#نوحه_واحد_سنگین
#حضرت_رقیه س
سبک۱۲شبی
کریمه ی کرببلا ای یاس پرپر حسین
سه ساله ی کرببلا رقیه دختر حسین
ای باب حاجات همه حاجات ما را کن روا
بی بی عنایت کن به ما هم سوریه هم کربلا
جانم رقیه ، عشق من و ایمان من
جانم رقیه ، دین من و قرآن من
بی بی یا رقیه (۴)
ای آفتاب نیزه ها بابای من خوش آمدی
بابا کجا بودی که تو با سر به دختر سر زدی
بابای خوب من ببین حال رقیه دخترت
موی سرم گشته سفید مثل شهیده مادرت
بابایی حسین ، تنگ شده بود دلم برات
باهام حرف بزن ، ای من بقربون صدات
بابا یا حسین جان (۴)
در کوفه و شام بلا نالیدم و حیران شدم
از دوریِ روی تو من دلخسته و گریان شدم
از ناقه ها افتادم و من خورده ام سیلی پدر
از زجر و شمر و حرمله دارم پدر خون جگر
از بار غم بابا ببین پشت رقیه ات خمید
سه ساله کودک بودم و اما شده مویم سپید
خوش اومدی تو ، امشب کنار دخترت
بابا بمیرم ، واسه بُریده حنجرت
بابا یا حسین جان
کربلایی_مرتضی_شاهمندی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
نوحه واحدوسنگین حضرت رقیه(شاهمندی).mp3
2.43M
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#نوحه_واحد_یا_سنگین
#حضرت_رقیه (س)
خوش اومدی به دیدنم بابا
دیر اومدی بی کفنم بابا
سر تو روی دامنم بابا (خوش اومدی تو)
داغ تو کرده بابایی پیرم
از صورت تو بوسه میگیرم
روی تو میبینم و می میرم (خوش اومدی تو)
[بابای خوب من حسین جانم(۳) بابا حسین جان]۲
بابا بیا دو چشم خود وا کن
سه سالتو بیا تماشا کن
رویم ببین و یاد زهرا کن (بابای خوبم)
[بابای خوب من حسین جانم(۳) بابا حسین جان]
بابا بگو که پیکرت چی شد
زیر سُمِ اسبا تنت چی شد
واویلتا انگشترت چی شد(برات بمیرم)
وقتی که تیر به حنجرت اومد
خون از دو چشم خواهرت اومد
به من بگو چی به سرت اومد (برات بمیرم)
[بابای خوب من حسین جانم(۳) بابا حسین جان]
کربلایی_مرتضی_شاهمندی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
4_5911250690205812587.mp3
1.81M
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
آیینهدار زینب و زهرا رقیه
کوچکترین انسیة الحورا رقیه
پشت سرش بیشک دعای پنج تن بود
آدم اگر میگفت اول یا رقیه
خورشید در منظومهی عشق حسینی
صد سال نوری راه دارد تا رقیه
جا داشت روی شانهی کعبه اباالفضل
جا داشت روی شانهی سقا رقیه
آرامتر از هر زمانی بود اصغر
میخواند تا بالا سرش لالا رقیه
پا بر مغیلان مینهد اما محال است
روی سر موری گذارد "پا" رقیه
**
این طفل بی آزار را آزار دادند
زجر بدی را دید در دنیا رقیه
زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه
طفلان همه بر ناقهاند اِلّا رقیه
مقتل که میخواندم شبی با خویش گفتم
پیدا نمیشد کاش در صحرا رقیه
وقتی که پیدا شد خمیده راه میرفت
شد پیرتر از زینب کبری رقیه
حتی در اوج ضعف هم چیزی نمیخواست
جز دست گرم و بوسهی بابا رقیه
دیدار حاصل شد ولی دستی نیامد
تنها سر آمد دیدنش اما رقیه...
حیرت زده پرسید: عمه این سر کیست؟
یاللعجب نشناخت بابا را رقیه!
خود را مرتب کرد تا در چشم بابا
باشد همان دردانهی زیبا رقیه
از بوسهاش جان میگرفت، اینبار اما
جان داد با بوسیدن لبها رقیه
علی_ذوالقدر
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
قسم به ساحت ذکر شریف "هو" بابا
به روی من شده این اشک آبرو بابا
"عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد"
چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا
چه حیف شانه نداری که سر بر آن بنهم
بگویم از غم خود شرح مو به مو بابا
مرا ببخش که نشناختم تو را اوّل
به چهرهی تو نماندهست رنگ و رو بابا
خداش خیر دهد راهب مسیحی را...
که با گلاب تو را داده شستشو بابا
خداش نگذرد ای کاش، خولی نامرد
کشید دست به روی تو بی وضو بابا
نمانده وقت زیادی به رفتنم حالا...
شدم کنار سرت گرم گفتگو بابا
بیا و باز صدایم بزن: "رقیهی من"
تو هم بخواه ز من که "بگو: بگو بابا"
چهقدر خاطرهی تلخ دارم از کوفه
چه بد گذشت به من شام بی عمو بابا
لبِ ترک ترکت را ندیده میبوسم...
چه خوب شد که به چشمم نمانده سو بابا
محمدحسن_بیات_لو
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
به شانه بار غمت را نبرده بودم و بردم
مرا به عمه سپردی تو را به خاک سپردم
شبی شبیه تو افتادم از بلندی مرکب
چه زجرها که ندیدم، چه زخمها که نخوردم
به روی خار دویدم که بی تو زود بمیرم
مرا ببخش پدر جان اگر هنوز نمردم
برای آنکه بخوابم تو را به خواب ببینم
هزار و نهصد و پنجاه تا ستاره شمردم
نشد به پای تو خیزم، مرا ببخش عزیزم
گُل تو بودهام اما شکسته ساقهی خُردم
تو بوریا کفنت شد، من این لباس سیاهم
به رسم عشق، کفن هم در این مزار نبردم
سیدمیلاد_حسنی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
چنین حکایت تلخی، که دیده و که شنیده؟!
سه سالهای که غم او به عمر نوح رسیده
شنیده قصهی مادربزرگ را و ندانم
که نازدانهی زهرا، چه از «کشیده» کشیده
سه سالهای که دمیدهست روضههای غریبی
به بازویش که شکسته، به قامتش که خمیده
عزیزِ جانِ حسین است و روی خار مغیلان
چقدر این سو و آن سو فرار کرده دویده
بمیرد آنکه کشیدهست معجر از سر طفلان
شکسته بادا دستی که گوشواره کشیده
سهساله ای که خودش زینبیست با همه خردی
تمام رنج سفر را به جان خویش خریده
رقیه آیهی عشق است و امشب از سر بابا
شنیده آیهی قرآن، ولی بریدهبریده
پس از تحمل شام بلا و رنج اسیری
به حیرت است که خورشید او به طشت دمیده
از این شب-این شب دوری-، به صبح دیدن بابا
گذشته و نگذشته، رسیده و نرسیده
میلاد_عرفان_پور
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
بعدِ دوری از تو تنها گریه شد کارم پدر
روضهی بی وقفهام، در حال تکرارم پدر
من چه شبهایی که پای نیزهات خوابم نبرد
پس خیالت تخت، امشب با تو بیدارم پدر
میتوانی سر روی پاهام بگذاری خودت؟
نا ندارم تا تو را از طَشت بردارم پدر
تکتک آمار زخم صورتت دست من است
این چنین آموختم تا خوب بشمارم پدر!
این اواخر راه میافتم شبیه مادرت
هر زمان پا میشوم دنبال دیوارم پدر
گوشوارم باعث این گوشهای پاره شد
تا ابد از هرچه زیور هست، بیزارم پدر
عاشق بازار رفتن با تو بودم، نه سنان...
تو ندیدی با چه وضعی بُرده بازارم پدر
زجر میخوابید و پا میشد، کتک میزد مرا
هیچ تفریحی ندارد غیر آزارم پدر
من فقط یک خُرده جا خوردم، زبانم کُند نیست
آه! کُلِّ شام میخندد به گفتارم پدر
من کجا، عمّه کجا، بزم حرامِ مِی کجا...
رنگِ چوب خیزران شد رنگِ رخسارم پدر
ناگهان بحثِ کنیزی شد، سکینه آب شد...
حرف خود را قطع خواهم کرد، ناچارم پدر!
::
جان هرکس دوست داری با خودت من را ببر
راحتم کن از خیال اینکه سربارم پدر
بردیا_محمدی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
#محاوره
از رو نی منو نگا کن بابایی
واسه دخترت دعا کن بابایی
دوباره بهم بگو "رقیه جان"
دوباره منو صدا کن بابایی
مثه اون روزایِ خوبِ مدینه
بیا دستامو حنا کن بابایی
از همون بالای نیزه هم شده
یه نگاه به این پاها کن بابایی
میدونی نمیتونم که راه برم
پس واسم فکر عصا کن بابایی
گلِسَر دیگه به کارم نمیاد
گرهی موهامو وا کن بابایی
واسه اینکه زجر دیگه سر نرسه
مثه من خدا خدا کن بابایی
دردمو به هیچکی جز تو نمیگم
دردمو خودت دوا کن بابایی
من میخوام فقط که باخودت باشم
زود منو حاجت روا کن بابایی
سرِ تو جاش توی آغوش منه
هجرت از تشت طلا کن بابایی
تو کفن نداشتی من میخوام چکار؟
یه حصیری دست و پا کن بابایی
علیرضا_خاکساری
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
تو هستی باغبان و من گل نیلوفرم بابا
هنوزم تو پدر جان منی، من دخترم بابا
طَبَق "بیت" و سر تو "کعبه" و من گرم اعمالم
نشسته من طوافم را به جا میآورم بابا
چه آمد بر سر چشمم، سرت را تار میبینم
به سختی باز و بسته میشود چشم ترم بابا
مرا هم ای پدر مانند زهرا با لگد کشتند
چگونه درد پهلو را تحمل آورم بابا
سه ساله طفلم اما از خدایم مرگ میخواهم
ببین ناز اجل با قیمت جان میخرم بابا
قدم برداشتنهایم به مثل مادرت باشد
به مثل پیرها محتاج دیوار و درم بابا
ز بس دیرآمدی ای قبله، رو به قبلهام کردند
به روی ماه تو باشد نگاه آخرم بابا
بُوَد پیدا ز رگهایت سرت را بد جدا کردند
خبر دارم ولی هرگز نیاید باورم بابا
سیدمحسن_حسینی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
آسمانت سرخ اما آسمان من کبود
بعد تو بابای خوبم آسمان آبی نبود
من تو را میخواستم دیدم تو با سر آمدی
آمدی جانم به قربانت ولی دیگر چه سود
داغ سنگین تو قد کوچک من را شکست
بعد تو یا در رکوعم دائماً یا در سجود
فکر کردم بعد تو من را مدینه میبرند
نامسلمانان مرا بردند بازار یهود
از شتر وقتی که افتادم سؤالی داشتم:
آه! بابای من از مرکب چطور آمد فرود
با عمو عباس میگویم چه آمد بر سرم
شاید اخمی کرد از نیزه به شمر بیوجود
وحید_عظیم_پور
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت رقیه س
زهرای حزین، ز گرد راه آمده بود
جبریل، غریق اشک و آه آمده بود
در کنج خرابه، در میان طبقی
خورشید به مهمانی ماه آمده بود
محمدرضا_سهرابینژاد
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طوفان الاربعین
#طوفان الاقصی
#اربعین
#کربلا
#قدس
🇵🇸✊ نماهنگ جدید و حماسی حاج ابوذر روحی با عنوان «طوفان الاربعین» منتشر شد.
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
260.8K
شور
#حضرت رقیه سلام الله علیها
بردی با کرامتت، عالمو به زیر دین
صلی الله علیکِ، رقیه بنت الحسین
اسم تو الی الابد دلمو برده
مهر نوکری تو روو دلم خورده
نذری که برای روضه ی تو کردم
روزی تموم سالم رو آورده
ای مهلای حسین زهرای حسین
زیباتر میشه با تو دنیای حسین
لبخند تو می بره تا دل از عمو
قربون صدقه ت میره سقای حسین
یا رقیه مولاتی
سربلنده نوکرت، بی بی جان توو عالمین
صلی الله علیکِ، رقیه بنت الحسین
با عشق تو دل بریدم از این دنیا
روزیمو خودت حواله کن این روزا
میدونم برا شما نداره کاری
اربعین قسمت شه راهی شم کربلا
ای جانان حسین ای جان حسین
ای سوره ی کوثرِ قرآن حسین
تو توو خونه ی حسین سفره داری و
عالم روزی می خوره از خوان حسین
یا رقیه مولاتی
وحید محمدی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#زیارت نامه
#حضرت رقیه سلام الله علیها
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#غزل
دخترت امشب از این ویرانه راحت می شود
آه دور عمه جانم باز خلوت می شود
میزبان دختر ، پدر هم با سر آمد سر زده
بهتر از این هم مگر اصلا ضیافت می شود
هر چه آمد بر سرم را با دل و جان می خرم
مثل زهرا مادرم سهمم شهادت می شود
پیر کردم عمه را امشب مرا حتما ببر
دخترت دارد پدر ، اسباب زحمت می شود
میهمان اولی تو که نمی خندی به من
مانع درد دلم وقتی که لکنت می شود
صبح فردا تازه می فهمند از عالم که رفت ...
صبح فردا شام از داغم قیامت می شود
صبح فردا کعب نی ها استراحت می کنند
دارد از دستم غل و زنجیر راحت می شود
صبح فردا زجر گیرد مژدگانی از یزید
خون من مثل تو بانی کرامت می شود
محمد_حسین_رحیمیان
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#کاروان_در_شام
#غزل
فتح خیبر
دختر شیر خدا در شام محشر کرده است
گوییا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است
او که منبر رفته جدّش بر جهاز ناقهها
ناقهای را بیجهاز این بار منبر کرده است
چون خدابین است چشمش غیر زیبایی ندید
گرچه چشمش با سری نیزهنشین سر کرده است..
مرتضای نطقهایش کفر را بیچاره کرد
مکر کافر را باذنالله ابتر کرده است
بین خطبه مکث کرده ناگهان...، گویا یزید
چوب را نزدیک لبهای برادر کرده است
مرضیه_نعیمامینی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#اسارت
#شام
#غزل
در مجلس یزید جانها به لب رسید
جانها به لب رسید در مجلس یزید
زد خنده بر غمِ زنهای قافله
وقتی شراب از کنج لبش چکید
دستی به خیزران ، دستی به نَرد داشت
آورد طشت زر یک مرد زر خرید
واشد طنابها از دور گردنش
طفلی پس از سهشب راحت نفَس کشید
از رخت کهنهاش جبریل میگریست
از زخم پایِ او زنجیر میچشید
بوی پدر رسید غم بر دلش نشست
حرف کنیز شد رنگ از رُخش پرید
میدید میزند هِی چوب را به طشت
قدش نمیرسید قلبش چه میتپید
«بس نیست نانجیب» دادِ رُباب بود
«نامرد کم بزن» از عمه میشنید
صبرش به سر رسید بر روی پنجه رفت
خیره به طشت شد آن چشمِ ناامید
میدید میزند نامرد برلبش
زد بر دهانِ خود لبهای خود گزید
مثل حصیر بود لبهای چاکِ او
هی ضرب تازه دید هی زخم تازه دید
مویش خضاب بود طشت و شراب بود
زد خیزران شکست زد دخترک برید
اُفتاد سر ولی غلطید سمت او
اما رُباب زود سمت پدر دوید
سر را زِ کاخ بُرد یک مرد سرخ مو
رفتند و مانده بود یک طفل مو سفید
حسن_لطفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#غزل
عمه جانم نیمه شب آهنگ هجران میکنم
چون پدر را کنج این ویرانه مهمان میکنم
با صدای نالهٔ جانسوز خود در این میان
خواب این درباریان را من پریشان میکنم
اشـک می ریزم بـه یاد قـتـلگـاه کربــلا
همره خود کاروان را بس شتابان میکنم
روضه میخانم برای اکـبـر گـلگـون بـدن
اهل این ویرانه را با ناله همخوان میکنم
این خرابه میشود میدان جـنـگم با یزید
هم رباب و هم سکینه شیرمیدان میکنم
جنگ نرمی بر علیه ظالمان بـر پـا کنم
اشک های بی امانم نـذرجانان میکنم
اقـتدا بر اصـغـر شش ماههٔ خونین گـلو
جان خود را بر امام خویش قربان میکنم
بس که زیبا حاج علی انسانی ما میسرود
در ادامه بیتی از آن را نمایان می کنم
کُنج ویران با سپاه اشک و آه خویشتن
کاخ ظلم خصم را با خاک یکسان میکنم
یادم آمد آیـه های اَلّذیٖ یَدعُ الیـَتـیـم
مَخلص این شعر راختم به قرآن میکنم
سید_محسن_نصرالهی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
آخر کمی بخواب! چرا گریه میکنی؟
با سینۀ کباب چرا گریه میکنی؟
با ناله نبض تو چقَدَر کُند میزند
با بغض در گلو نفست تُند میزند
آه ای رقیه! جان من آرام گریه کن
آهسته درسکوت دل شام گریه کن
با گریههای خویش قیامت بپا مکن
با ناله اینقدر پدرت را صدا مکن
ای وای من که محشرکبری شروع شد
بار دگر قیامت عظما شروع شد
آرام شو ز گریه و شیون، رقیه جان
بابا رسیده با سر بی تن، رقیه جان
روپوش را زچهرۀ بابا تو پس بزن
جانت به لب رسیده! شمرده نفس بزن
از گریههای خویش به بابا سخن بگو
از آنچه دیدهای تو به صحرا سخن بگو
یکدم به سیل اشک روانت امان مده
رخسارۀ کبود به بابا نشان مده
بوسه زدی به لعل لب، از جا بلند شو
دیگر بس است دیدن بابا، بلندشو
عمه چرا صدای تو دیگر نمیرسد؟
غمنالهات به گوش من آخر نمیرسد؟
عطر گلی شنیدی و بیهوش گشتهای
حرفی نمیزنی و تو خاموش گشتهای
در گوش باب خویش چه گفتی که پر زدی
ما را گذاشتی و تو ساز سفر زدی
پرپر شدی و طاقت هجران نداشتی
بر روی داغهای دلم غم گذاشتی
بگذار تا بگریم و کوته سخن کنم
این نیمهشب برای تو فکر کفن کنم
بر دوش اهل بیت، سه ساله بلند شد
خاموش شد «وفایی» و ناله بلند شد
سیدهاشم_وفایی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#کاروان_در_شام
#غزل
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
هان ای یزید! بشنو و ابرو گره نزن
این میهمانی تو نه... مهمانی من است!
غرّه نشو به آنچه سرِ نیزه کردهای
اینها چراغهای چراغانی من است
هفتاد سر از این همه، با من برادرند
اما دو سر از این همه، قربانی من است
نذر من است و از پی احیای دین حق
خونِ دو چشم خانۀ بارانی من است
ایمن مباد از این همه مشعل، خزان تو
تا نوبت بهار گُلافشانی من است
ما را چو آفتاب به شامَت کشاندهای
اینک زمان قافلهگردانی من است...
مهدی_بهارلو
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
یادش بخیر بالش نرمی که داشتم
آغوش با محبت گرمی که داشتم
یادش بخیر بوسهی گرم تو قبل خواب
خوش میگذشت دور تو و عمه و رباب
یادش بخیر شانه زدنهای هر شبت
پا میشدم ز خواب، به گلبوسهی لبت
یادش بخیر زندگیام رو به راه بود
رویم سپید و موی سر من سیاه بود
امشب ولی به زیر سرم خشت خام بود
بی احترام طرز ورودم به شام بود
سیلی به حال صورت من گریه میکند
لالاییام به لکنت من گریه می کند
خود را برای دلخوشی او زدم به خواب
خواب مرا به هم زده لالایی رباب ...
ما چوب خوردههای اسارت چشیدهایم
دندان شکستههای خجالتکشیدهایم
از من بریدهتر، نفس خواهرت شده...
بیچاره عمه، قبر کن دخترت شده...
گفتم به عمه تا به وصیت عمل کند...
نیت کند به جای تو من را بغل کند
از روی نیزهها نگرانم شدی ببخش
فردا اگر که فاتحهخوانم شدی ببخش
زخم تن مرا به سکینه نشان مده...
تلقین بخوان و شانهی من را تکان مده
گفتم به قبر من بنویسند: خسته بود
زهرا ترک ترک شده بود، او شکسته بود
یا رب! روا مدار عزیزی شود اسیر
بابای هیچ دخترکی را از او مگیر...
طفل تو را نبودن تو قدخمیده کرد
با من هرآنچه کرد، گلوی بریده کرد
ناصر_دودانگه
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG