شبی گشتم مقیم گلشن قم
سحر چون گل شکفتم با تبسم
بلی چون گِل شود با گُل مقابل
در او لطف و صفا یابد تجسم
چه گلزاری که می روید نسیمش
غبار محنت و رنج و تألم
چه بانویی که در اوصاف ذاتش
زبان را نیست یارای تکلم
شبستان ولایت گشت روشن
ز دخت والی اقلیم هفتم
یگانه دختر باب الحوائج
گرامی خواهر سلطان هشتم
به خاک آستانش دادخواهان
نهاده رخ پِیِ عرض تظلم
زهی معصومه کاندر زهد و عصمت
کند مریم در این مکتب تعلم
مپوش از آستان فاطمه چشم
اگر داری از او چشم ترحم
بر این در هر که ساید روی اخلاص
به فردوسش بُوَد حق تقدم
نگهبانند کشور را دو گوهر
فروزان تر ز مهر و ماه و انجم
یکی تابان چو خورشید از خراسان
دگر رخشان چو ماه از وادی قم
دلا رُو شکر نعمت کن که ملک است
ز یُمنِ این دو نعمت در تنعم
از آن مردم ز قم جویند حاجت
که قم شد کعبه ی حاجات مردم
(رسا) در وصفِ گل های نبوت
کند طبع خدادادش ترنم
#دکتر_قاسم_رسا
#ولادت_حضرت_معصومه_