.
#شهادت_امام_سجاد
السلام علیک یا علی ابن الحسین، یا زین العابدین ادرکنی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقای من که چشمهایت روضهخوان بود
قلب شریفت همچنان آتفشان بود
غمهای تو هم بیقرین هم بیکران بود
اشک غریبی از نگاه تو روان بود
چل سال بعد از کربلا را گریه کردی
آن ماتم بی انتها را گریه کردی
اشک تو بر سجاده در محراب میرفت
اشک از دو چشمت همچنان سیلاب میرفت
تا آب میدیدی دلت از تاب میرفت
از فرط غمها پیکر تو آب میرفت
حق داری آقا جان اگر دل بیقراری
حق داری آقا جان اگر که سوگواری
چشمی ندیده مثل تو درد و بلا را
طوفان اشک و آه و خون و ابتلا را
شرحی بده آن دردهای برملا را
آقا بخوان غمنامههای کربلا را
وا کن کتاب مقتلی که در دلت هست
آن روضهی مکشوفهای که بر دلت هست
هر چه شنیده گوش ما، تو دیدی آن را
قحطی آب و آب آب کودکان را
دیدی ترکهای لب پیرو جوان را
دیدی تو مشک خالی و لب تشنگان را
زان تشنگان فریاد تا عیّوق میرفت
اندوه این بیداد تا عیّوق میرفت
چشمان تو دیده تمام صحنهها را
در بین آن جنجال ردّ کینهها را
قحطی احساس و هجوم فتنهها را
اوج و فرود نیزهها و دشنهها را
طوفان غم بود و شما بیمار بودید
در بین خیمه با تنی تبدار بودید
دیدی تنی از سُمّ مرکب قد کشیده
تیری سر طفل رضیعی را بریده
بین عبایی پیکری در هم تنیده
بابای پیری که کنار او خمیده
وقتی صدا زد از ته دل او پسر را
دیدند هُرم شعلهی غم بر جگر را
وای از غروبی که زمین و آسمان سوخت
هم عرش و فرش و جایجای کهکشان سوخت
از آن بلا قلب همه افلاکیان سوخت
از آه پیغمبر دل پیغمبران سوخت
میگفت با حالی حزینه یا بُنَیَّ
میگفت بانوی مدینه یا بُنَیَّ
تا چکمهپوش بی حیا آمد به گودال
تیغ از کمر برداشت، برپا کرد جنجال
ای وای بر من، پیکرش را کرد پامال
او روی سینه بود و جسم شاه بیحال
از عمهی غم دیدهات شرمی نکرد او
هِی پشت هم، از پشت سر، با ضربه زد او
گودال شد دریای خون ای داد و بیداد
قاتل شد از مقتل برون ای داد و بیداد
تیغ و دو دوستش لالهگون ای داد و بیداد
غمنامه شد از حد فزون ای داد و بیداد
آقا ببخش این شاعر بی دست و پا را
لطفی کن و گوشه نگاهی کن گدا را
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نصیر_حسنی ✍
#مربع_ترکیب_بند
#امام_سجاد
.