#حضرت_رقیه_س
#شهادت
#حضرت_سکینه_س
مرثیه
آرام جان خستهدلان! پیکرت کجاست؟
جانم به لب رسیده پدر جان، سرت کجاست؟
جسمت اسیر فتنۀ یغماگران شده
پیراهن امانتی مادرت کجاست؟
از چه جواب دختر خود را نمیدهی؟
بابای با محبّتم! انگشترت کجاست؟
در خیمه هر چه بود به تاراج فتنه رفت
خاکم به سر، عمامۀ پیغمبرت کجاست؟
سوز عطش ز خون تنت موج میزند
ای تشنهلب، برادر آبآورت کجاست؟
از دود خیمه تربت ششماهه گم شده
بابا بگو مزار علیاصغرت کجاست؟..
مصطفی_متولی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نظر سیدحسن نصرالله در مورد عملیات
#وعده صادق
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
طفلی که بار محنت ایّام برده بود
در عین خردسالگیاش سالخورده بود
چون غنچهای که در وسط آتش اوفتد
اعضای پیکرش همه در هم فشرده بود
سر زخم و شانه زخم و کمر زخم و چهره زخم
از زخم ها تمام وجودش فسرده بود
از بس که زخم داشت، شبانگاه وقت خواب
جای ستاره زخم تنش را شمرده بود
بر صورتش که برده شباهت به فاطمه
ردّی کبود داشت! مگر ارث برده بود؟
مُردم ازین مصیبت و جا داشت حین غسل
غساله گر ز غصهی آن طفل مُرده بود
دانی چه بود علت جان دادنش "یتیم"
وقتی به سینه، راس پدر را فشرده بود...
... میخواست بر لبان پدر بوسه بسپرد
جان را به جای بوسه بر آن لب سپرده بود
ارزان لبانِتشنه مپندار بوسه زد!
بوسیدنش به قیمتِ جان، آب خورده بود
مرتضی_جام_آبادی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
#زبان_حال_حضرت_رقیه_س
روضه خوان! از غصهام از ماتمم از غم بخوان
رحم کن بر گریهکنها، روضه را نم نم بخوان
سیلیِ محکم نخوردی و نمیفهمی مرا
سینه زن میفهمدم، این روضه را محکم بخوان
روضه خوان! من از تو ممنونم ولی پیش عمو
لطف کن از روضههای معجر من کم بخوان
دم به دم با سینهزنهایم، خودت هم دم بگیر
روضههای کوفه تا شام مرا از دم بخوان
داغهایم را شمردی یک به یک، یک داغ ماند
روضهی از اربعین جا ماندنم را هم بخوان
محسن_ناصحی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
به جرم اینکه ندارم پدر، زدند مرا
شبیه مادرِ در پشتِ در، زدند مرا
خبر نداشتم اینها چقدر نامردند
خبر نداشتم و بی خبر زدند مرا
خدا كند كه عمویم ندیده باشد، چون
پدر درست همین دور و بر زدند مرا
پدر! وقت غذا تازیانه میآمد
نه ظهر و شام، كه حتی سحر زدند مرا
سرم سلامت از این كوچهها عبور نكرد
چقدر مثلِ تو ای همسفر زدند مرا
چه بینِ طشت، چه بر نیزهها زدند تو را
چه در خرابه، چه در رهگذر زدند مرا
چه چشم زخم، چه زخمِ زبان، چه زخمِ سنان
اگر نظر كنی از هر نظر زدند مرا
فقط نه كعبِ نِیّ و تازیانه و سیلی
سپر نداشتم و با سپر زدند مرا
پدر من از سرِ حرفم نیامدم پایین
پدر پدر گفتم هر قَدر زدند مرا
مگر به یادِ كه افتادهاند دشمنها
كه بینِ این همه زن، بیشتر زدند مرا؟
زدند مادرتان را چهل نفر یكبار
ولی چهل منزل، صد نفر، زدند مرا
محسن_عرب_خالقی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
عجب خوابی، عجب حالی، عجب رؤیای شیرینی
چه زیبا میشود وقتی، پدر را خواب میبینی
عجب عشقی، عجب شوری، عجب عطر دل انگیزی
چه رؤیاییست با یاد پدر از خواب برخیزی
چه کس بیدار کرده دختری که گرمِ رؤیا بود
که در گلزار سرسبز پدر محوِ تماشا بود
چه کس حالا جوابی میدهد چشم پر آبم را
به بیداری نخواهم داد شیرینیِّ خوابم را
کجا رفته؟ کجا عمه؟ همین لحظه، همین جا بود
همین حالا، همین دلخسته در آغوش دریا بود
همین حالا کنارم بود و از غمها رهایم کرد
دوباره جان به من داد و رقیه جان صدایم کرد
نیامد بر لبم لبخند و از غمها دلم پوسید
به جبرانش پدر با گریه لبهای مرا بوسید
دوباره دستِ گرمش را به دُورِ گردنم انداخت
نگاهی بر رُخِ زرد و کبودیِّ تنم انداخت
دویدم کودکانه باز هم دنبال من میکرد
لب خشکش به هم خورد و سؤال از حال من می کرد
رقیه دخترم خوبی؟ بیا بابا در آغوشم
اگر دردِ دلی داری بگو آهسته در گوشم
تو هر جایی که میرفتی، من از بالای نی دیدم
تو هر دفعه زمین خوردی، تو را از دور بوسیدم
زمین خوردی و چشمم را به گریه باز میکردم
تو را از روی نیزه با نگاهم ناز میکردم
من از بالای نی خون گریه میکردم به احوالت
خبر دارم چه شد آن شب که خونین شد پر و بالت
دعا کردم به احوالت، دعایی تو به حالم کن
اگر در راه صد دفعه کتک خوردی حلالم کن
::
چه میفرمایی ای بابا به قربان سر و رویت
هر آنچه شد به من جانا فدایِ تار گیسویت
نمیخواهم بیازارم تو را حالا که مهمانی
نمیخواهم تو را از کف دهم امشب به آسانی
چه باید گفت ای بابا از این اوضاعِ آشفته
هزاران درد و غم دارم، هزاران حرف ناگفته
تو را تا زندهام در پنجهی هر کس نخواهم داد
به دست این و آن هرگز، سرت را پس نخواهم داد
در آغوشم بخواب آرام عزیزم خستهی راهی
چرا دیر آمدی بابا، مگر ما را نمیخواهی
بخواب آرام اینجا دشمنِ نامهربانی نیست
بخواب آغوش من امن است، اینجا خیزرانی نیست
گُلِ من! آمدی اما شمیم یاس جا مانده
تو را آوردهاند اما عمو عباس جا مانده
پس از تو بارشِ بارانِ غم آغاز شد بابا
پس از تو دخترت با تازیانه ناز شد بابا
پس از تو سهم ما تُندی و خشم و اَخم شد بی حد
در این مدت، تمام پیکر ما زخم شد بی حد
تو رفتی و النگویم طنابِ شمر و خولی شد
دلیل درد بازویم، طنابِ شمر و خولی شد
پذیرایی به غیر از سیلی قاتل نمیبینم
نگاهت میکنم بابا، ولی کامل نمیبینم
مرا پای برهنه روی سنگ و خارها بردند
مرا کوچه به کوچه از دل بازارها بردند
شبی افتادم از ناقه که زجر آمد سراغ من
چنان آمد که گویی آتش افتاده به باغ من
نمیگویم چه شد بابا، سخن کوتاه و سربسته
پس از آن نیمه شب، از زندگی کردن شدم خسته
مجتبی_شکریان
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
#محاوره
من ازبس غصه دارم که، میشه صدتا کتابش کرد
کدومش رو بگم آخه، نمیشه انتخابش کرد
دیدی تنهام و شبهای خرابه سرد و تاریکه
سر تو سرزده اومد، مثه خورشید تابِش کرد
تموم آرزوهامو، گذاشتن پیش روم امشب
دعا کردم بیای پیشم، خدا هم مستجابش کرد
میگیرم دستمو بابا، به دور صورت زخمیت
هنوزم میشه روی ماهتو اینجوری قابش کرد
اگه چشمام نمیبینه، دلیلش دستای زجرِ
یه دونه سیلی زد اما، باید صدتا حسابش کرد
رو خاک داغ صحرا با، سرانگشتِ پُر از زخمم
نوشتم اسمتو اما، سنان با پا خرابش کرد
گذشت از من ولی کاشکی، یکی بود یادشون میداد
نباید دختر شاهو، بهجز «خانم» خطابش کرد
دیگه از هرچی اسبه من، بدم میاد آخه اون روز
دیدم که ده تا اسب اومد، گل من رو گلابش کرد
میسوزونه منو داغِ، تنور خونهی خولی
کجا رفت اون محاسن که، علی اصغر خضابش کرد؟!
رباب امروز طفلش رو، توی رؤیا بغل کرد و...
خیالی شیرشو داد و لالایی خوند و خوابش کرد
گروه یا_مظلوم
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
🔴مانتو هر چه قدر هم بلند و گشاد باشه،آخرش چادر نمیشه
میراث خاکی حضرت زهرا (س) چادره
#شهید محسن حججی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
#زبان_حال
#امام_حسین_ع
چشمهای خستهات را باز دریایی نکن
اینقَدَر با اشک، رویت را تماشایی نکن
هیچ جا مانند این جا چشم مردم شور نیست
روی ماهت را دوباره غرق زیبایی نکن
عمه مثل ابر طوفانزاست، پس با او بگو
بغض خود را بشکن و دیگر شکیبایی نکن
حنجرت زخم است و داغ اصلاً برایت خوب نیست
در خرابه با اسیران هم، همآوایی نکن
من، عمو، قاسم، علی اکبر همه پیش توئیم
در کنار نیزهها احساس تنهایی نکن
دیدنِ این سر میان طشت پیرت میکند
این قدر با بوسهات از من پذیرایی نکن
چشمهایت را ببند و دست بر رویم بکش
دخترم! حتی نگاهی هم به بابایی نکن
روی دامان تو دارد باز خوابم میبرد
با زبانِ بی زبانی قصد لالایی نکن...
احمد_علوی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا نکند حنای من بی رنگ است
والله دلم برای صحنت تنگ است
ای دست دهنده ی خدا روی زمین
امضای برات کربلایم لنگ است..
🥀🖤🥹
#اربعین
#کربلا
#ماه_صفر
#آقابطلب
#شب_جمعه_شب_زیارتی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
چه تکریمی نموده شهرِ شام از باب حاجاتش
سه روزی مانده این حوریه پشت باب ساعاتش
سر بازار نُه ساعت سر پا ایستاده او
کسی که نُه فلک بنشسته بر خوان کراماتش
هُمای منزلت بود و خرابه منزل او شد
همان که شد بهشت آبادیِ کنج خراباتش
همان که مریم از نور رُخش انجیل میخوانَد
که بوده پردهدار محملش در راه شاماتش
به جای گل، نثار مقدمش خار مغیلان شد
چه استقبال گرمی کرد از او خاکستر و آتش
برای صورت حوریه برگ گل ضرر دارد
چرا پس ضربهی سیلی نمیکرده مراعاتش؟!
کشیده آه را در بند خود زنجیری از آهن
اسیر سلسله هستند در این شهر، ساداتش
نشسته سر به دامانی که عطر فاطمه دارد
سر زخمیِ "مصباح الهدی" در بین مشکاتش
تمام دردها را بُرد از یادش سر بابا
چگونه یک طبق زخم است مرهم بر جراحاتش؟!
هزار و نهصد و پنجاه تا زخم است بر جسمش
هزار و نهصد و پنجاه دفعه شد مواساتش
به فکر انتقام از چوب بود و بر لبش میزد
ببین پُر کرده عالم را نوای یالثاراتش
محسن_حنیفی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
✌️سناریوی آشوب رسانه ای تان هوا شد!
#دختران_سرزمین_من
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
gosheye kharabamon khosh amade.mp3
3.37M
#نوحه قدیمی
گوشه ی خرابه مون خوش اومدی
به یتیمان چه عجب تو سر زدی
عمه میگفت که بابات رفته سفر
حالا که تو اومدی منم ببر
گوشه ی خرابه مهمونی شده
بابا جون لبات چرا خونی شده
قربون محاسن خونیت بابا
سنگ کی خورده به پیشونیت بابا
بابا جون، باباجون ، بابا جون
باباجون گوش بده تا برات بگم
قصه ی زندگیمو با درد و غم
عمه میگفتش به من که دخترم
میدونی چرا تورا دوست دارم
تو که نور دیدگان عمه ای
شبیه مادر من فاطمه ای
دخترم ، دخترم ، دخترم
دخترم دلم برات غرق غمه
سرگذشتت شبیه مادرمه
از روزی که این حدیثو فهمیدم
مشتاق دیدن مادرت شدم
وقتی از ناقه به صحرا افتادم
به امید دیدن زهرا بودم
پاشدم رو خار صحرا دویدم
یه خانوم قد خمیده رو دیدم
صورتش کبود و قلبش خسته بود
مثل اینکه پهلوشم شکسته بود
تازه من به حرف عمه رسیدم
با چشام دیدم اونی که شنیدم
اون خانوم من رو، دامنش نشوند
دست خسته اشُ روی سرم کشوند
بابای خوب منو مهربونم
نمیتونم بی تو زنده بمونم
تشنه ی محبتم تورو میخوام
بخدا یتیم شدن زوده برام
پاشو بابا موهامو شونه بزن
به روی دختر خود بوسه بزن
بابا جون تورو که اینطور می بینم
از یادم رفته خرابه نشینم
چرا بابا سرتو خونی و خاکستریه
مزد قرآن خوندنت طعنه و سنگ کوفیه
جگرم سوخته از این آمدنت
سرت اینجاست کجا شد بدنت
گفته بودم چو بیایی ز سفر
غم دل باتو بگویم یکسر
ای پدر بس که زنندم سیلی
رویم از سیلی کین شد نیلی
هرکجا نام پدر می بردم
سیلی از شمر و سنان می خوردم
بر لب بابا سپس لب بنهاد
گفت ای بابا و شهیده جان داد
لب بلبل به لب گل چو رسید
چرخ بر حالت زینب نالید
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
تو را آوردهام اینجا که مهمان خودم باشی
شب آخر روی زلف پریشان خودم باشی
من از تاریکی شبهای این ویرانه میترسم
تو را آوردهام خورشید تابان خودم باشی
پدر نزدیک بود امشب کنیز خانهای باشم
به تو حق میدهم پاره گریبان خودم باشی
اگر چه عمه دلتنگ است، امّا عمه هم راضیست
که تو این چند ساعت را به دامان خودم باشی
ازین پنجاه سال تو سه سالش قسمت ما شد
یک امشب را نمیخواهی پدر جان خودم باشی؟!
سرت افتاد و دستی از محاسنها بلندت کرد
بیا خب میهمان کنج ویران خودم باشی
سرت را وقت قرآن خواندنت بر طشت کوبیدند
تو باید بعد ازین قاری قرآن خودم باشی
کنار تو که از انگشتر و خلخال صحبت کرد؟!
فقط میخواستم امشب پریشان خودم باشی
::
اگر چه این لبی که ریخته بوسیدنش سخت است
تقلّا میکنم یک بوسه مهمان خودم باشی
علی_اکبر_لطیفیان
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
با سر رسیدهای! بگو از پیکری كه نیست
از مصحف ورقورق و پرپری كه نیست
سر مینهم به سردی این خاکها... کجاست
دستان مهربان و نوازشگری که نیست؟
باید برای شستن گلزخمهای تو
باشد زلال زمزمی و کوثری که نیست
قاری تشنه! تشت طلا و تنور نه!
شایسته بود شأن تو را منبری که نیست
آزاد شد شریعه همان عصر واقعه
یادش بهخیر ساقی آبآوری که نیست
تشخیص چشمهای تو در این شب کبود
میخواست روشنایی چشم تری که نیست
دستی کشید عمه به این پلکها و گفت:
حالا شدی شبیه همان مادری که نیست
یوسف_رحیمی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#بطلب_آقا 😔
کاش پای دل من هم به نوایی برسد
اربعینی، حرمی، کرب و بلایی برسد
آری؛ آقاتر از آنی تو که راهم ندهی
دارم امید که از دوست ندایی برسد
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#مناجات
#صاحب_الزمان عج
کِی توانم دیده را محو تماشایت کنم؟
یک نظر برصورت و چشمان شهلایت کنم
یک نگه کن بر دل بشکسته و بی تاب من
تا که جانم را فدای ماه رخسارت کنم
باده ام را از شراب عشق خود لبریز کن
تا که خود را مست آن پیمانه ی نابت کنم
گرچه قلب ودیده ام شایسته روی تونیست
عاقبت این دیده را فرش ره پایت کنم
گر به رویم چهره بگشایی ٬ ز شوق روی تو
هستیِ خود را نثار چهره ی ماهت کنم
سائلت را گر برانی از حریمت یا کریم
تا گشایی درگهت ٬ هر دم تمنایت کنم
تو بیا بر دیده ی خونبار من دستی بکش
تا توانم هر دو را وقف قدمهایت کنم
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#نوحه_واحد_سنگین
#حضرت_رقیه س
سبک۱۲شبی
کریمه ی کرببلا ای یاس پرپر حسین
سه ساله ی کرببلا رقیه دختر حسین
ای باب حاجات همه حاجات ما را کن روا
بی بی عنایت کن به ما هم سوریه هم کربلا
جانم رقیه ، عشق من و ایمان من
جانم رقیه ، دین من و قرآن من
بی بی یا رقیه (۴)
ای آفتاب نیزه ها بابای من خوش آمدی
بابا کجا بودی که تو با سر به دختر سر زدی
بابای خوب من ببین حال رقیه دخترت
موی سرم گشته سفید مثل شهیده مادرت
بابایی حسین ، تنگ شده بود دلم برات
باهام حرف بزن ، ای من بقربون صدات
بابا یا حسین جان (۴)
در کوفه و شام بلا نالیدم و حیران شدم
از دوریِ روی تو من دلخسته و گریان شدم
از ناقه ها افتادم و من خورده ام سیلی پدر
از زجر و شمر و حرمله دارم پدر خون جگر
از بار غم بابا ببین پشت رقیه ات خمید
سه ساله کودک بودم و اما شده مویم سپید
خوش اومدی تو ، امشب کنار دخترت
بابا بمیرم ، واسه بُریده حنجرت
بابا یا حسین جان
کربلایی_مرتضی_شاهمندی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
نوحه واحدوسنگین حضرت رقیه(شاهمندی).mp3
2.43M
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#نوحه_واحد_یا_سنگین
#حضرت_رقیه (س)
خوش اومدی به دیدنم بابا
دیر اومدی بی کفنم بابا
سر تو روی دامنم بابا (خوش اومدی تو)
داغ تو کرده بابایی پیرم
از صورت تو بوسه میگیرم
روی تو میبینم و می میرم (خوش اومدی تو)
[بابای خوب من حسین جانم(۳) بابا حسین جان]۲
بابا بیا دو چشم خود وا کن
سه سالتو بیا تماشا کن
رویم ببین و یاد زهرا کن (بابای خوبم)
[بابای خوب من حسین جانم(۳) بابا حسین جان]
بابا بگو که پیکرت چی شد
زیر سُمِ اسبا تنت چی شد
واویلتا انگشترت چی شد(برات بمیرم)
وقتی که تیر به حنجرت اومد
خون از دو چشم خواهرت اومد
به من بگو چی به سرت اومد (برات بمیرم)
[بابای خوب من حسین جانم(۳) بابا حسین جان]
کربلایی_مرتضی_شاهمندی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
4_5911250690205812587.mp3
1.81M
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
آیینهدار زینب و زهرا رقیه
کوچکترین انسیة الحورا رقیه
پشت سرش بیشک دعای پنج تن بود
آدم اگر میگفت اول یا رقیه
خورشید در منظومهی عشق حسینی
صد سال نوری راه دارد تا رقیه
جا داشت روی شانهی کعبه اباالفضل
جا داشت روی شانهی سقا رقیه
آرامتر از هر زمانی بود اصغر
میخواند تا بالا سرش لالا رقیه
پا بر مغیلان مینهد اما محال است
روی سر موری گذارد "پا" رقیه
**
این طفل بی آزار را آزار دادند
زجر بدی را دید در دنیا رقیه
زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه
طفلان همه بر ناقهاند اِلّا رقیه
مقتل که میخواندم شبی با خویش گفتم
پیدا نمیشد کاش در صحرا رقیه
وقتی که پیدا شد خمیده راه میرفت
شد پیرتر از زینب کبری رقیه
حتی در اوج ضعف هم چیزی نمیخواست
جز دست گرم و بوسهی بابا رقیه
دیدار حاصل شد ولی دستی نیامد
تنها سر آمد دیدنش اما رقیه...
حیرت زده پرسید: عمه این سر کیست؟
یاللعجب نشناخت بابا را رقیه!
خود را مرتب کرد تا در چشم بابا
باشد همان دردانهی زیبا رقیه
از بوسهاش جان میگرفت، اینبار اما
جان داد با بوسیدن لبها رقیه
علی_ذوالقدر
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
قسم به ساحت ذکر شریف "هو" بابا
به روی من شده این اشک آبرو بابا
"عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد"
چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا
چه حیف شانه نداری که سر بر آن بنهم
بگویم از غم خود شرح مو به مو بابا
مرا ببخش که نشناختم تو را اوّل
به چهرهی تو نماندهست رنگ و رو بابا
خداش خیر دهد راهب مسیحی را...
که با گلاب تو را داده شستشو بابا
خداش نگذرد ای کاش، خولی نامرد
کشید دست به روی تو بی وضو بابا
نمانده وقت زیادی به رفتنم حالا...
شدم کنار سرت گرم گفتگو بابا
بیا و باز صدایم بزن: "رقیهی من"
تو هم بخواه ز من که "بگو: بگو بابا"
چهقدر خاطرهی تلخ دارم از کوفه
چه بد گذشت به من شام بی عمو بابا
لبِ ترک ترکت را ندیده میبوسم...
چه خوب شد که به چشمم نمانده سو بابا
محمدحسن_بیات_لو
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
به شانه بار غمت را نبرده بودم و بردم
مرا به عمه سپردی تو را به خاک سپردم
شبی شبیه تو افتادم از بلندی مرکب
چه زجرها که ندیدم، چه زخمها که نخوردم
به روی خار دویدم که بی تو زود بمیرم
مرا ببخش پدر جان اگر هنوز نمردم
برای آنکه بخوابم تو را به خواب ببینم
هزار و نهصد و پنجاه تا ستاره شمردم
نشد به پای تو خیزم، مرا ببخش عزیزم
گُل تو بودهام اما شکسته ساقهی خُردم
تو بوریا کفنت شد، من این لباس سیاهم
به رسم عشق، کفن هم در این مزار نبردم
سیدمیلاد_حسنی
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
چنین حکایت تلخی، که دیده و که شنیده؟!
سه سالهای که غم او به عمر نوح رسیده
شنیده قصهی مادربزرگ را و ندانم
که نازدانهی زهرا، چه از «کشیده» کشیده
سه سالهای که دمیدهست روضههای غریبی
به بازویش که شکسته، به قامتش که خمیده
عزیزِ جانِ حسین است و روی خار مغیلان
چقدر این سو و آن سو فرار کرده دویده
بمیرد آنکه کشیدهست معجر از سر طفلان
شکسته بادا دستی که گوشواره کشیده
سهساله ای که خودش زینبیست با همه خردی
تمام رنج سفر را به جان خویش خریده
رقیه آیهی عشق است و امشب از سر بابا
شنیده آیهی قرآن، ولی بریدهبریده
پس از تحمل شام بلا و رنج اسیری
به حیرت است که خورشید او به طشت دمیده
از این شب-این شب دوری-، به صبح دیدن بابا
گذشته و نگذشته، رسیده و نرسیده
میلاد_عرفان_پور
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG