#حضرت_زهرا__س
نوحه
فاطمه، مرو مسافرِ علی(٤)
فاطمه
مرو کبوترِ شکسته پَر
مرو بدونِ مرتضی سفر
بیا علی رو هم بِبَر
فاطمه
بدونِ تو خرابِ حالِ من
می شينه غُصه تو دلِ حسن
میشه دلم پُر از مِحَن
می بینی حال و روزمو.. بمون
تو غُربتم می سوزمو.. بمون
به تو نگاه می دوزمو.. بمون
مرو مسافرِ علیح
تو میری و دلم بی تاب ميشه
سلام هامم که بی جواب ميشه
چاه همدمِ ابوتراب ميشه
مرو مسافرِ علی
فاطمه، مرو مسافرِ علی(٤)
فاطمه
کنارِ بستر تو می شینم
تنِ ضعیف توکه می بینم
نفس می گیره تو سینَم
فاطمه
بگو چی شد که گوشه گیر شدی
از این زمونه دیگه سیر شدی
تویِ جوونی پیر شدی
می دونم از کجا شروع شده
غم ازتوکوچه ها شروع شده
از اون سیلی، بلا شروع شده
بِمیره مرتضی برات
جلو نگاهِ من کتک زدن
ناموسم وسرِفدک زدن
غرورِ حيدرومَحک زدن
بِمیره مرتضی برات
فاطمه، مرو مسافرِ علی(٤)
فاطمه
حالا که رَفتنی شدی بگو..
..وصیتاتو با پسر عمو،
نَذار بمونه تو لگو
فاطمه
باشه که غُسلتَم شبونه شد
تشییعِتَم که مَخفیونه شدبزرگوار بزرگوار
دَفنِ تو بی نشونه شدسلام
همه سفارشاتو هم بگو..
سلامِ شیعه هاتو هم بگو..
قرارِ کربلاتو هم بگکفنت
شَهيده مادرِ حسين
سه تا کفن گذاشتی پیشِ من
برا خودت ، برا من و حسن
ولی میگی حسینِ بی کفن
شَهيده مادرِ حسین
فاطمه، شَهيده مادرِ حسين(٤)
ملتمس
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زهرا__س
#شهادت
ز غُصه گشته تمام وجود من فریاد
وصیت تو ندایم دهد، مزن فریاد
چگونه آب بریزم بر این بدن که زند
به یاد جسم کبود تو پیرهن فریاد
سزد که سر ببرم شب به دامن صحرا
درون چاه زنم یاد این بدن فریاد
کفن چگونه بپوشم تو را که می ترسم
به زخم پهلویت امشب زند کفن فریاد
به لحظه ای که زدی ناله پشت در سوگند
نکرده حبس به سینه کسی چو من فریاد
هزار سال دگر اشکم ار به خاک افتد
به جای سبزه برآید ز هر چمن فریاد
هزار مرتبه جان دادم آن زمان که زدی
به مرگ محسن مظلوم خویشتن فریاد
چه شد به کوچه که هرجا مغیره را بیند
برآید از دل پر غُصّه ی حسن فریاد
منم غریب به حقّ خدا که نتوانم
زنم به یاد غم یار، در وطن فریاد
همیشه یاد تو آرام، سوزم و سازم
چنان که شمع ندارد به سوختن فریاد
کنون که حبس شده ناله ی علی در دل
سزد که بر لب میثم شود سخن فریاد
حاج غلامرضاسازگار
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زهرا__س
#فاطمیه
روضه
روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید
آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید
زحمت خانه شدم بسکه زمین گیر شدم
وقتِ شرمندگی از دخترکی زار رسید
باز هم پیرهن تازه ی من خونین شد
باز با پیرهن تازه پرستار رسید
ولی از بسکه نخوابید زِ بی خوابیِ من
جانب بستر من دست به دیوار رسید
گرچه دلتنگِ تماشای حسینم اما
چشمِ زخمیِ مرا نیمه شبی تار رسید
لابه لای نفسم لخته ی خون می بینم
از همان روز که بر سینه ام آزار رسید
از همان روز که آتش به سراغم آمد
از همان روز که در بود و ستمکار رسید
شعله ای حلقه زد و چادر من را سوزاند
ناله ای تا که زدم خنده ی انظار رسید
خویش را در پس در جمع نمودم شاید
نرسد زخم به محسن ولی انگار رسید
خویش را در پس در جمع نمودم اما
در به من خورد و به او ضربه ی مسمار رسید
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زهرا__س
#فاطمیه
روضه
ای کشتی شکسته که پهلو گرفته ای
برگو چرا تودست به پهلو گرفته ای
گل را خدا برای سرور آفریده است
ای گل چرا به غصه وغم خو گرفته ای
گاهی زدرد شانه زدل آه می کشی
گاهی زدرد، دست به بازو گرفته ای
ازماجرای کوچه نگفتی به من بگو
اکنون چرا زمحرم خود رو گرفته ای
دیوار گشته است عصای تو باز هم
بینم که دست برسر زانو گرفته ای
دیشب نماز ناقله ی تو نشسته بود
دیدم که دست خویش به پهلو گرفته ای
هرگه که دربه روی علی باز می کنی
خوشحال می شوم که تو نیرو گرفته ای
رنگی زداغ گرکه «وفایی» به شعر توست
چون لاله ها زباغ ولا بوگرفته ای
حاج سید هاشم وفایی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG