#حضرت_عبدالله ع
#شب پنجم
مرا حساب نکردی؟پسر نمیخواهی؟
بگو ببینم عمو جان سپر نمیخواهی؟
چرا از اکبر و قاسم سوال پرسیدی؟
برای مرگ تو از من نظر نمیخواهی؟
خودت صدا زده ای: یاوری در اینجا نیست؟
هنوز مانده عمو یک نفر !نمیخواهی
سپر ندارم عمو ،سر که هست!بازو هست!
کبوترت شده ام بال و پر نمیخواهی
قبول دارم اگر زیر دست و پا هستم
ردم مکن، نکند دردسر نمیخواهی!
مخواه بعد تو بر عمه دردسر بدهم
عمو برای خودم بهترست ،سر بدهم!
از این طرف پسری میدوید در گودال
از آنطرف خودِ مادر رسید در گودال
رسید شمر و شکست استخوان عجیب این است
که روی سینه آقا پرید در گودال
نشست روی تن هر دو ؟من نمیدانم
سر عمو و پسر را برید در گودال
کشید خنجر و بعد از دوازده ضربه
صدای وا پسرم را شنید در گودال
عجیب تیر سه شعبه شبیه خیاطی ست
که دوخت هر دو بدن را شدید در گودال
خودش که گفت :عمو زیر دست و پا هستم
شبیه قاسم شد ، قد کشید در گودال
چکار کرده سم اسب ها نمیدانم !
تن حسین شده ناپدید در گودال
عصا به دست برایش چه هدیه ای آورد
دوباره نیزه ، نه ، زخمی جدید در گودال
امیرحسین_آکار
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
#مربع_ترکیب
دست اگر از پوست آویزان شود
خوش تر است از این که بار جان شود
جان اگر در مقتلت قربان شود
مرگ در آغوش تو آسان شود
با تو در این بحر هم رنگم عمو
با گلو و دست میجنگم عمو
نیزه ها رفتند بین پهلویت
سنگ جا خوش کرده روی ابرویت
چنگی افتاده به موج گیسویت
دست من قربان دست و بازویت
با خودم آوردم آنچه هست را
پس پذیرا باش از من دست را
مادرت هم دست داده پای یار
من چرا بی بهره باشم یک کنار
تیر ها و تیغ های آبدار
ساقی جسمت شدند ای شهسوار
داری ای شه خانه خانه میشوی
چون اناری دانه دانه میشوی
ای به قربان قد و بالای تو
کاش در گودال باشم جای تو
میکشم این نیزه را از نای تو
تا ته این قصه هستم پای تو
با تو تا اعماق این غم میروم
زیر سُمّ اسبها هم میروم
لحظه ای این قوم کور شب پرست
برنمیدارند از جان تو دست
استخوان هایت شبیه نی شکست
نیزه ای راه گلو را بسته است
آمدم آغوش وا کن جان من
آمده گودال بابایم حسن
دشمنم با هر که با تو بد کند
کاش دستم از تو دردی رد کند
کار سرو امروز کوته قد کند
کاش تیری حنجرم را سد کند
کیف کن از غیرتم دور از وطن
حرمله زانو زده در نزد من
محمد_علی_بقایی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
#غزل
دارد سرش را میبُرد در پیش رویم
ای عمه میخواهم روم پیش عمویم
باید عموجان در مسیر تو بمیرم
جای دگر مردم به بابایم چه گویم؟
مثل همیشه باز میآیم به سویت
بیسابقه است اما نمیآیی به سویم
از بس که در آغوش تو بودم عموجان
فرقی ندارد با تو دیگر عطر و بویم
جام بلا را دادی ای ساقی به قاسم
راضی نشو چیزی نباشد در سبویم
گر نیستم شیب الخضیب اما عمو جان
مانند مویت غرق در خون است مویم
شکر خدا تیر سه شعبه راحتم کرد
از بغض چندین سال مانده در گلویم
امروز اگر جانم برای تو نمیرفت
روز قیامت پاک میرفت آبرویم
میخواستم آخر برای تو بمیرم
دیدی برآورده شد آخر آرزویم
آرش_براری
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
#مربع_ترکیب
افتاده باز کار به دستِ کریم ها
مارانوشته اند گدا از قدیم ها
شانه زده به زلف کمندی نسیم ها
باید کشید نازِ نگاهِ یتیم ها
دستِ دعا به خاکِ قدم های او بزن
عبدِ خداست کودکِ ده سالة حسن
ده ساله بود قامتش اما وقار داشت
بالایِ چشم خویش دوتا ذوالفقار داشت
مثلِ ابالحسن سخنش اقتدار داشت
بر یاریِ عمو جگری بی قرار داشت
شهر مدینه با پدرش عهد بسته بود
از کودگی کنارِ بزرگان نشسته بود
با چشمِ خویش رفتنِ عشاق دیده بود
شش ماهه هم به فیضِ شهادت رسیده بود
او را عمو به بندِ محبت کشیده بود
دستش به دستِ عمة قامت رشیده بود
بوسید دست عمه به او التماس کرد
جان کند تا زخیمه خودش را خلاص کرد
پایِ برهنه جانب گودال می دوید
در بین ازدحام عجب موقعی رسید
فریادهای مادرت ِ سادات را شنید
فوری حسین پیکر او در بغل کشید
می خواست تا که ضربه نبیند ولی نشد
نیزه به پهلویش ننشیند ولی نشد
لعنت به حرمله گلویِ تشنه باز شد
این خون به رویِ چشم حسین چاره ساز شد
اصلا تمام کشتن این طفل راز شد
اما مقابل پدرش سرفراز شد
می خواست دست وپا بزند نیزه ها نذاشت
بابایِ خود صدا بزند نیزه ها نذاشت
در قتلگاه هر دو بدن زیرو رو شده
نیزه به رویِ نیزه به پیکر فرو شده
با پنجه های گرگ تنش جستجو شده
عریان به دستِ لشگرِ بی آبرو شده
مقتل نوشته با عجله مو کشیده اند
مثل کبوتری سر او را بریده اند
در قتلگاه روی تن او قدم زدند
با نعل تازه هر دوبدن را بهم زدند
یک عده جا نبود اگر ضربه کم زدند
بر نیزه جسم بی سر او چون عَلَم زدند
زینب گرفته دست به سر می کند نگا ه
درهم شده حسین و حسن بین قتلگاه
قاسم_نعمتی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
#چارپاره
عمه محکم گرفته دستش را
داشت اما یتیمتر میشد
لحظه لحظه عمو در آن گودال
حال و روزش وخیمتر میشد
باورش هم نمیشد او باید
بنشیند فقط نگاه کند
بزند داد... بعدِ هر تیری
"ای خدا کاش اشتباه کند"
کار او نیست بی عمو ماندن
داغها را الیالابد بکشد
تا ببیند چه میشود باید
به نوکِ پایِ خویش قد بکشد
ازدحامی میانِ گرد و غبار
از حرامی و سنگ و شمشیر است
نوک سرنیزههای بی احساس
با تنی زخم خورده درگیر است
تشنه بود و زِ گونهها خونش
روی لبهای آتشین میریخت
یک نفر آب میخورد پیشش
یک نفر آب بر زمین میریخت
خواست تا خویش را به سینه کشد
تا که شاید رسد به اطفالش
یک نفر نیزهای به کتفش کرد
رفت و او را کشید دنبالش
از همانجا به سنگ اندازان
"داد میزد تو رو خدا نزنید"
وای بر من مگر سر آورید
اینقدر تیغ بی هوا نزنید
هرچه گلبرگ بر زمین میریخت
پخش هر گوشه بوی گُل میشد
کمکم احساس کرد انگاری
دست بی جان عمه شُل میشد
دستِ خود را کشید از آنجا
یک نَفَس میدوید در گودال
از میانِ حرامیان رد شد
شمر با او رسید در گودال
باز هم پای حرمله وا شد
پیچ میخورد حنجری ای داد
پیش چشم حسن عمو میدید
بازویش در مقابلش اُفتاد
دو گلو را سهشعبه با هم دوخت
نیزهها هم که از دو سو رفتند
اسبها کارِ خویش را کردند
دو بدن بینِ هم فرو رفتند
چند ساعت میانِ آن گودال
به گمانم قمار میکردند
فقط عبدلله است شاهد که
چند ساعت چکار میکردند ...
حسن_لطفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
#غزل
عمو رسیدم و دیدم؛چقدر بلوا بود
سر تصاحبِ عمامه ی تو دعوا بود
به سختی از وسط نیزه ها گذر کردم
هزار مرتبه شکر خدا کمی جا بود
ثواب نَحر گلویت تعارفی شده بود
سرِ زبان همه جمله ی ،بفرما ،بود
عمو چقدر لبِ خشکتان ترک دارد
چه خوب می شد اگر مشک آب سقا بود
زنی خمیده عمو رد شد از لبِ گودال
نگاه کن؛ نکند مادر تو زهرا بود
برای کشتن تان تیغ و نیزه کم آمد
به دست لشگریان سنگ و چوب حتی بود
تمام هوش و حواس سپاه کوفه و شام
به فکر جایزه ی بردن سر ما بود
بلند شو؛ که همه سوی خیمه ها رفتند
من آمدم سویِ گودال، عمه تنها بود
وحید_قاسمی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_زمان_عج
#اول_مجلسی
#غزل
ای واسط فیض دو سرا آجَرَکَالله
وی حجّت حق؛ صاحب عزا آجرکالله
با نالهی زهراست عجین سوز صدایت
همنالهی اُمّالنُّجَبا آجرکالله
دریاب مرا در غم سالار شهیدان
ای منتقم خون خدا آجرکالله
اذنی بده تا گریهکن جدّ تو باشم
هرجا که شود روضه بهپا آجرکالله
ما روضه گرفتیم قدمرنجه نمایی
تا جلوه کنی بر دل ما آجرکالله
ما هرچه که داریم از آن گوشهی چشم است
تو روی مگردان ز گدا آجرکالله
راضی به رضای تو شدن خیر و فلاح است
کی میشوی از شیعه رضا؟ آجرکالله
با اشک بشوئیم دل از زنگ معاصی
باشیم سرِ خوان ولا آجرکالله
ای بانی هرسالهی روضه مددی تا
در روضه بیابیم تو را آجرکالله
بر عاشق جاماندهی ارباب عطا کن
یک تذکرهی کرب و بلا آجرکالله
احسان_محسنی_فر
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_زمان_عج
مناجات
#محرمی
طراوت همهی روضهها ! امام زمان !
شبی به روضهی ما هم بیا امام زمان
فقط به لطف دعای تو حالمان خوب است
همیشه باخبر از حال ما امام زمان!
به حال مضطر ما هیچ کس محل نگذاشت
کسی بجز تو نکرد اعتنا امام زمان !
فراق توست سرآغاز درد بی درمان
که جز ظهور ندارد دوا، امام زمان !
شکستن دل مولایمان خدا نکند
خدا کند که بمانیم با امام زمان
قسم به پای پر از آبله حلال کنید
اگر زدیم به تو پشت پا امام زمان !
شنیدهایم همه ببخش از بزرگان است
ببخش محض رضای خدا امام زمان !
قیامت و دل قبر و زمان جان کندن
به دادمان برس این چندجا امام زمان !
سلامِ سینه زنان را به جد خود برسان
اگر روانه شدی کربلا امام زمان!
تو را به جان علی اکبر امام حسین
بده حوالهی پایین پا امام زمان !
به گریه کردن هر لحظهی تو گریه کنیم
به غیر تو نکنیم اقتدا امام زمان !
روال اشک تو یک روز میکشد ما را
نکش به روی سر خود عبا امام زمان!
کنار علقمهای یا کنار گودالی
کجای کرببلایی؟ کجا امام زمان ؟
امام کرببلا شد به لطف نیزه و تیر
هزار و نهصد و پنجاه تا " امام زمان "
علیرضا_خاکساری
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#شب پنجم
#محرم
#عبدالله ابن الحسن ع
حال دل خیلی خرابه، کار دل ناله و آهه
شب پنجم محرم، دل ما تو قتلگاهه
چقدر تیر، چقدر سنگ، چقدر نیزه شکسته
روی خاک، تو موجی از خون، یوسف زهرا نشسته
یا حسن غریب مادر
اون کیه میره تو گودال، گمونم یه نوجونه
مثه بچه شیر میمونه، وقتی که رجز میخونه
میگه من هنوز نمردم، که عمومو دوره کردید
سی هزار گرگ دور یک شیر، به خدا خیلی نامردید
از امامش مثه مادر، تو بلا دفع خطر کرد
جلوی طوفان شمشیر، لاله دستشو سپر کرد
یا حسن غریب مادر
توی خون داره میخنده، عمو جون دیدی که مَردَم
اگه تو خیمه میموندم، جون عمه دق میکردم
خدا رو شکر نمیمونم، تو غروب قتل و غارت
مثه بابام نمیبینم، سوی ناموسم جسارت
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
نوحه
#شب پنجم
#محرم عبدالله بن حسن ع
ای همه دین من، ای شه بی کفن
من هلاک تو و تو همه عشق من (۲)
من حسینی ام و کربلایم وطن
ای شهید خدا، کشته گریهها
مرهم سینه ها، با همه سینه زن
یابن خیرالنساء، زاده مرتضی
سبط پاک نبی، روح و جان حسن
حسین حسین…ای همه دین من،ای شه بی کفن
من هلاک تو و، تو همه عشق من (۲)
ای شهیدان تو، جمله عیسی دم و
جای جولان تو، عرصه عالم و
مهر تو تا ابد، مهر آدم شدن
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#شب پنجم
#محرم
#عبدالله ابن حسن ع
یادگار حسن تشنه لب عبداله ام
جان نثار ره مکتب ثاراله ام
در هوای عمو، جان فدای عمو
وا شهیدا وا غریبا
یا حسن یا حسین، یا حسن و حسین
وا شهیدا وا غریبا
میشوم من فدا به راه دین خدا
نشوم لحظهای من ز عمویم جدا
این من و جان من، عهد و پیمان من
وا شهیدا وا غریبا
جای بابا بکش دست نوازش سرم
که دلم خون شده ز دوری دلبرم
خسرو عالمین، ای عمو جان حسین
وا شهیدا وا غریبا
یا حسن یا حسین، یا حسن و حسین
وا شهیدا وا غریبا
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
.#شب_پنجم_محرم
روضه
#حضرت عبدالله بن الحسن ع
نیست چون هیچکسی دور پیمبر زاده..
همه امید عمو کیست؟! برادر زاده!
اکبرت نیست ولی غیرت من مانده هنوز
گرچه افتاده ابالفضل، حسن مانده هنوز
یازده سال عموجان پدر من بودی
مثل پروانه فقط دور و بر من بودی
بیشتر از علی اکبر نظرت بر من بود
جای من مثل پسرهات برآن دامن بود
زودتر از پسرت لقمه به من میدادی
با تماشام سلامی به حسن میدادی
به تنم قبل همه جامه نو پوشاندی
تا که خوابم ببرد در بغلم میماندی
خاطرت هست نشستی به کنارم سحری..
قول دادی که مراهم ببری هر سفری؟
حال امروز چه رخ داده امیر دوسرا
میسپاری به حرم تا که بگیرند مرا؟!
فکر کردی بروی من به حرم می مانم؟!
بیخیال تن زخم پدرم میمانم؟!
دارم از دور به اوضاع تنت مینگرم
نیزه ای بر کمرت خورد که خم شد کمرم
صورتت زیر لگد مانده و پاخورده شده
سینه ات از اثر چکمه ای آزرده شده
مست ها دورو برت نعره مستانه زدند
نیزه ها گیسوی خونین تورا شانه زدند
نیزه را داخل پهلوی تو کج میکردند
بعد باهم به سر قتل لج میکردند
قصد دارند سرت را ز قفا قطع کنند
آمدم جای سرت دست مرا قطع کنند
حسنی ها همه یک روضه ی سنگیندارند
همه یک خاطره با بازوی خونین دارند..
سیدپوریاهاشمی
.کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#شب_پنجم
#محرم
نور چشم امام مجتبی یا عبدالله بن الحسن مدد
سخن اهل عشق این سخن است
کربلا در احاطه ی حسن است
هرکسی رو به کربلا کرده
باطنا رو به مجتبی کرده
بزم مارا حسن فراهم کرد
او حسینرا عزیز عالم کرد
اینهمه مجلس مصیبت ها..
پرچم یاحسین هیات ها..
خیر ها را به ما حسن داده
او به ما اذن سوختن داده..
میوه نور میدهد شجرش
ای به قربان هردوتا پسرش
با حسن جان تازه میگیریم
امشب از او اجازه میگیرم
که بگویم ز جلوه آن ماه
مددی یا جناب عبدالله
یازده ساله است و صف شکن است.
پس یتیم حسن خودش حسن است
دست اورده جای شمشیرش
همه ماتند مات تکبیرش
حق شده پیش هو بزرگ شده
این پسر با عمو بزرگ شده
گریه کن ها نظر به راه کنید
حسن کوچه را نگاه کنید
*
از روی تل خدا خدا میکرد
عمویش را فقط صدا میکرد
چه عمویی؟میان چندسپاه
تشنه ای در میان قربانگاه..
صحنه را تا که دید گفت حسین
دست خود را کشید گفت حسین
حسن کربلا به جان امد
پابرهنه دواندوان امد
امد و دید گریه بی اثر است
یک نفر روی سینه ی پدر است
پاره پاره شدست پیرهنش
میزند با قلاف بر دهنش
بند بند تنش گسسته شده
نیزه ها در تنش شکسته شده
داد زد ای عموی خون جگرم
غم نخور من برای تو سپرم
چشم بر سمت خیمه گاه ندوز
دست ناقابلم که هست هنوز
میدهم دست در برابر تو
تا بلا دور باشد از سر تو
دیدی اخر تنم ز عشقت سوخت
تیر من را به روی جسم تو دوخت
سیدپوریاهاشمی
.
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
در واکنش به نمایش وقیح
#جاهلیت مدرن در سوئد
روی گل محمدی از اشک، تر شده ست
با ما مصیبتی ست که عالم خبر شده ست
با ما مصیبتی ست که ورد زبان شده
با ما مصیبتی ست که خون جگر شده ست
دشمن به فتنه سنگر تصویر را گرفت
لشکر نبرده ایم و نبردی دگر شده است
آن سوی خنده ها، همه دندان گرگ بود
اینک زبانشان به دهان ، نیشتر شده ست
از هیچ زاده اند و پی هیچ، زیسته
شیطان ، براین جماعت ابتر، پدر شده است
نمرود تیر بسته به زیبایی خدا
زیبایی خدا ، به خدا بیشتر شده است
هم مصحف شریف، درخشیده بازهم
هم آتش جهنمشان شعلهور شده ست
عالم، هنوز در صلوات است و همچنان
این رایت نبی ست که بر بام، بَر شده است
میلاد_عرفان_پور
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_پنجم
#محرم
#غزل
نگاهِ ملتمساش تا به آن کران اُفتاد
زد آنقدر به زمین پا که نیمهجان اُفتاد
حرارتِ جگرِ عمهاش تنش سوزاند
کشید آهی و آتش به استخوان اُفتاد
گرفته بازوی او را ، امانتِ حسن است
به ناله گفت مَرو عمه از توان اُفتاد
گرفته بود که ناخن به صورتش نزند
ولی به چهرهاش از زخمها نشان اُفتاد
همینکه دید رهایش نمیکند عمه
به روی سینهی خود زد به الامان اُفتاد
نگاه کن که بزرگ قبیله را کشتند
خدایِ من تَهِ گودال آسمان اُفتاد
نگاه کن به تَنِ ذوالجناح نیزه زدند
بلند مرتبه شاهی نفَس زنان اُفتاد
تلاش کرد بماند به زین ، هُلَش دادند
که چند نیزه به او خورد و ناگهان اُفتاد
* * *
یتیم گریه کند عرش را بهم بزند
به گریههای یتیمانهای چُنان اُفتاد...
که عمه دید حسن را میانِ کوچهی تنگ
کنارِ مادرش آنجا به سر زنان اُفتاد
کشید بازوی خود را دوید تا گودال
سرش شکست همینکه دوان دوان اُفتاد
در ازدحامِ حرامی چه سخت رد میشد
که چند دفعه دراین بِین بی امان اُفتاد
میان شهیهیِ اسبان و نعرههای هجوم
نگاهِ او به عمو بینِ قاتلان اُفتاد
از این و آن چقدر ضربه خود اما رفت
که دید موی عمو دست این و آن اُفتاد
رسید در تَهِ گودال روبروی سنان
میانِ حرمله و شمر و ساربان اُفتاد
عمو به خاک و سرش روی دامن باباست
کنارِ این دو زنی با قدی کمان اُفتاد
همینکه خواست بگوید پدر ؛ عمو را دید
همینکه گفت عمو دستش آن میان اُفتاد
حسن_لطفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#اصحاب
اول راه جمع بسیاری
نامه دادند جانب جانان
بی وفاها یکی یکی رفتند
گرچه ماندند بهترین یاران
یک به یک امدند کرب و بلا
دور ارباب عشق جمع شدند
مثل هفتاد و دو گل عاشق
همه پروانه های شمع شدند
زینب آرام میشد ان وقتی
یار سوی غریب می امد
ان طرف سی هزار می رفتند
این طرف هم حبیب می امد
با حبیبان که راه می افتی
عشق را انتخاب باید کرد
مسلم عوسجه به ما اموخت
ریش با خون خضاب باید کرد
زن و فرزند را رها کرد و
رفت با عشق اشنا بشود
عشق یعنی زهیر عثمانی
خواست صد مرتبه فدا بشود
زندگی مرگ دارد و آدم
با شهادت پر از حیات شود
عامر از نسل نوح آمده است
ساکن کشتی نجات شود
بیست سال تمام هر شب و روز
از اجل خواست تا امان بدهد
ارزوی بریر این بوده است
در رکاب حسین جان بدهد
تیزی تیغک مغیلان را
کودک خردسال می داند
راز ان خار کندن شب را
نافع ابن هلال می داند
تیر باران شروع شد بعدش
شد فدایی حجیر با پدرش
دست در دست هم شهید شدند
ای به قربان جندب و پسرش
شاهد زخم های پیغمبر
از احد آمده است کرب و بلا
چه کسی جز کنانه جنگیده است
در رکاب دو سید الشهدا
در میان سواره های یزید
این دلاور پیاده می جنگید
بوی صفین داشت شمشیرش
مثل حیدر جناده می جنگید
رفت عابس برهنه در میدان
مست مست از می سبوی حسین
ما همه عاشقیم اما اوست
شاه دیوانگان کوی حسین
ان زمانی که عشق می اید
هیچ چیزی مقابلش سد نیست
رو سفیدی جون میگوید
رو سیاهی همیشه هم بد نیست
کم کمک ظهر شد اذان گفتند
شد فدای نماز خواندن او
تیر ها را به جان خرید سعید
تا نباشد گزند بر تن او
کربلا ظهر روز عاشورا
یک دم انگار روز محشر گشت
نام زهرا دوباره معجزه کرد
اخرین لحظه بود حر برگشت
کشتگانش اگرچه کم بودند
سهم دارد در ان میان ایران
خوش بحال غلام ترک حسین
پسر فاطمه سن قوربان
وای بر من که در تمام عمر
گریه کم کرده ام برای شما
ای شما ای فداییان حسین
پدر و مادرم فدای شما
زخم_حسینی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#عبدلله ابن حسن ع
#محرم
روضه های شب پنجم چقدر جانکاه است
سینه زن ها، حسنی ها شب عبدلله است
بیشتر از همه شب روضه شکسته بال است
لاجرم روضه ی امشب طرف گودال است
روضه امشب سخن از دست شکسته دارد
غصه ی کوچه و یک مادر خسته دارد
روضه در سینه ی خود داغ عزیزی دارد
تا به پهلوی شکسته چه گریزی دارد
روضه امشب همه جا می رود از لطف کریم
از مدینه، کربلا می رود از لطف کریم
صاحب روضه کریم و کرمش قیمتی است
یازده ساله شبیه پدرش غیرتی است
یازده ساله ولی خیر کثیری دارد
پسر شیر جمل خود دل شیری دارد
بی خیال تبر و نیزه و شمشیر آمد
آی ای لشکر کفتار صفت، شیر آمد
آمد و دید که از زخم عمو افتاده
راه یک نیزه ی وحشی به گلو افتاده
لشکری تیغ کشان سمت عمو می آید
شمر همراه سنان سمت عمو می آید
تیرها حلقه به دور بدنش می بستند
نیزه ها را همه محکم به تنش می بستند
گفت باید که در این مرحله بی سر باشم
می روم تا سپر لحظه ی آخر باشم
گفت ای وای عمو صبر نما در راهم
عاشق سوخته ی راه تو عبدللهم
پسر روضه رسانیده خودش را به عمو
دست خود را سپر انداخته در راه گلو
ناگهان دست شکست و نفسش بند آمد
باز بر روی لب حرمله لبخند آمد
در همه دشت صدایی ز شکستن پیچید
بر لب خشک عمو خون گلویش پاشید
حسن_کردی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#امام_زمان عج
#محرم
عُمری ست در هوای خودت گریه می کنی
با نوحه و نوای خودت گریه می کنی
گاهی کنار تربتِ مَخفیِ مادرت
بر خاکِ آشِنای خودت گریه می کنی
یک شب کنارِ پنجره فولاد می روی
با حاجت و دعای خودت گریه می کنی
شب های جمعه زائرِ شش گوشه می شوی
با یادِ کربلای خودت گریه می کنی
با خواندنِ زیارتِ ناحیّه تا سَحر
با سوزِ روضه های خودت گریه می کنی
لایق نبوده ایم اَنیسِ غمَت شَویم
با درد و غُصّه های خودت گریه می کنی
ما که اَهمّیت به غیابَت نمی دهیم!
از غُربَتَت، برای خودت گریه می کنی!
هر هفته نامه های مَرا می زنی وَرق
بر حالِ این گدای خودت گریه می کنی
کَس تابِ آن نداشته هم گریه اَت شود
تنها... تو پا به پای خودت... گریه می کنی...
رضا_رسول_زاده
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_زینب س
مدح
شیعه دارد آبرو زیرا دلش با زینب است
آبرو دار حقیقی در دو دنیا زینب است
راه ما راه حسین و مقصد ما کربلاست
افتخار و اعتبار مکتب ما زینب است
با وقار و با صلابت کن صدایت را بلند
چون که رمز اقتدار ما دم یا زینب است
چشم او غیر حسین ابن علی چیزی ندید
روشنی ما “رأیت الاّ جمیلا” زینب است
هالهای از نور دورش را همیشه میگرفت
آری آن مستورهی دور از تماشا زینب است
آنکه از حجب و حیا و پاکی و شرم و عفاف
چشم همسایه ندیده سایهاش را زینب است
خم به ابرویش نیاوردهاست درطوفان غم
آنکه صبر از دست او افتاد از پا زینباست
آنکه با آن خطبهی غرّای خود یکباره کرد
مردمان کوفه را گریان و رسوا زینب است
حجت خلق خدا را با وجودش حفظ کرد
آنکه با احیاگریاش کرده غوغا زینب است
آن که عصر واقعه با آن همه داغ عزیز
دشمنان را برد از رو ماند برجا زینب است
محمدحسن_بیات_لو
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
🏴 منم مثل امام حسین(ع) عاشق قرآنم
💠 رزمایش ثبت نام در ۳۰مین دوره مسابقات
قرآن و عترت بسیج
📆 ۳۱ تیرماه لغایت ۷ مردادماه
🎁 اهدای ۱۰ قاب فرش حرم امام رضا(ع)
به قید قرعه
👈 جهت شرکت در این رزمایش، پس از ثبت نام در مسابقات، از صفحه تکمیل ثبتنام عکس گرفته و همراه با نام و نام خانوادگی و شماره تماس به شناسه زیر ارسال کنید:
🆔 @quranbsj_media
#مسابقات_قرآن_بسیج
#من_مبلغ_قرآنم
@quranbsj_ir
خبرگزاری بسیج خمینی شهر👇
🔹@basijnews_kh
#شب_پنجم
#محرم
#عبدالله_بن_الحسن ع
نگاهِ ملتمساش تا به آن کران اُفتاد
زد آنقدر به زمین پا که نیمهجان اُفتاد
حرارتِ جگرِ عمهاش تنش سوزاند
کشید آهی و آتش به استخوان اُفتاد
گرفته بازوی او را ، امانتِ حسن است
به ناله گفت مَرو عمه از توان اُفتاد
گرفته بود که ناخن به صورتش نزند
ولی به چهرهاش از زخمها نشان اُفتاد
همینکه دید رهایش نمیکند عمه
به روی سینهی خود زد به الامان اُفتاد
نگاه کن که بزرگ قبیله را کشتند
خدایِ من تَهِ گودال آسمان اُفتاد
نگاه کن به تَنِ ذوالجناح نیزه زدند
بلند مرتبه شاهی نفَس زنان اُفتاد
تلاش کرد بماند به زین ، هُلَش دادند
که چند نیزه به او خورد و ناگهان اُفتاد
* * *
یتیم گریه کند عرش را بهم بزند
به گریههای یتیمانهای چُنان اُفتاد...
که عمه دید حسن را میانِ کوچهی تنگ
کنارِ مادرش آنجا به سر زنان اُفتاد
کشید بازوی خود را دوید تا گودال
سرش شکست همینکه دوان دوان اُفتاد
در ازدحامِ حرامی چه سخت رد میشد
که چند دفعه دراین بِین بی امان اُفتاد
میان شهیهیِ اسبان و نعرههای هجوم
نگاهِ او به عمو بینِ قاتلان اُفتاد
از این و آن چقدر ضربه خود اما رفت
که دید موی عمو دست این و آن اُفتاد
رسید در تَهِ گودال روبروی سنان
میانِ حرمله و شمر و ساربان اُفتاد
عمو به خاک و سرش روی دامن باباست
کنارِ این دو زنی با قدی کمان اُفتاد
همینکه خواست بگوید پدر ؛ عمو را دید
همینکه گفت عمو دستش آن میان اُفتاد
حسن_لطفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#شب_پنجم
#محرم
#عبدالله_بن_الحسن ع
نیست چون هیچکسی دور پیمبرزاده...
همه امیدِ عمو کیست؟! برادرزاده!
اکبرت نیست ولی غیرت من مانده هنوز
گرچه افتاده ابالفضل، حسن مانده هنوز
یازده سال عمو جان پدر من بودی
مثل پروانه فقط دور و بر من بودی
بیشتر از علیاکبر نظرت بر من بود
جای من مثل پسرهات برآن دامن بود
زودتر از پسرت لقمه به من میدادی
با تماشام سلامی به حسن میدادی
به تنم قبل همه جامهی نو پوشاندی
تا که خوابم ببرد در بغلم میماندی
خاطرت هست نشستی به کنارم سحری...
قول دادی که مَرا هم ببری هر سفری؟
حال امروز چه رخ داده امیر دوسرا
میسپاری به حرم تا که بگیرند مرا؟!
فکر کردی بروی من به حرم میمانم؟!
بیخیال تن زخم پدرم میمانم؟!
دارم از دور به اوضاع تنت مینگرم
نیزهای بر کمرت خورد که خم شد کمرم
صورتت زیر لگد مانده و پاخورده شده
سینهات از اثر چکمهای آزرده شده
مستها دوروبرت نعرهی مستانه زدند
نیزهها گیسوی خونین تو را شانه زدند
نیزه را داخل پهلوی تو کج میکردند
بعد باهم به سر قتل تو لج میکردند
قصد دارند سرت را ز قفا قطع کنند
آمدم جای سرت دست مرا قطع کنند
**
حسنیها همه یک روضهی سنگین دارند
همه یک خاطره با بازوی خونین دارند...
محمد_علی_بقایی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
#شهادت
گرچه تنهاست عمو جان و سراپا خشمم
عمه جان، هرچه بگویی تو به روی چشمم
به شهیدان حرم، دلهره دارم نرسم
دست من را تو گرفتی که به یارم نرسم؟!
ای که عزت همهاش در نظر رحمت توست
آن چه خیر است برایم به خدا حکمت توست
خودت ای عمهی سادات بگو تا چه کنم؟!
بغض پنهان شده در بین گلو را چه کنم؟!
عمویم روی تراب است، به خود میپیچد
جگرش تشنهی آب است، به خود میپیچد
بنشینم ز تنش پیرهنش را بدرند؟!
رمقِ آخر مانده به تنش را ببرند؟!
گرگها دور تن محتضرش ریختهاند
چند تایی ته گودال، سرش ریختهاند
آه... عمامهی جدش ز سرش افتاده
شمر با خنجر کندش شده است آماده
به پرستوی زمینگیر و اسیر اذن بده
دست خود را کمی آرام بگیر، اذن بده
من نمردم که کسی سنگ به سویش بزند
نانجیبی برسد، دست به مویش بزند
منم عبدالله و مجنون اباعبدالله
قتلگه پر شده از خون اباعبدالله
حرمله، شمر، سنان، خولی و اخنس، همه را
دور سازم، برهانم پسر فاطمه را
دست خود را جلوی تیغ سپر میسازم
سر خود را به فدای سر او میبازم
عمه جان، تاب ندارم که بمانم دیگر
می زنم مثل ابالفضل به قلب لشگر
جد من، شیر اُحد، حیدر خیبر شکن است
ذکر طوفانی من ذکر أنا ابن الحسن است
رفتم و در دل گودال دلیری کردم
بین روبه صفتان یک تنه شیری کردم
تا که خنجر نخورد بر بدن ثارالله
قطع شد دست من و ناله زدم وا اُماه
ایستادم به روی پنجه، روی پاهایم
حرمله دوخت تنم را به تن مولایم
نام بابا حسنم بین گلو... جان دادم
چه یتیمانه روی پای عمو جان دادم
آه عمه بنگر، روضه چه مبسوط شده
خون من با پسر فاطمه مخلوط شده
محمدجواد_شیرازی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
#شهادت
بارگاهی که شده عرش خدا کَفشکَنش
لشکری پای نهادند به روی بدنش
این حسین است که مانده است تنش روی زمین؟!
یا روی خاک، به لب آمده جان حسنش
یک نفر درصدد غارت عمامهی او
یک نفر آمده تاکه ببرد پیرهنش
دورتادورِ حرم دست حرامیها بود
وارد معرکه شد شیر یل صف شکنش
رجز شیر جمل نعرهی مستانهی اوست
یاحسن بود که میریخت ز کنج دهنش
آمد و داشت به لب آیهی "فَاخْلَعْ نَعْلَيْك"
گفت سیناست همین سینهی غرق محنش
بی وضو آنکه نبرده است دمی نام عمو
بود با شمر درآن مهلکه روی سخنش
به ادب نافهگشایی کن ازآن زلفِ سیاه
*جای دلهای عزیز است به هم بر مَزَنَش*
ساربانا سر من سهم تو اما عوضش
دست بردار از انگشت و عقیق یمنش
بود آن لحظه دعای لب عطشان عمو
که میان دل خود داشت غم یاسمنش
*یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از دست حسود چمنش*
وای از بال و پرش، رفت به غارت با تیغ
وای از حنجرهاش، حرمله شد راهزنش
وطن آغوش حسین است، خوشا عبدالله
لاأقل جان نسپرده است به دور از وطنش
*جناب حافظ (ره)
حجتالاسلام محسن_حنیفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
#شهادت
بساط هلهله در قتلگاه برپا شد
به دور جسم عمویم چقدر غوغا شد
به نیزه تکیه زد و بی سپاه و تنها شد
در آن محاصره، مشغول ذکر و نجوا شد
صدای ناله و آهش به گوش آمده بود
سرش شکسته و خونم به جوش آمده بود
دویدم از سوی عمه به سمت قربانگاه
صدا زدم فأنا ابن الحسن به گریه و آه
به اشتیاقِ شهادت، مسیر شد کوتاه
چه خورد بر نظرم؟! لااله الا الله
کسی عموی مرا داشت با حسد میزد
حرامزاده به بال و پرش لگد میزد
شدیم تشنه و بی حال از حرارت جنگ
محاصره شده و عرصه بود تنگاتنگ
زدند ضربه به پیشانیام چنان با سنگ...
که شد تمام رُخم چون حسین خونینرنگ
صدای یا حسنم تا رسید بر گوشش
مرا کشید عمو در میان آغوشش
به فکر رأس عمو بود خولیِ بی درد
وضو گرفت در این راه، اشعث نامرد
صدای قهقههی شمر را چه باید کرد؟!
هر آنچه داد کشیدم نداشت دستاورد
شدم سپر به امامی غریب، با سر و جان
به ضربهای پَر من شد به پوست آویزان
اگر بناست کسی بشکند سبویم را
بگو به حرمله آوردهام گلویم را
بگو مرا بزند، ول کند عمویم را
خرید پیش پدر عِزّ و آبرویم را_
همین سری که جدا از تنم شد و افتاد
به خونِ ریختهام خون یار قیمت داد
رسید قاتل بی رحم و مست بعد از من
به چکمه آمد و حُرمت شکست بعد از من
به روی سینهی مولا نشست بعد از من
گرفت گیسوی او را به دست، بعد از من
عزیز فاطمه را دید گشته بی حربه
زد از قفا به گلویش دوازده ضربه
محمدجواد_شیرازی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG