eitaa logo
کانون مداحان تیران وکرون
359 دنبال‌کننده
342 عکس
62 ویدیو
6 فایل
🇮🇷کانون مداحان شهرستان تیران وکرون🇮🇷 وابسته به اداره تبلیغات اسلامی پل ارتباطی با مدیرکانون شهرستان @amozeshmadahi7631 📞۰۹۱۳۲۳۲۸۳۵۵
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ای جود تو اسلام پرور هماره گرم تکریمت پیمبر ز آغاز ازل یکتا پرستی نخستین بانوی اسلام هستی ز انفاق و عطایت یا خدیجه نهال دین ثمر داد و نتیجه فلک بر آستانت بوسه چین شد تمام ثروت تو خرج دین شد تویی تفسیر الرحمن و انعام بهین مصداق انفاقی و اکرام همیشه حامیِ پیغمبری تو و بر ام ابیها مادری تو رُخَت شد بارها در راه دین رنگ به همراه پیمبر خورده ای سنگ فقط همسر نه، جان مصطفایی تو مادر خانم شیر خدایی نبوت بی قرار شوهر توست شفاعت خاکسار دختر توست چراغ راه حق جویان حسینت مَلَک مات مقام زینبینت شرف مبهوت نامت در بزرگی که بر خون خدا مادر بزرگی به پاس آن همه بذل و عطایت کفن ها از بهشت آمد برایت وفای تو به همسر مثل زهراست چهل مرد عرب یکسو و تنهاست حسینت همسری دارد رباب است به یاد شوهرش در آفتاب است حسن اما میان خانواده به جانش زهر از همسر فتاده درون خانه بی یار و حبیب است غریب است و غریب است و غریب است «رئوفی» ذره، تو خورشیدِ آهی بر این ذره نگاهی گاه گاهی
تو آن شاه کریم و من گدایِ دائمت هستم ز طفلی گفته ام مرثیّه خوان قاسمت هستم به دل گلدسته از یاس و ضریح از یاسمن دارم درون سینه ام با نام تو صحنِ حسن دارم نفس تا هست جانا سائل کوی تو می مانم وَ با اذن شما پیوسته می خوانم حسن جانم حسن والا حسن طاها حسن حیدر حسن زهرا حسین است این بدونِ یا حسن بنیان عاشورا حسن نور و حسن طور و حسن والفجر و الرحمن حسن دهر و حسن یاسین حسن قلب است بر انسان حسن مرهم حسن همدم حسن مُحرِم حسن مَحرم حسن تنهاترین سردار تاریخ است در عالم عجب نام تو شیرین است، از کامم مگیر آقا ببار از عشق خود بر قلب من باران تیر آقا تمام سوره ی فتح است نقش دست و بازویت لبت چون مائده مانَد وَ چون قدر است گیسویت رُخَت یوسف لبت کوثر دو چشمت نور و الرحمن ز رویت سوره ی والشمس می خواند مَلک، هر آن به هر بشکسته بالی از کرامت بال می دادی جوابِ بد زبانی را به بذل مال می دادی حسینیون همه تا روز محشر یا حسن گویند تمام کربلایی ها فقط راه تو می پویند به رأفت آسمان مِهری و دریای احساسی به گاه رزم آن شیری که یک استاد عباسی دلم تسخیر فرزندان پاک توست، باور کن بَدم اما سپاه دل هلاک توست، باور کن برای وحشت و تنهاییِ در قبر، ای دلدار «رئوفی» دارد از عبداللهت یک وعده ی دیدار
ای شده نامت نمک زندگی ام یا حسن مدح شما منطق سازندگی ام یا حسن دم زدن از خُلق تو خوانندگی ام یا حسن گفتن حُسنِ تو سرایندگی ام یا حسن با تو محال است سرافکندگی ام یا حسن یا حسنُ یا حسنُ یا حسنُ یا حسن مظهر صبری، به خدا عبد خدا منظری مدال روی سینه، زیبِ دوش پیغمبری روز جهاد و رزم، حیدر شب غم مادری محشری و محشری و محشری و محشری مثل اباالفضل، خودت یک تنه یک لشکری خلاصه ی آل عبا ماه دلارا حسن واله و مبهوتِ کرامات تو جود و عطاست روزه و انفاق شما مرتبتش هل اتی ست صلح شما پایه گذار نهضت کربلاست نام تمام کوچه های شهر دل مجتباست ولایتان شرط، به استجابت هر دعاست ذکر لب و علت جان بخشیِ عیسی حسن گاه برون می شدی از خانه به هر مقصد و برای دیدن تو راه، بند می آمد و به دامن تو هر گدا دست توسل زد و گرفت از عنایتت کرامت بی حد و رهگذری نشد نگاه، از تو بردارد و نخوانده باشد که تمام حُسن یکجا حسن اهل کرم را همه جا صحبت احسان توست دشمنِ دشنام دهت آمده مهمان توست جنگ جمل شمه ای از شوکت دستان توست حاجت عالم همه در گردش چشمان توست کشته شدن در ره حق شهد شهیدان توست قاسم‌ و عبدالَه تو هر دو سراپا حسن جود شما پُر بنموده ست تمام وجود جرم شما ای همه عصمت وَ شرافت چه بود با به درک رفتن و نابودی آل سعود شیعه بسازد حرمت را به خدا زودِ زود ای ز «رئوفی» به تو هر لحظه سلام و درود پای ضریحِ حرمت وعده گهِ ما حسن «یا حسنُ یا حسنُ یا حسنُ یا حسن»
تو آن شاه کریم و من گدایِ دائمت هستم ز طفلی گفته ام مرثیّه خوان قاسمت هستم به دل گلدسته از یاس و ضریح از یاسمن دارم درون سینه ام با نام تو صحنِ حسن دارم نفس تا هست جانا سائل کوی تو می مانم وَ با اذن شما پیوسته می خوانم حسن جانم حسن والا حسن طاها حسن حیدر حسن زهرا حسین است این بدونِ یا حسن بنیان عاشورا حسن نور و حسن طور و حسن والفجر و الرحمن حسن دهر و حسن یاسین حسن قلب است بر انسان حسن مرهم حسن همدم حسن مُحرِم حسن مَحرم حسن تنهاترین سردار تاریخ است در عالم عجب نام تو شیرین است، از کامم مگیر آقا ببار از عشق خود بر قلب من باران تیر آقا تمام سوره ی فتح است نقش دست و بازویت لبت چون مائده مانَد وَ چون قدر است گیسویت رُخَت یوسف لبت کوثر دو چشمت نور و الرحمن ز رویت سوره ی والشمس می خواند مَلک، هر آن به هر بشکسته بالی از کرامت بال می دادی جوابِ بد زبانی را به بذل مال می دادی حسینیون همه تا روز محشر یا حسن گویند تمام کربلایی ها فقط راه تو می پویند به رأفت آسمان مِهری و دریای احساسی به گاه رزم آن شیری که یک استاد عباسی دلم تسخیر فرزندان پاک توست، باور کن بَدم اما سپاه دل هلاک توست، باور کن برای وحشت و تنهاییِ در قبر، ای دلدار «رئوفی» دارد از عبداللهت یک وعده ی دیدار