تاقیامت راه از بیراهه جدا شد...*
نزدیک ترین راه به الله حسین است
بی راهه مرو که فقط راه حسین است
ای ماورای حدِّ تصور کمال تو
بالاتر از پریدن جبریل، بالِ تو
غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده ایم
در انعکاس آینه های زلالِ تو
نزدیک سایه های عبورت نمی شویم
نامحرمانِ عشق کجا و خیال تو؟!
یه روایتی یکی از علما میخوند،خیلی عجیب بود میفرمود زخم زبون گناهیه که خدا ازش نمیگذره تا سرت بیاد، به کسی زخم زبون نزن،تحقیرش نکن، حرمتش رو نشکن اونم جلو خانواده اش ..اولین جایی که جلوی خونواده حرمت کسی رو شکستن مدینه بود، دومیش تو کربلا بود، فلذا میگه کوفه به ما سخت گذشت، شهر ما بود کوفه، اهل قرآن اومدند به ما گفتند اینا خارجین، اما از کوفه خیلی سخت تر شام بود. شامی که امام زین العابدین از خدا خواست کاش تو این دنیا نیومده بودم، اینجا به ما زخم زبون میزدند، میگه خانوم زینب یه آهی کشیدبا اشاره ی دستش گفت: ساکت بشید.همه ساکت شدن حتی زنگ شترها هم از کار افتاد،یعنی اینکه عالم تو مشتِ دختر علیه ،خانوم فرمود: کی گفته من اسیرم شماها اسیرمنیید، بی بی شروع کرد صحبت کردن . محکم گفت هرچی تلاش داری هرچی رسانه دارید همه اش رو استفاده کن نمیتونی اسم ما رو از عالم حذف کنی، اسم حسین همیشه موندگاره...اینا دیدن این جوری پیش بره رسوا میشن، گفتن جلوشو نمیتونیم بگیریم باشه.. اما میتونیم رو زخمشون نمک بپاشیم، یهو دیدن یه نیزه دار اومد جلو،سر ارباب بی کفن مارو آوردتا جلو زینب یهو دیدن زینب مکس کرد خیره شد به یه نقطه، شروع کرد به گریه کردن..*
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
*داغت تموم نمیشه شام شهادتیه، دخترِ معصوم امام رو باید امام دفن کنه،حتما زین العابدین اومد،نشست کنار این بدن چقدر شکسته شدی قوربونت برم، عمه من وببخش به جای من کتک خوردی.عمه خیلی از این بچه ها گریه ات روندیدن اما من نیمه شبا میدیدم تو خلوتت گریه می کنی اشکات روپاک می کنی..عمه الان چادر انداختن رو بدنت، اما من یاد روزی افتادم که معجرم نداشتی....تازه برا زین العابدین روضه شروع شد..وقتی بی بی رو تجهیز کردن اومدن تشیع کنند فرمود: با احترام جنازه رو بلند کنید،خانوما رو دعوت کرد جنازه رو بلند کردن گذاشتن رو شونه،حالا خانوم زینب داره روانه قبرستان میشه، خلاصه دارن با احترام میخوان دفنت میکنن ..درسته به شهادت رسیدی زجر کشیدی اما این چهره قابل تشخیصه..
اما من بمیرم برا حسینت....
افتاده ای روی زمین و سر نداری
یکجای سالم در همه پیکر نداری
نه کفن داشت،نه تشیع جنازه داشت، نه سری دربدن داشت تا اونو بشناسن....
ای حسین......
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت زینب سلام الله علیها
#شهادت
روضه
به سر رسید دگر داستان غربت من
کجایی ای سبب خنده ی ولادت من
عزیزِ مادرِ من یار با محبت من
همیشه دیدن روی تو بوده عادت من
مریضِ درد فراقم بیا عَیادت من
چقدر بار مصیبت به شانه بردم من
*امشب بیشتر از همه ی شما، شهدای مدافع حرم گریه میکنن،اونایی که غیرتشون اجازه نداد حتی یه کاشی از کاشیای حرم حضرت زینب ،بخواد کم بشه جونشون رو گذاشتن تو این مسیر، اگر اینا بودن نمیگذاشتن بدن عمه ی سادات غریبانه دفن بشه...
بی بی گفت حسین جان!یه نفر نیست دیگه بخواد زیر تابوتمو بگیره، هم بچه هام هم برادرام هم بچه های برادرام همه جلو چشمم پرپر شدن حسینم...*
خدا گواست که یکسال و نیم مُردم من
چه غصه ها که برای تنت نخوردم من
تو روی خاک و به بادها سپردم من
مرتبت کنند ای نخل سرو قامت من
*با رفتنت حسین جان طوری شکسته شدم که حتی عبدالله جعفرم منو نشناخت.سر داخل محمل خودم کرده بود از من سوال میکرد. صدا زد بی بی ! شما خانوم من زینبو ندیدی؟ گفتم عبدالله حق داری منو نشناسی، تا خودمو معرفی کردم اولین سوالش این بود بی بی !چرا انقدر شکسته شدی ؟؟گفتم عبدالله جات خالی بود جلو چشمای خودم، داداشم دست و پا میزد..*
تو رفتی و غمِ داغ تو بر جبین افتاد
چقدر پشت سرت خواهرت زمین افتاد
به ضربِ تیر گلوی تو از طنین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد
دمِ شهادت تو شد دمِ شهادت من
«من اونروز تو گودال جون دادم حسین جانم»
زخاطرم نبرم چشمهای گریان را
نگاه حسرت و سوزِ دل یتیمان را
به کوفه طرز پذیرایی ز مهمان را
سرت به نیزه تلاوت نمود قرآن را
شکست رأس تو از دست رفت طاقت من
شدیم وارد شامِ خراب، یادت هست؟
به بازوی من خسته طناب،یادت هست؟
به آستین که گرفتم حجاب، یادت هست؟
تو را زدند به قصد ثواب، یادت هست؟
زدند لطمه به روی تو و به عزّت من
در مجلس یزید، سر داخل تشته، روایت نوشته ابی عبدالله چشمای نازنینش، داخل تشت شروع کرد دور تا دور مجلسو دیدن ، همه رو داره میبینه، اما تا نگاهش افتاد به خواهرش زینب، دید بااین وضع، تو مجلس نامحرم، یوقت دیدن حسین ،چشماشو بست یعنی خواهر خجالت زده اتم. از گوشه ی چشم ابی عبدالله اشک جاری شد.
همه رو گفتم باهات داداش، بزار یه دونه از سختترین مصیبتهای این سفرم برات بگم..*
منو غم و منو ناله ،امان از این غربت
کفن نداشت سه ساله امان از این غربت
فدک نبود و قباله امان از این غربت
رُخش کبود چو لاله امان از این غربت
«گذاشت داغ، روی داغِ بی نهایت من»
*نوشتن دوجا فقط عمه ی سادات نماز نافله اش رو نشسته خوند یکی شبِ شام غریبان، زیر یک خیمه ی نیم سوخته بود وقتی همه رو جمع کرد زیر این خیمه، یک به یک سر شماری کرد دید سه ساله نیست یک مرتبه از جا بلند شد فرمود:خواهرم، امکلثوم ،باید بریم دنبال بچه ی ابی عبدالله، چقدر این خانوم این مسیر و رفت بین دشمن و برگشت، یه لیفِ خرما آتش زدن، ام کلثوم جلو جلو، عمه ی ساداتم پشت سر، شاید دست رو شونه ی ام کلثومگذاشته، یوقت دیدن صدای ناله اش داره از گوشه ی گودال میاد...«سندش کتاب سحاب رحمت. »
یوقت دید این بچه کنار بدن بی سر بابا نشسته، هی صدا میزنه ابتا، ابتا،...عمه ی سادات تعجب کرد. تو این صحرا،چطور این بچه،ندیده که کجا باباش رو زمین افتاده؟!بغلش کرد میبوسیدش،هی میگفت عزیز دلم ،آخه چطور گوشه ی گودال اومدی؟چطور باباتو پیدا کردی؟صدا زد: عمه! من میگفتم أبتا...،یوقت دیدم از اینجا صدایی میاد نَفسی، جونم عزیزدلم..
جون از پاهای عمه ی سادات رفت، دیگه نتونست نماز نافله رو ایستاده بخونه ،نشسته خوند، یجای دیگم وقتی این بدنو داخل قبر گذاشت نگاه کرد همه ی بدن کبوده، وقتی بدن رو دفن کرد جان از پاهای زینب رفت....*
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#مسمط_مخمس
به مدینه خبرِ سوختنش را نبَرید
آه در سایه بیایید تنش را نبرید
پیشِ او نامِ حسین و حسنش را نبرید
از روی سینهیِ او پیرهنش را نبرید
بگذارید که راحت بدهد جان زینب
هرچه کردند نسوزد دَمِ آخر که نشد
یا کمی کم بشود گریهیِ خواهر که نشد
یا به عباس نگوید غمِ معجر که نشد
یا نخواند نَفَسی روضهیِ حنجر که نشد
چه پریشان شده امروز ، پریشان زینب
بی نَفس مانده و بالایِ سرش نیست کسی
رو به قبله شده و دور و برش نیست کسی
تا بگیرند زیرِ بال و پَرش نیست کسی
یا بگیرند خبر از جگرش نیست کسی
زیرِ لب داشت حسینیم سَنَ قوربان زینب
یادش اُفتاد خودش دید پرش را بُردند
دیر آمد سرِ گودال سرش را بُردند
با سرِ نیزهیِ سرخی پسرش را بُردند
زودتر از زن و بچه خبرش را بُردند
میدَودَ در وسطِ خیمهی سوزان زینب
یک طرف داشت سنان باز سنان را میزد
یک طرف حرمله هم پیر و جوان را میزد
همهی قافله را دخترکان را میزد
جای شلاق به تن چوبِ کمان را میزد
تک و تنها شده با جمعِ یتیمان زینب
چه کند ، مادری از طفل نشان میخواهد
کودکِ بی رَمَقی تکهیِ نان میخواهد
دختری آمده از عمه توان میخواهد
راه رفتن به رویِ آبله جان میخواهد
میرود تا برسد گوشهی ویران زینب...
حسن_لطفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
امشب سری به خلوت پروانه ها بزن
با یک دل شکسته خدا را صدا بزن
امشب بیا به روضه یک خواهر شهید
طعنه به غربت دل آیینه ها بزن
با اشک لقمه ای ز سر سفره عزا
با نیت تقرب محض و شفا بزن
و بعد در میان عزادارهای عشق
خود را شبیه اهل سماوات جا بزن
وقت عزای حضرت زینب رسیده است
حرف غریب بودن یک تشنه را بزن
با یاد خاطرات خودش خواهری گریست
یاد غمی که گفت کسی: بی هوا بزن
تا می زدند طفل یتیم سه ساله را
می گفت عمه: بس کن و اصلاً مرا بزن
در لحظه های آخر خود بی قرار بود
زینب دلش گرفته و چشم انتظار بود
مسعود_اصلانی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#مثنوی
بود آخرین لحظه عمر من
الاشام غم با تو گویم سخن
چه خوش بود آیین غمخواریت
ز آل علی میهمان داریت
دگر جانم از غصه بر لب رسید
گذشت آنچه از تو به زینب رسید
خداحافظ ای شهر آزارها
خداحافظ ای کوی و بازارها
خداحافظ ای شاهد جنگ ها
خداحافظ ای بارش سنگ ها
خداحافظ ای شهر رنج و بلا
خداحافظ ای چوب و طشت طلا
خداحافظ ای قصه بزم می
خداحافظ ای رأس بالای نی
خداحافظ ای اشک جمّازه ها
خداحافظ ای زیب دروازه ها
خداحافظ ای شهر دشنام ها
خداحافظ ای کوچه ها، بام ها
خداحافظ ای سنگ خون و جبین
خداحافظ ای سیدالساجدین
خداحافظ ای رنج ها، دردها
خداحافظ ای خاک ها، گردها
خداحافظ ای ناقة بی جهاز
خداحافظ ای اختران حجاز
خداحافظ ای خاک ویران سرا
خداحافظ ای آل خیرالورا
خداحافظ ای خردسال اسیر
خداحافظ ای چار ساله صغیر
خداحافظ ای یاس نیلی شده
یتیم نوازش به سیلی شده
همین جا خودم دیدم از خون خضاب
سر نیزه ها هجده آفتاب
همین جا کنارم نی و دف زدند
به دیدار هیجده گلم صف زدند
همین جا دلم شد ز غم چاک چاک
که خورشیدم افتاده بر روی خاک
همین جا به زخمم نمک می زدند
عزیز دلم را کتک می زدند
همین جا به فرقم عدو خاک ریخت
به روی گلم خاک و خاشاک ریخت
همین جا ز غم جان من خسته بود
که ده تن به یک ریسمان بسته بود
همین جا ز غم بود جان بر لبم
که بنشسته طی شد نماز شبم
همین جا به ما خصم دشنام داد
حسین مرا خارجی نام داد
همین جا دو چشمم ز خون تر شده
که یاسم به ویرانه پرپر شده
همین جا به ویرانه بلبل گریست
غریبانه بر غربت گل گریست
همین جا ز غم جانم آمد به لب
که در گِل گُلم دفن شد نیمه شب
دریغا که آن گوهر پاک رفت
چو زهرا غریبانه در خاک رفت
الا ای همه نسل ها بعد من
بگویید از قول من این سخن
که زینب بدین کوه اندوه و درد
به موج بلا چون علی صبر کرد
خدا داند و غصه های دلش
که داغ حسینش بود قاتلش
مرا یک جهان درد و داغ و غم است
که توصیف آن بر لب میثم است
استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مناجات
#غزل
نه تنها در وداع تو جدا شد جان من از من
که میآمد صدای نالههای پنج تن از من
از آنجایی که وابسته است جان من به جان تو
جدا کردند سر از تو، جدا کردند تن از من
میان معرکه هم زخم، هم جان باختن از تو
میان خیمهها هم سوختن، هم ساختن از من
دلم خوش بود با پیراهنت، آن هم به غارت رفت
پس از تو رخت بر بسته است شوق زیستن از من
غریبم آنچنان در سرزمین مادری بی تو
که میپرسد نشانیهای زینب را وطن از من
«ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق»
کسی نشنید جز توصیف زیبایی سخن از من
از آن بُتخانهها چیزی نماند آنجا که بر میخاست
طنین تیشۀ پیغمبران بت شکن از من
منم حسن ختام باشکوه داستان تو
پس از این اسوه میسازند اساطیر کهن از من
سید_حمید_رضا_برقعی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#غزل
«این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصلهها را بریده بود
وقتی که از حوالی میدان گذشته بود
باران اشک بود و عطش شعله میکشید
آب از سر تمام بیابان گذشته بود
آتش، گرفته بود و سر از پا نمیشناخت
از خیمههای بیسر و سامان گذشته بود
اما هنوز آتشِ در را به یاد داشت
آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود
میدید آیه آیه آن، زیر دست و پا ست
کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود
یک لحظه از ارادت خود دست بر نداشت
عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود
زینب هزار بار خودش هم شهید شد
از بس که از کنار شهیدان گذشته بود
بر صفحههای سرخ مقاتل نوشته اند
این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود
احمد_علوی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_زمان_عج
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#غزل
گرچه درخت خشک دلم نا اُمید نیست
گویا بهار ، در دل این سَررسید نیست
جشنی که در نبودِ تو بر پا شود ، عزاست
این عیدها بدون حضور تو عید نیست
تقدیرمان به خال سیاه تو رفته است...
انگار بخت منتظرانت سپید نیست!
هفتاد پُشت من ، همگی عاشق تواَند
پس ماجرای عشق من و تو جدید نیست
بابابزرگم آرزویت را به گور بُرد
مَردی که از فراق تو قدَّش خمید..،نیست
در راهِ دوست جان بدهی..،بُرد کرده ای
هر کس که پای یار نمیرد ، شهید نیست
دست گناهکار مرا رو نمی کنی...
اینگونه پردهپوشیات اصلاً بعید نیست
خیلی کُمیت بندگیام لنگ می زند
این پا شبیه آنکه به سمتت دوید..،نیست
من در کمال خیرهسری ، دوست دارمت
این روسیاه هرچه که باشد..، پلید نیست
قفل دلم به دست علی باز می شود
مثل نجف برای دل من کلید نیست
انگورِ حیدریست دلیل جنون من
عقل از سرم کنار ضریحش پَرید..، نیست!
چیزی نمانده دق کنم از داغ کربلا
جز دوری از حسین..،عذابی شدید نیست
جانِ لبی که چوب شد از تشنگی..،بیا
جان تنی که گم شده..،در خطِّ دید نیست
▪️
وللّه اوجِ روضه همین مصرع است و بس:
جای عقیله در دل بزم یزید نیست
بردیا_محمدی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
لحظهها لحظههای آخر بود
آخرین نالههای خواهر بود
خواهری که میان بستر بود
خنجری خشک و دیدهای تَر بود
چقدر سینهاش مکدر بود
چشم خود را چه سخت وا کرده
روی خود را به کربلا کرده
مجلس روضه را بِپا کرده
باز هم یادِ بوریا کرده
یادِ باغِ گلی که پرپر بود
پلکهایش کمی تکان دارد
رعشهای بینِ بازوان دارد
پوستی رویِ استخوان دارد
یادگاری زِ خیزران دارد
چشم از صبح خیره بر در بود
تا علیاکبرش اذان ندهد
تا که قاسم رُخی نشان ندهد
تا علمدار سایبان ندهد
تا حسینش ندیده جان ندهد
انتظارش چه گریه آور بود
زیرِ این آفتاب میسوزد
تنش از التهاب میسوزد
یاد عباس و آب میسوزد
مثلِ رویِ رُباب میسوزد
یادِ لبهای خشک اصغر بود
میزند شعله مرثیه خوانیش
زنده ماندن شده پشیمانیش
مانده زخمی به رویِ پیشانیش
آه از روزِ کوچه گردانیش
چقدر در مدینه بهتر بود
سه برادر گرفته هر سو را
و علی هم گرفته بازو را
دور تا دورِ قدِ بانو را
تا نبینند چادر او را
آه از آن دَم که پیش اکبر بود
ناگهان یک سپاه خندیدند
بر زنی بی پناه خندیدند
او که شد تکیهگاه خندیدند
رو سوی قتلگاه خندیدند
بعد از آن نوبتِ برادر بود
آن همه ازدحام یادش هست
جمعِ کوفی و شام یادش هست
چشمهایِ حرام یادش هست
حال و روز امام یادش هست
چشمها روی چند دختر بود
یک طرف دختری که رفت از حال
یک طرف تلِ خاکی و گودال
زیرِ پایِ جماعتی خوشحال
یک تن اُفتاده تا شود پامال
باز دعوا میان لشکر بود
جانِ او تا زِ صدرِ زین اُفتاد
خیمهای شعلهور زمین اُفتاد
نقشِ یک ضربه بر جبین اُفتاد
گیسویی دست آن و این اُفتاد
حرمله از همه جلوتر بود
یک نفر گوئیا سر آورده
زیر یک شال خنجر آورده
ضربهای که به حنجر آورده
عرقِ شمر را درآورده
وای سر روی دست مادر بود
حسن_لطفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_زمان_عج
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#غزل
چقدر منتظر و بی قرارمانی تو
شبیه ابر بهاری ز مهربانی تو
حضور گرم تو احساس می شود دائم
همیشه و همه جا در کنارمانی تو
بگیر دست مرا تا به آسمان برسم
منم که اهل زمینم، وَ آسمانی تو
کریمی و همه جا حرف این کرامت هاست
خدا کند که مرا هم زِ در نرانی تو
سه شنبه های توسل، میان زائرها
گمان کنم که در این صحن جمکرانی تو
دعای پشت سر ما دعای وتر شماست
شبیه فاطمه در فکر نوکرانی تو
چه حاجتم به دو دنیا، که من تو را دارم
خوشم چو بنده، نوازی، به تکه نانی تو
به یاد نوکری و نوکرت به یادت نیست
به جان فاطمه امّا عزیزمانی تو
خدا کند که بیایی شبی به این روضه
خدا کند که شبی روضه را بخوانی تو
بخوان به یاد غم عمه ای که می فرمود:
عزیز فاطمه، مضروب خیزرانی تو
عزیز فاطمه، خواهر نداشتی تو مگر
که جای دامن من، دست این و آنی تو
وحید_محمدی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#مناجات
همیشه عرشِ خدا گرمِ اختلاطش بود
فرشته تشنه ی یک جرعه ارتباطش بود
به جز نگاهِ حسینش پی چه بود؟ بهشت؟!
بهشت باغچه ی کوچکِ حیاطش بود
همیشه "حمد" به لب داشت، مَدّ نام حسین
در امتداد دو تا واژه ی صراطش بود
اگر کنار برادر تبسّمی هم داشت
هزار بغضِ زبان بسته در نشاطش بود
نخواست جان بدهد تا علم به دوشش هست
اگر شکست سرش، حکمِ احتیاطش بود
کریمه بود ولی از شما چه پنهان که
پس از حسین فقط آه در بساطش بود...
مسعود_یوسف_پور
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#غزل
دلشوره داشتی و برادر نداشتی
بعد از حسین(ع) سایۂ بر سر نداشتی
داغت عظیم بود و دل کوه را شکست
صبرت جمیل بود و برابر نداشتی
در کربلا، بلا به سرت آمد آنچنان
جز تیر و نیزه خاطره دیگر نداشتی
گفتی میانِ گریه که ای شمرِ(لع) بی حیا
در قتلگاه...کاش که خنجر نداشتی
می سوختی از اینکه؛ از آن دستِ بی عقیق
وقتِ وداع؛ بوسه چرا برنداشتی
میسوخت خیمه ها و به کوریِ چشم بد
جلباب بود! اگر چه که معجر نداشتی
دور و برَت نگاهِ علی اکبری نبود
عباس ِ غیرتی و دلاور نداشتی
مرهم نداشت داغِ دلت! بغض کردی و...
غم داشتی؛ نوازش ِ مادر نداشتی
جانت به لب رسید! که دنیایِ بیوفا
ماندن نداشت! چونکه برادر نداشتی!
مرضیه_عاطفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
4_5771606219487709857.opus
251.6K
#حضرت زینب س
#شهادت
زمینه
یک سال و نیم از اون ، روزا گذشت اما
یک لحظه هم قلبم ، آروم نشد مولا
یادم نرفت داداش ، یک لحظه هم حتی
که چی به روز من ، اومد تو اون صحرا
یادم نمیره اون ، آشوب گودالو
یادم نمیره اون ، جسم لگد مالو
یک لحظه از پیش ، چشمام نمیره اون
پیراهن پاره ، اون چشمای پر خون
یه سال و نیمه زینب
هرجوری میشد سر کرد
یه سال و نیمه چشمام
به راهه داداش برگرد
بند دوم
باور نمیکردم ، بیتو یروز حتی
طاقت بیارم من ، یک سال و نیم اما
من بیتو سر کردم ، کنده دلم از جا
وقتش شده دیگه ، پیشت بیام حالا
حس میکنم هرشب ، قاتل تو گوداله
حس میکنم پای ، جسم تو جنجاله
میبینم اون نامرد ، خنجر تو دستاشه
وقتی میخواد پاشه ، یک سر تو دستاشه
نمیره از یادم اون
خاطره های بد رو
وقتی که قاتل با سر
بین زنا اومد رو
بند سوم
داداش نمیپرسی ، از این کبودیها؟
رو جسم من مونده ، اتیش اون صحرا
رحمی به حالم کن ، من رو ببر حالا
روی دلم مونده ، داغ کبوترها
وقتش شده دیگه ، راحت شم از دنیا
از خاطره هایی ، که دارم از صحرا
وقتش شده داداش ، بیای به دنبالم
یک سال و نیمه تو ، روضه ی گودالم
بگو بیاد دنبالم
کفیلم امشب داداش
هیچوقت نمیذاشت تنها
بمونه زینب داداش
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت زینب س
#شهادت
خداحافظ، شبای غربتِ زینب
خداحافظ، دیگه بی طاقتِ زینب
خداحافظ ، من از این زندگی خستم
خداحافظ، رَدِّ زنجیر رو دستم
حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم
برادرجان! میام امشب کنارِ تو
برادرجان! منم چشم انتظارِ تو
چرا امشب، نمی آیی به دنبالم؟
دلم تنگِ، هنوزم تویِ گودالم
دلم تنگِ، روزی صد دفعه می میرم
دلم تنگِ، تو آتیشا هنوز گیرم
حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم
خودم دیدم تو را لب تشنه می کشتن
خودم دیدم تو را با دشنه می کشتن
تو هم دیدی، که صد بار بعدِ تو مُردم
تو هم دیدی، پس از تو آب نمی خوردم
خودم دیدم، رو سینه ات، رَدِّ پا افتاده
خودم دیدم، سَرِت از نیزها افتاده
تو هم دیدی، همه تویِ حرم ریختن
تو هم دیدی، یه دفعه رو سرم ریختن
حسین...
حاج_محمد_طاهری
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت زینب (سلام الله علیها)
#شهادت
روضه
ای یادگار سه امام زینب
بر قلب سوزانت سلام زینب
سلام ما به اون خانمی که یه عمری مصیبت دید اما صبر کرد...
چهار پنج سال بیشتر نداشت داغ جدش رسول خدا رو دید...
اما صبر کرد ...
هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود... پهلوی مادرش زهرا رو شکستند...
جلو چشمان زینب به مادرش سیلی زدند...اما صبر کرد..
بلاکشه دورانه زینب...
هنوز ..داغ مادرش رو از یاد نبرده بود...فرق شکسته باباش امیرالمومنین رو دید...
بمیرم برات خانم....
یه روز هم تکه های جگر برادرش امام حسن رو دید..
اما بازم صبر کرد...
روز عاشورا هم در نصف روز....تمام عزيزانش رو شهید کردند...
اما... تمام دلخوشی زینب حسین بود...
امان از اون لحظه ای که حسین هم صدا زد زینبم... خواهرم منم دیگه رفتم...
زینب جان... خواهرم... خداحافظ. ..
صدا زد ... حسینم داداش برا من که دیگه کسی نمونده... تمام دلخوشی من تو بودی... تو هم میخواهی بری زینبت رو تنها بگذاری... حسین..
صدا زد خواهرم... تا صدای الله اکبر من میاد...بدون من هنوز زنده ام ...
ابی عبدالله رفت میدان...
زینب کبری. ..داخل خیمه ...تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه...
دلش آرام میشه...
حالا میخواهی برا زینب گریه کنی بسم الله...
امان از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید...
داخل خیمه...
هی بلند ميشه....
هی میشینه زمین....
میگه حسین...بردار...
زینبت به فدات بشه حسین...
چرا صدای تکبیرت نمیاد داداش...
یدفه دید صدای ذوالجناح اومد....
دوان دوان اومد بیرون...
شاید خوشحال شده زینب...
میگه بردارم حسین برگشته...
یه نگاه کرد...دید ذوالجناح اومده اما حسین نیومده..
بی تاب شد زینب..
یاصاحب الزمان...
دوان دوان... به طرف گودی قتلگاه...
هی صدا میزنه....وای عزیز مادرم حسین...
بالای تل زینبیه... یه نگاه کرد... دید...
والشمر جالس علی صدره...
شمر روی سینه برادر...
خدا چکار کنه زینب...فقط دستاش رو گذاشت روی سر هی صدا میزنه....
وامحمدا....واعلیا...
تسلای دل زینب صدا بزن یاحسین...
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#مناجات باخدا
اعتکاف
شده کارم پیاپی و مادام
ذکر یاذالجلال والاکرام
طلب عفو دارم این ایام
مِن جمیع الذنوبِ والآثام
یا من أرجوه ، عشق حیدر را
واصرف از اعتقاد من شر را
أعطنی کلَّ خیر ، کوثر را
أعطنی جرعه جرعه ساقی ! جام
گر غریبم گر آشنا هستم
گر اسیرم اگر گدا هستم
از یتیمان مرتضی هستم
کیست غیر از علی ابوالایتام
بت اگر چوب با تبر بهتر
ضربه را گاه بیشتر بهتر
بت شکن حیدر است اگر بهتر
بشکند از سر قریش اصنام
بی علی در گلو فغانی نیست
در گلوی مناره جانی نیست
بی علی هیچ جا اذانی نیست
گر صداها رها شود بر بام
أشهدُ أنَّ از علی دینم
چون علی دیده ام خدابینم
أشهدُ أنَّ حیدر آیینم
أشهدُ أنَّ مرتضی اسلام
در جزا بی علی عبوری نیست
بی علی شادی و سروری نیست
تا نخواهد شراب و حوری نیست
بی علی جنت است بی إِنعام
هستِ حیدر به هستِ فاطمه است
تا علی پای بست فاطمه است
نار و جنت به دست فاطمه است
او نخواهد نمی کند اقدام
محسن ناصجی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#مناجات باخدا
غزل
امشب ببخش ما را به احترام زینب
با بنده کن مدارا به احترام زینب
با آنکه رو سیاهم لبریز از گناهم
اما مران گدا را به احترام زینب
با دست گیری خود شرمنده کردی عمری
این عبد بی حیا را به احترام زینب
بیمار دوره گردم بر کام من چشاندی
طعم خوش شفا را به احترام زینب
با برگه ی شهادت کن عاقبت بخیرم
تکمیل کن عطا را به احترام زینب
آیا شود ببینم هنگام جان سپردن
ارباب با وفا را به احترام زینب
بادیده های گریان من آمدم بگیرم
امضایِ کربلا را به احترام زینب
از روی تل صدا زد ای شمر برنگردان
با پا عزیز ما را به احترام زینب
بردار چکمه ات را از روی سینه ی شاه
به احترام زهرا به احترام زینب
با نعل های تازه کمتر بهم بریزید
آقای سر جدا را به احترام زینب
جای کفن بپیچید دورتنم رفیقان
یک تکه بوریا را به احترام زینب
قاسم_نعمتی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت زینب کبری سلام الله علیها
#شهادت
روضه
الهی همیشه ناموست در آرامش باشه، الهی همیشه ناموست در امنیت کامل باشه، وقتی سهل ساعدی توی شهر شام سلام داد به زین العابدین، امام زد زیر گریه، گفت: آقاجان! سلامتون کردم گریه میکنید، فرمود: آخه از کربلا تا شام تو تنها کسی هستی که به ما سلامدادی... یعنی هرکی به ما رسید، ناسزا گفت....
باید از این غم بمیریم زینب رو به مجلس شراب بردن... علی وقتی میخواد زینب رو سر مزار پیغمبر ببره میگفت: حسنجان! روشنایی هارو کم کن کسی قد و بالای زینب رونبینه...
یا امیرالمؤمنین شما کجا بودی ببینی وسط بازار شام رقاص ها دور محمل زینب حلقه زدن...
آقا زین العابدین به سهل ساعدی فرمود: آیا میتونی برا ما کاری کنی؟ گفت: آقا من نوکر شمام هرچی بگید انجام میدم، فرمود: اگه پول داری بده این نیزه دارا این سرهارو از محمل ها جلوتر ببرن، تا به بهونه سَرها به نوامیس ما نگاه نکنند...
این خانومی که می بینید، یه روزگاری وقتی میخواد از محمل پایین بیاد، عباس جلوش زانو میزنه، داداش ها و برادر زاده ها دورش رو میگرفتن... روزگارچه کرد با زینب!؟
اینقدر تک و تنها شده بود، عبدالله همسرش میگه: گوشه ی خونه هی گریه میکرد، آب میدید گریه میکرد...
بهترین طبیب هارو براش آوردن، بعضی هاشون که نگاه کردن خِبره بودن، گفتن: این زن غمِ دوریه یه کسی رو داره، باید ببرید یه جایی، ببرید یه باغی، بستانی، یه آبی ببینه، گلی ببینه حالش عوض شه...
دست زینب رو عبدالله میگرفت همچین که وارد اون بوستان شدن یه نگاه به گل ها کرد، گفت الان حالش خوب میشه، اما یه وقت بی بی زینب شروع کرد گریه کردن، خانوم جان چی شده؟ فرمود: عبدالله! اگه به این گل ها آب نَدید چی میشن؟ خانمجان! اگه به این گل ها آب ندیم زود پژمرده میشن... صدا زد عبدالله! سه روز توی کربلا به گل های زینب آب ندادن، با لب تشنه سر از بدنشون جدا کردن...
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#غزل
هوای وصل دلبر را به سر دارم در این شبها
رسیده جان من برلب دگر سیرم از این دنیا
حسین جان بعد تو دیگر خمیده قامت خواهر
بمیرد از غمت زینب همین امروز یا فردا
اگر مویم سپید است و اگر من تار می بینم
دلیلش هجر تو بوده ، کجایی ماه بی همتا ؟
در این یکسال و نیم از بعد عاشورا شده کارم
بگیرم مجلس روضه ، کنم بزم عزا برپا
لباس خونی ات را باز روی سینه ام دارم
دوباره یادم افتاده غروب روز عاشورا
به زور ضربه ی نیزه ز روی اسب افتادی
سپاهی حلقه زد دورت شدی در قتلگه تنها
خودم دیدم که قاتل خنجری را دست و پا می کرد
خودم دیدم که می آمد به روی سینه ات با پا
خودم دیدم ز روی تل که می لرزید دستانش
جدا می کرد رأست را به پیش مادرم زهرا
برادر جان پس از تو خیمه هایت سوخت در آتش
عدو خوشحال و طفلانت فراری در دل صحرا
به دست دشمنت عمامه و انگشترت دیدم
میان عده ای بوده سر پیراهنت دعوا
مرا با کعب نی از کوفه میزد دشمنت تا شام
به زیر تازیانه ناله ی من بوده : “واجدّا..”
به روی نیزه تا دیدم جبینت غرق در خون است
به پای چوبه ی محمل شکستم من سر خود را
ز بام خانه های شام آتش بر سرم افتاد
ولی دستان بی جان و کبودم بسته بود آنجا
جسارت شد به دختر ها میان بزم و محفل ها
به پیش دیدگانِ خونی و شرمنده ی سقا
عدو ما را میان کوچه های شام می گرداند
شکسته شد غرور ما میان آن یهودی ها
**
" گدایی می کنم هرشب ، سر کویِ تو یا زینب
گدایی می کنم تا کربلای من شود امضا "
مهدی_علی_قاسمی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
زمزمه
سه ساله بودم مادرم رو کشتن
چند سال بعدش پدرم رو کشتن
داغ اینا هنوز روی دلم بود
برادر بزرگترم رو کشتن
برادر بزرگترم حسن بود
یعنی که سایه سرم حسن بود
یادم میاد هرجا میخواستم برم
مراقب دور و برم حسن بود
ابر غمم، گریه میبارم فقط
از کوچیکیم غم میشمارم فقط
بعد علی و حسن و فاطمه
حالا دیگه حسینو دارم فقط
گفته بودم خودم هواشو دارم
هوای خاک قدماشو دارم
خیلی باید بهش حواسم باشه
آخه فقط همین داداشو دارم
اون آسمونه و منم زمینم
به زیر سایه حسین میشینم
جزو شروط ازدواجم بوده
روزی دوبار حسینمو ببینم
خورشیدِ تووی آسمون زینب
تموم دلگرمی جون زینب
هرکی که مارو میشناسه میدونه
فقط با تو زنده میمونه زینب
اینهمه سال گذشت بلا ندیدم
من خودمو از تو جدا ندیدم
اینهمه سال گذشت ولی هیچ روزی
شبیه روز عاشورا ندیدم
یادم میاد خدا خدا میکردم
واسه سلامتیت دعا میکردم
کاشکی میشد میومدم توو گودال
تیرارو از تنت جدا میکردم
پناه عالم بی پناه افتاده
روی زمین یه قرص ماه افتاده
دلم میخواست میمردم و نبینم..
برادرم توو قتلگاه افتاده
توو شام و کوفه ناسزا شنیدم
از اون روزا سختی زیاد کشیدم
گذشته از تموم این سختیا
دو ساله که صورتتو ندیدم
آرش_براری
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#غزل
گوشه ی خانه ی خود جای به بستر دارد
مثل زهرا شده و دست روی سر دارد
دختر فاطمه و حیدر کرار است این
عفت فاطمه و هیبت حیدر دارد
زینت حیدر و پیغامبر کرببلاست
این که در جان خود اوصاف پیمبر دارد
گریه گریه همه ی بستر او تر شده است
مثل یک لاله ی مجنون، دل پرپر دارد
لحظه لحظه همه ی خاطره ها در ذهنش
یادی از پر زدن سوره ی کوثر دارد
گُر گرفته بدنش، در تب و تاب است تنش
یاد دیوار و دری روضه ی مادر دارد
همه ی عمر به دل عشق حسینی پرورد
به لبش ذکر حسین تا دم آخر دارد
ظرف یک سال غم کرببلا پیرش کرد
قامتش تا شده، درد کمر و سر دارد
بدنش را طرف سایه نیارید فقط
سینه ای داغ تر از داغ برادر دارد
به روی سینه ی او پیرهن خونین اش
زیر لب زمزمه ی روضه ی حنجر دارد
زیر لب زمزمه می کرد: خدایا... نزنید
«این هلال سر نی آمده دختر دارد»
دختران علی و فاطمه در بازارند
صورتش سوخته زینب... غم معجر دارد
وحید_محمدی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#غزل
سینه های ما پریشان حسین و زینب است
درد ما دنبال درمان حسین و زینب است
زمزم و کوثر همیشه طالب چشمان ماست
دیده ی ما تا که جوشان حسین و زینب است
روح و جان مصطفا جان علی و فاطمه ست
جان زهرا و علی جان حسین و زینب است
در مسیر کربلا خوش آنکه محرم می شود
خوش به حال آن که سلمان حسین و زینب است
چون زهیر و چون وهب باید که سوی یار رفت
ای خوش آن کس که مسلمان حسین و زینب است
دست هر کس سوی دامان کسی گر شد دراز
دست ما عمری به دامان حسین و زینب است
یا من ارجوه لکل خیر ، روزی کن حرم
خیر نوکرها به دستان حسین و زینب است
گفت مولای رئوف ما که فابک للحسین
ای خوش آن چشمی که گریان حسین و زینب است
روضه ی سربسته ای که بسته باشد بهتر است
روضه ی موی پریشان حسین و زینب است
ناصر_شهریاری
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#مربع_ترکیب
زینبم نائبة الزهرایم
مادرم گفته که بی همتایم
بشنوید ارض و سما! آوایم
این حسینی که بُوَد، آقایم ...
... تا که دیده به روی من وا کرد
مهر خود را به دل من جا کرد
کوثر حضرت کوثر هستم
زین اَب هستم و زیور هستم
زیور فاتح خیبر هستم
خطبه ام گفت: که حیدر هستم
همه دیدند هنر دارم من
مثل عباس، جگر دارم من
ذوالفقار سخنم برّان است
یکی از لشکر من طوفان است
دشمن از «مردی» من حیران است
بی سبب نیست که سرگردان است...
... دیده هر بار، حریف همه ام
پروش یافته ی فاطمه ام
ای برادر! به دلم غم دارم
دل سوزان و قدی خم دارم
دم آخر شده ماتم دارم
خاطراتی ز محرّم دارم
لرزش دستم اگر جلوه نماست
همه اش زیر سر عاشوراست
همه جا پای به پایت بودم
دائماً زیر لوایت بودم
مثل یک کوه برایت بودم
شاهد کرب و بلایت بودم
من که بازیچه ی تقدیر شدم
از غم تو به خدا پیر شدم
روضه ی باز شنیدن سخت است
بار بر دوش کشیدن سخت است
تلخی آه چشیدن سخت است
سوی گودال دویدن سخت است
دیدم آن جا که چه غوغا کرده
بی حیا، کار خودش را کرده
حنجری سوخته شد بعد از آن ...
جگری سوخته شد بعد از آن ...
مادری سوخته شد بعد از آن ...
معجری سوخته شد بعد از آن ...
زیر و رو شد بدنت با نیزه
تا که شد در تن تو تا نیزه
وای از آن سفر شام، حسین!
وای از آن ملأ عام، حسین !
وای از طعنه و دشنام، حسین !
وای از سنگ لب بام، حسین !
آن دیاری که پر از بیداد است
شام نه، کشور کُفر آباد است
ذرّه ای رحم در آن ناس نبود
بینشان عاطفه بشناس نبود
حرفی از غیرت و احساس نبود
کاش آن جا سر عبّاس نبود ...
... تا نبیند سر بی معجر را
پای پر آبله ی خواهر را
محمد_فردوسی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#غزل
پس ازتوآب اگرخوردم ازاین چشمان ترخوردم
گلی هستم که از هر شش جهت به خار برخوردم
برای دلخوشی دختران نیمه جانت بود
دراین یکسال واندی لقمه نانی هم اگر خوردم
چه کارى برمى آمد از برادر مرده اى چون من
فقط زانو بغل کردم , فقط خون جگر خوردم
منی که سایه ام را مردم کوچه نمی دیدند
منی که شش برادر داشتم, حالانظرخوردم
به نان کوچه و خرمای مردم لب نزد زینب
میان کوفه هر چه خوردم از دست پدرخوردم
نمی دانم تو می بینی که جایی را نمی بینم؟
غروبی داشتم میرفتم از خانه به درخوردم
شب شام غریبانت از این خیمه به آن خیمه
برای هر یتیمی که سپرگشتم سپرخوردم
دليل تازيانه خوردن ما گريه ما بود
ز طفلان بيشتر گريان شدم پس بيشتر خوردم
من پرده نشين را محمل بى پرده اى دادند
به هر جا که گذر کردم چقدر از رهگذر خوردم
تو و پيراهن پاره , من و اين چادر پاره
تو سنگ از صد نفر خوردى, من از صدها نفر خوردم
ببين اين روزها پيراهنم هم رنگ عوض کرده
فقط گرما نخورده بودم آنهم آنقدر خوردم
علی_اکبر_لطیفیان
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#غزل
حسین خواهر تو بر غمت دچار شده
دلم هوای تو کرده که بی قرار شده
تمام موی سرم ، پینه های دستانم
خودت بیا و ببین که چه گریه دار شده
مگر نگفتم عزیزم که بی تو می میرم
همیشه قاتل عاشق غم نگار شده
در احتضار کنار تمامتان بودم
برس به داد دلم وقت احتضار شده
اگر تو کشته ی اشکی دو دیده ی تر من
برای روضه ی تو سفره دار شده
ز خاطرم نرود خاطرات کرببلا
دوباره دور و بر من پر از غبار شده
به روی چادر من جای پای قاتل توست
لگد به روی لگد بر تنم نثار شده
دم غروب به آتش گرفته ای گفتم
بدو عزیز دلم موقع فرار شده
میان آن همه نامحرمان خودت دیدی
چگونه خواهری بر ناقه ها سوار شده
سر تورا سر بازار بس که رقصاندند
گلوی خشک تو دیدم که تار تار شده
زنان کوفه همه سنگ باز قهارند
چقدر راس تو با سنگها شکار شده
رباب موی سرش کند و داد زد زینب
ببین سر پسرم سهم نیزه دار شده
میان بزم شراب آمدم به دنبالت
یکی به طعنه صدا زد ببین چه خار شده
حرامزاده ای از دختران کنیزی خواست
از آن به بعد سکینه گلایه دار شده
قاسم_نعمتی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG