eitaa logo
کانون شهید عباس دانشگر شهرستان بابل ۵۰
95 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
96 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج شهید عباس دانشگر سال تولد : ۱۳۷۲٫۲٫۱۸ سال شهادت: ۱۳۹۵٫۳٫۲۰ محل تولد: سمنان محل شهادت: سوریه مزار شهید: امام زاده علی اشرف ⏳پایگاه رسانه فرهنگی شهید مدافع حرم عباس دانشگر در بابل راه ارتباطی با خادم: @Sarbaz_gomnaaam
مشاهده در ایتا
دانلود
Ali-Fani-Ziyarat-Ashoura.mp3
11.65M
•🎧🌿• {زیارت عاشورا} و گران و عظیم گشت مصیبت تو در آسمانها بر همه اهل آسمانها پس خدا لعنت کند مردمی را که ریختند شالوده ستم و بیدادگری را بر شما خاندان.. | @kanoon_shahiddaneshgar |
🌾📖' پیامبراکرم(ص)‌می‌فرمایند: ایمان ندارد کسی که امانت دار نیست. [ غررالحکم۱۰۷۶۷ ] | @kanoon_shahiddaneshgar |
|به مناسبت هفته‌ی کتاب و کتابخوانی| 🎉 تخفیف ۳۰درصدی امروز، ۲۳ آبان 📚 تفاسیر حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) شامل سوره‌های: برائت، تغابن، مجادله، ممتحنه، حمد، حشر، جمعه، بقره، منافقون و صف 📌 ثبت سفارش با ۳۰درصد تخفیف: https://shop.khameneibook.ir/category/فروش-ویژه @KhameneiBook
: وقتی‌كه به‌ ايستادی بدان كه در پيشگاه خداوند هستى و اگر او را نمى‌بينى، او تو را مى‌بيند. پس به نمازت توجه كن..🌸📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 لقمان یا سلمان؟! ✏️ سلمان‌وار در جستجوی مربی رفتن، آسان‌تر و پربارتر از لقمان‌وار از بدها ادب آموختن است. 📄 برشی از کتاب 📚 مسئولیت و سازندگی ▫️ | عضو شوید👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
⭕️اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔 🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... 🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 ❤️‍🩹اگر دلت شکست حداقل به یک نفر ارسال کن😭
⭕️اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔 🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... 🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 ❤️‍🩹اگر دلت شکست حداقل به یک نفر ارسال کن😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: مسئله اصلی مردم (فیلترینگ) فضای مجازی نیست. مسئله مردم چیزهای دیگریست... مسئله مردم بیکاری جوان هاست. @BisimchiMedia
در میان شلوغی ها بوی بی مادری به مشام میرسد .. روزهای بی مادری نزدیک است :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🥀 پیامبر اکرم(ص) : اگر تمام خوبی‌ها به شکل یک شخص مجسم شود آن شخص فاطمه(س) است و فاطمه از آن هم بالاتر است. | @kanoon_shahiddaneshgar |
دورهٔ فشردهٔ راویان مقاومت زمان: پنجشنبه ۲۴ آبان از ساعت ۷ الی ۱۶ مکان: میدان قیام، خیابان مولوی، خیابان موسوی کیانی، کوچهٔ مسجدآقا، حوزهٔ علمیهٔ آیت الله مجتهدی 🔗 مراسم به‌صورت زنده از طریق این لینک قابل مشاهده خواهد بود اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅─────────┅╮ 🆔 @hosseinfaziar ╰┅─────────┅╯
﷽ ┊『🌞 اعمال هـر روز صبح 』┊ ✋🏼 اوّلین سـلام صبحگاهـی تقدیم به ساحت قدسـی قطب عالم امکان حضـرت صاحب الزّمان عج الله ✅ اَݪـسَّــلٰامُ عَـلَـیْـکَ یـٰا بَـقـیّٖـَةَ ٱللّٰـهِ یـٰا اَبـٰاصـٰالِـحَ ٱلْـمَـهْـدیٖ یـٰاخَـلـیٖـفَـةَ ٱݪـرَّحْـمٰـنِ وَ یـٰا شَـریٖـکَ ٱلْـقُـرآنِ اَیّـُهـَٱ ٱلْـاِمـٰامِ ٱلْـاِنْـسِ وَٱلْـجـٰانِ سَـیّـِدیٖ وَ مَـولٰایْ اَلْاَمـٰانُ اَلْاَمـٰانُ. °❀°🌸°❀°🌸°❀° 💎 ❚ دعایِ غَـریـق ❚💎 دعایِ تثبیتِ ایمان در آخرالزّمان ♥️ یـٰااَللّٰـهُ 🤍 یـٰارَحْـمٰـنُ یـٰارَحـیٖـمُ💚 یـٰامُـقَـلّـِبَ ٱلْـقُـلُـوبِ💛 ثَـبّــِتْ قَـلْـبـیٖ 💜 عَـلـیٰ دیٖـنِـکَ °❀°🌸°❀°🌸°❀° 🌥️ هـر روز صبح، به رسم ادب و ارادت ✋🏼 سـلام میدهیم به ارباب بی کفن: 🌴 اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکَ یـٰا اَبـٰاعَـبْـدِٱللّٰـهِ وَ عَـلـَۍٱلْـاَرْوٰاحِ ٱݪّـَتـیٖ حَـلّـَتْ بِـفِـنـٰائِـکَ عَـلَـیْـکَ مِـنّـیٖ سَـلٰامُ ٱللّٰـهِ اَبَـدََٱ مـٰا بَـقـیٖـتُ وَ بَـقِـىَ ٱݪـلّـَیْـلُ وَٱݪـنّـَهـٰارُ وَ لٰا جَـعَـلَـهُ ٱللّٰـهُ آخِـرَ ٱلْـعَـهْـدِ مِـنّـیٖ لِـزیٖـٰارَتِـکُـمْ 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلـَۍ ٱلْـحُـسَـيْـنِ وَ عَـلـیٰ عَـلـیٖ ٱبْـنِ ٱلْـحُـسَـيْـنِ وَ عَـلـیٰ اَوْلٰادِ ٱلْـحُـسَـيْـنِ وَ عَـلـیٰ اَصْـحـٰابِ ٱلْـحُـسَـيْـنِ °❀°🌸°❀°🌸°❀° ✅دعایـی که عصـرِ عاشـورا 🟩 امام حسین.ع به فرزندشان امام سجاد.ع تعلیم دادند. بِـحَـقِ‏ّ یٰـس‏ٖٓ وَٱلْـقُـرْآنِ‏ ٱلْـحَـکـیٖـمِ‏ وَ بِـحَـقِ‏ّ طٰـه‏ٰ وَٱلْـقُـرْآنِ ٱلْـعَـظـیٖـمِ یـٰامَـنْ یَـقْـدِرُ عَـلـىٰ حَـوٰائِـجِ ٱݪـسّـٰائِـلـیٖـنَ یـٰامَـنْ یَـعْـلَـمُ مـٰا فـِۍٱݪـضّـَمـیٖـرِ یـٰا مُـنَـفّـِسُ عَـنِ ٱلْـمَـکْـرُوبـیٖـنَ یـٰا مُـفَـرِّجُ عَـنِ ٱلْـمَـغْـمُـومـیٖـنَ یـٰا رٰاحِـمَ ٱݪـشّـَیْـخِ ٱلْـکَـبـیٖـرِ یـٰارٰازِقَ ٱݪـطّـِفْـلِ ٱݪـصّـَغـیٖـرِ یـٰامَـنْ لٰا یَـحْـتـٰاجُ اِلـَۍٱݪـتّـَفْـسـیٖـرِ صَـلِ‏ّ عَـلـیٰ مُـحَـمَّـدِِ وَ آلِ مُـحَـمَّـدِِ. °❀°🌸°❀°🌸°❀° 🙏🏼 دعای منتظران درعصـر غیبت ✅ دعـایِ مـعرفـت 💠 اَلْـݪّٰـهُـمَّ عَـرِّفْـنـیٖ ┊ نَـفْـسَـکَ ┊ 『فَـاِنّـَکَ اِنْ لَـمْ تُـعَـرِّفْـنـیٖ』 ┊ نَـفْـسَـکَ ┊ لَـمْ اَعْـرِف ﹝ نَـبــیّٖـِکَ ﹞ 💠 اَلْـݪّٰـهُـمَّ عَـرِّفْـنـیٖ 《 رَسُـولَـکَ 》 『فَـاِنّـَكَ اِنْ لَـمْ تُـعَـرِّفْـنـیٖ』 《 رَسُـولَـکَ 》 لَـمْ اَعْـرِفْ ╮≼⚘حُـجّـَتـَکَ ≽╭ 💠 اَلْـݪّٰـهُـمَّ عَـرِّفْـنـیٖ ╮≼⚘حُـجّـَتـَکَ ≽╭ 『فَـاِنّـَکَ اِنْ لَـمْ تُـعَـرِّفْـنـیٖ』 ╮≼⚘حُـجّـَتـَکَ ≽╭ 〖 ↜ضَـلَـلْـتُ عَـنْ دیٖـنـیٖ 〗 °❀°🌸°❀°🌸°❀° ░اَلْـݪّٰـهُـمَّ عَجّـِـلْ لِوَلـیّٖـِـکَ ٱلْفَـرَجْ ░ نـذرِ فَـرَج ۵ گلِ صلوات °❀°🌸°❀°🌸°❀° السلام_علیک_یاامام_رئوف یاامام_رضاجانم✋ *اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ* °❀°🌸°❀°🌸°❀° اَلْـݪّٰـهُـمَّ 🌸 صَـلِ‏ّ ✨🌸عَـلـىٰ 🌸✨🌸مُـحَـمَّـدِِ ✨🌸✨🌸 وَ آلِ 🌸✨🌸✨🌸مُـحَـمَّـدِِ ✨🌸✨🌸وَ عَـجّـِلْ 🌸✨🌸فَـرَجَـهُـمْ ✨🌸وَ اَهْـلِـکْ 🌸اَعْـدٰائـِهـِمْ اَجْـمَـعـیٖـنَ.