#شب
#سوم محرم
#حضرت_رقیه س
بی تو بابا رَمقِ بال و پَرم را بردند
شادی زندگی مختصرم را بردند
تا که خاموش شوم رأس تو را آوردند
سود کردم تو رسیدی ضررم را بردند
عوض اینکه بخوانند برایم قصّه
بسکه فریاد کشیدند سَرَم را بردند
بی تو هر صبح لگد بود که بیدارم کرد
خوشیِ اوّل صبح و سحرم را بردند
تار صوتی من از ناله زدن بسته شده
غصّه ها جوهر و نای جگرم را بردند
پای پُر آبله نگذاشت به نیزه برسم
قدرت آمدنِ تا گُذرم را بردند
نوک انگشت شناساند به من روی تو را
مُشت ها سوی دو چشمان تَرم را بردند
ساعد دست نحیفم وسط کوچه شکست
سنگ ها رنگ سفید سِپَرم را بردند
گَردنم بسکه چپ و راست شده با سیلی
حالت خیره شدن از نظرم را بردند
مانده مویم به زیر ناخُن زجر ای بابا
گیسوی بافته تا به کمرم را بردند
بین این قافله همبازی من اصغر بود
نیزه ای دُزد شد و همسفرم را بردند
هیچ کس مثل من از فاطمه ارثیه نبُرد
روضه خوان های پریشان خبرم را بردند
صمدی شهاب
تلگرام مخصوص آدرس هیئت و مجالس مذهبی
@Navaiheiath
اینستاگرام آدرس هیئت و مجالس مذهبی گزارشات و غیره
https://www.instagram.com/p/CDKE8iHFBDq/?igshid=av6r7es95rqj
واتساپ گزارشات
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا شعر احادیث و روایات
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
لینک تلگرام شعر احادیث و روایات
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#شب
#سوم محرم
#حضرت_رقیه س
ویرانه ام پُر می شود از عطر گیسویت
با با کجا بودی...چرا خاکی شده مویت
پیدا نکردم جای سالم در سرت بابا
تا بوسه ای برچینم از مابِین ابرویت
پرواز کردم سوی تو اما زمین خوردم
این روزها زخمی شده بال پرستویت
سجاده ام را پهن کردم کنج ویرانه
من هم شبیه عمه ام هستم دعاگویت
این است روز و شب دعایم: کاش من را باز
یک بار دیگر می نشاندی روی زانویت
نرگسی_رضاپور
تلگرام مخصوص آدرس هیئت و مجالس مذهبی
@Navaiheiath
اینستاگرام آدرس هیئت و مجالس مذهبی گزارشات و غیره
https://www.instagram.com/p/CDKE8iHFBDq/?igshid=av6r7es95rqj
واتساپ گزارشات
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا شعر احادیث و روایات
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
لینک تلگرام شعر احادیث و روایات
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#شب
#سوم محرم
#حضرت_رقیه س
غساله بر این تن بریز آهسته تر آب
این چشم های خسته تازه رفته در خواب
غساله زد حال تو آتش بر وجودم
دیدی چه آمد بر سر ِ یاس کبودم
غساله می پیچی به خود از بی قراری
انگار که در خانه دختر بچه داری
غساله باور می کنی این نازدانه
هر وقت گریه کرده ، خورده تازیانه
غساله این قد ِکمان کرده کمانت
پهلوی او دیدی و بند آمد زبانت
غساله جای دست را دیدی به رویش
آتش بگیر از جای آتش روی مویش
غساله نازش را بکش تا می توانی
جای تمام شامیان کن مهربانی
غساله والله این سه ساله خارجی نیست
می دانی اصلا این شهیده ، دختر کیست
غساله والله این سه ساله شاهزاده است
او دومین ریحانه ی این خانواده است
غساله می بینی چه آمد بر سر او
دیدی چه کرده کعب نی با پیکر او
غساله دختر بچه این حد پیر دیدی
تو شاخه ی گل در غل و زنجیر دیدی
غساله مزد زحمتت با مادر ما
شد مثل اسما قسمت تو غسل زهرا
رحیمیان
تلگرام مخصوص آدرس هیئت و مجالس مذهبی
@Navaiheiath
اینستاگرام آدرس هیئت و مجالس مذهبی گزارشات و غیره
https://www.instagram.com/p/CDKE8iHFBDq/?igshid=av6r7es95rqj
واتساپ گزارشات
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا شعر احادیث و روایات
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
لینک تلگرام شعر احادیث و روایات
https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
به مناسبت
#سوم خرداد
سفر کردند و پیدا شد چه ناپیدایِ بسیاری
عجین شد واژهٔ ایثار با معنایِ بسیاری
بخوان آیاتی از «إنّا فتَحنا» را به خطّ خون
که از تفسیر آن جاری شود دریایِ بسیاری
نمایان شد شجاعت بیشتر با فتح خرمشهر
همان فتحی که با خود داشت برکت هایِ بسیاری
تناور کرد سرو استقامت را، نشست این باغ
به داغِ لاله های عاشق و زیبایِ بسیاری
شنیدم کودکانی با یتیمی خون دل خوردند
شنیدم کم شدند از خانه ها بابایِ بسیاری
چه مادرها که دق کردند در آغوش ِ قاب عکس
چه همسرها که جان کندند با رؤیایِ بسیاری
اگر چه خون دل خوردند اما عشق میکردند
از آن سرما که شد سرشار از گرمایِ بسیاری
خدا آزاد کرد از پنجه هایِ رنج ایران را
جواب صبر شد روحیهٔ بالایِ بسیاری
خیانت کرد دشمن بر وطن اما خدا را شکر
به دست ضربهٔ کاری قلم شد پایِ بسیاری
پُر است از شیرهای در کمین هر گوشه از این خاک
هنوز ایرانمان دارد «جهان آرا»یِ بسیاری!
مرضیه_عاطفی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#حضرت رقیه سلام الله علیها
#سوم محرم
چراای میهمان لعل لبی چون ارغوان داری
گمانم كه نشان ازبوسه هاى خيزران داری
چرا همرنگ پیشانی عمه شد جبین تو
مگرباباتوهم زخمی زسنگ کوفیان داری
تركهاى لبت رابوسه دادم سوخت لبهايم
به لب سرّ مگوى غربت لب تشنگان دارى
شبی کنج تنورخولی و روزی به تشت زر
بمیرم من که روزوشب زدشمن میزبان داری
دل این دخترت تنگ است ازهجر عزیزانش
بگو آیا خبراز اصغرشیرین زبان داری؟
برای شستن اين صورت غرق به خون تو
زچشم دختر دردانه ات سیل روان داری
سر عباس روى نى سر من زير كعب نى
به طعنه گفت نامردى عموى پهلوان دارى
رخم تصوير ياس وپيكرم تفسيركوثر شد
شبيه مادرخود دخترى قامت كمان دارى
سعید_نسیمی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#سوم محرم
#حضرت رقیه سلام الله علیها
ای اشک تو کوبنده تر از خطبه ی زینب
شد شام خراب تو، خراب تو مرتب
در بین خرابه همه گفتند: رقیه
ای نام تو در دفع بلا حرز مجرب!
از بس که مقام تو شده خارج از ادراک
خواندند تو را خارجی، ای باطنِ مذهب!
زهرای سه ساله! سه شب قدر تو هستی
خم شد قد مهتاب به تعظیم تو هر شب
در محشرِ این دشت، تو آن فاطمه ای که
با دست ابالفضل نشسته ست به مرکب
در اوج عطش نیز پی آب نرفتی
ای کوثر لب تشنه ی از اشک لبالب
اشک است سلاحی که تو در معرکه داری
کافیست که ای ابر بلا دیده! بباری
سوگند به صدیقه صغری شدن تو
ای نور! به آئینه ی زهرا شدن تو
عالم همه از امر تو در بند دوام است
گر دست به نفرین بزنی کار تمام است
در چشم من ای شان تو از ساره فراتر
جا دارد اگر سنگ شود دست ستمگر
حرمت شکنی را ز تو آغاز نکردند
از معجر صبرت گره ای باز نکردند
با آه تو هر لحظه به پاخواسته طوفان
کی راه تو سد میشود از خار مغیلان
خصم از سرِ طوفان تو در خار و خس افتاد
آمد پی تو زجر، ولی از نفس افتاد
فریاد شدی حنجره در حنجره از خشم
زد معجر تو دست خودش را گره از خشم
با آبله از پا ننشستی
آئینه ای اما نشکستی
بغض تو قدم به نینوا زد
آه تو شرر به خیمه ها زد
این دشت در اشک دیده ات سوخت
از آتش غیرتت برافروخت
پیغمبر اشک! وقت هجرت
بر ناقه نشستی از جلالت
آنروز رسالت تو غم بود
بر شانه ی زخمی ات علم بود
ای عرش خدا غلام رویت
ای حور و پری کنیز کویت
ای بسته کمر به خدمتت عرش
ای بال فرشته ها تو را فرش
مرهون دم تو ماسواالله
زیر علم تو ماسوالله
گفتم ز مقام تا بدانند
آنها که تو را کنیز خوانند
تفسیر رسای این قیامی
تو زینب خورد سالِ شامی
تُجزَونَ عَذابَ هَونٍ الیوم ( احقاف ۲۰)
آیات غضب بخوان بر این قوم
آهت نفسی گذشت بر باد
دیوار خرابه را تکان داد
از آه تو پشت باد لرزید
کاخ ستم زیاد لرزید
ای آینه ی زینب! بر جمعیت سرکش
آن بازدم و دم را چون تیغ دو دم برکش
ای معجر صبر تو چون مشتِ گره خورده
حجب تو گران آمد بر دشمن دلمرده
ای در نفست طوفان! ای تیر غمت بران
از ناله ی تو یک آن، شد کاخ ستم ویران
بر خصم زبون آورد، بانگ رجزت حمله
هیهات من الذله...هیهات من الذله...
ای طایفه ی سفله، هیهات من الذله
مائیم و همین جمله، هیهات من الذله
از اشک چنان رودی، در صبر چنان کوهی
از داغ چه بنویسم؟ پیغمبر اندوهی
نطقت رجزت بغضت، اشکت نفست آهت
برخیز و قیامت کن، در فرصت کوتاهت
تو فاطمه و مسجدت اینبار خرابه ست
قدم میزنی آرام
دریغا که تو را یک تن از این طایفه نشناخت
قدم میزنی آرام
قدم های تو بر جان همه لرزه برانداخت
نگهبان به خدا قافیه را باخت
کسی زهره ندارد که تو را باز بدارد ز سخن
ای همه اندوه و محن
خطبه بخوان
اشک تو کوبنده ترین خطبه ی شام است
و هنگام قیام است
قیامت شده در خطبه ی غرای تو پیدا
تویی آن زینت زینب
جبروت علی عالی اعلا
احدی باز ندارد ز سخن نطق تو را
آینه حضرت زهرا!
تو نیازی که به شمشیر نداری
فقط این بس که به نفرین نفسی دست برآری
همه دیدند که دستان تو بالاست
نگهبان به سرش شاید و اماست
دلش غرق محاباست
زمان گنگ و جهان مست و فلک لال و ملک ساکت و خاموش...
مگر واسطه گردد پدرت تا نزنی دست به نفرین
طبق زر
سر بابای تو
ای داد از این لحظه ی کوتاه
چهل ساله شدی یک شبه بانوی سه ساله!
چه بگویم ز غمت آه...
فقط آه کشم آه
ای داد از آن خرابه ی غم، ای داد
هر لحظه به یاد مادرش می افتاد
بازوی کبود و چشم کم سویی داشت
زینب بدن سه ساله را غسل نداد
در آتشِ خیمه، آتشِ در می دید
هم سوخت هم افتاد زمین، زجر کشید
کیفیت درد بازو و پهلو را
از فاطمه ی سه ساله باید پرسید...
مسعود_یوسف_پور
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr