خدیجه نور ایمان و ولا بود
سراپای وجودش مصطفی بود
به راه دین گذشت از مال و جانش
خدیجه منشأ جود و سخا بود
پی یاری اسلام و پیمبر
خدیجه در کنار مرتضی بود
چه کوشش ها نمود از بهر اسلام
خدیجه محور لطف و صفا بود
سراپا عبد ذات لم یزل بود
خدیجه از همه دنیا جدا بود
همیشه فکر و ذکرش بوده احمد
خدیجه اسوه ی مهر و وفا بود
به سختی ها همیشه یار احمد
به درد مصطفی او آشنا بود
به او ظلم و ستم بسیار کردند
ولیکن بر رضای حق رضا بود
چو دندان پیمبر را شکستند
به قلبش بهر او شور و نوا بود
به پاس خدمتش در راه اسلام
برایش فاطمه از حق عطا بود
خدا داده عطیه آن گلی که
فروغ دیده ی آل عبا بود
چو رفت از این جهان با قلب خسته
ز داغ او جهان ماتمسرا بود
پیمبر در فراقش اشک می ریخت
مدینه در عزایش کربلا بود
(رضا) او نور چشمان پیمبر
امید اولیا و انبیا بود
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_خدیجه_س
خدیجه مونس پیغمبری تو
به عصمت همنشین کوثری تو
صفای عالم هستی خدیجه
پیمبر را یگانه همسری تو
بود خورشید تابان ختم مرسل
سپهر دین حق را اختری تو
تویی معنای صبر و استقامت
به دریای رسالت گوهری تو
همه شاهان عالم بنده ی تو
ز خوبان جهان والاتری تو
تو در راه ثبات دین اسلام
کنار مصطفی با حیدری تو
تو با ثروت علی با ذوالفقارش
به ختم مرسلین همسنگری تو
به هنگام بلا با صبر و ایثار
به کشتی رسالت لنگری تو
خدیجه، رحمة للعالمین را
در امواج بلاها یاوری تو
محمد خاتم پیغمبران را
پی یاری حق یک لشکری تو
به پاس جانفشانی در ره دین
بود فخریه زهرا پروری تو
گل احمد تو از الطاف سرمد
شدی با بذل جان فخر محمد
الا ای مام عصمت یا خدیجه
سراپا جود و رحمت یا خدیجه
به گلزار جنان همگام احمد
گل عشق و محبت یا خدیجه
خدا بنهاده اندر سینه ی ما
ولا و مهر و حبت یا خدیجه
تویی از لطف حق روز قیامت
شفیع و یار امت یا خدیجه
نمودی یاری شخص پیمبر
تو از هنگام بعثت یا خدیجه
گذشتی در ره دین از وجودت
الا ای کوه غیرت یا خدیجه
به پاس بذل هستی ات، تو داری
به محشر جاه و حشمت یا خدیجه
به ایثار تو نازد تا به محشر
محمد نور خلقت یا خدیجه
مه رحمت، مه مهمانی حق
تو رفتی سوی جنت یا خدیجه
نگر بی تو پیمبر گشته تنها
ز چه کردی تو رحلت یا خدیجه
به مکه ای گل بستان عصمت
بود قبرت به غربت یا خدیجه
تویی محبوبه ی باری تعالی
تویی روح تولا و تبرا
تو محو ذات حق، حق الیقینی
تو زینت بر سماوات و زمینی
تویی روح وفا و مهربانی
تو جان رحمة للعالمینی
همه عمرت مطیع احمدی تو
ز گلزار رسالت خوشه چینی
تو در بین همه زن های عالم
چنان زهرای اطهر بهترینی
به ثروت با نثار جان و هستی
تو بر پیغمبر اکرم معینی
به همراه علی با ذوالفقارش
تو پشتیبان ختم المرسلینی
به راه حق تو از هستی گذشتی
چو ختم المرسلین حامی دینی
گره از کار عالم می گشایی
چو زهرا تو شفیع المذنبینی
چه این دنیا چه در صحرای محشر
خدیجه شیعه را حبل المتینی
صبوری همچنان ختم رسولان
ز درد و رنج او اندوهگینی
پیمبر سوزد و گرید برایت
ز عالم راهی خلد برینی
تو رفتی از جهان قلب شکسته
پیمبر در غمی سنگین نشسته
تویی محبوبه ی خلاق دادار
تو هستی همسر احمد مختار
تو بودی در جهان فخر پیمبر
تو بر احمد شدی یار و مددکار
تو قبل از بعثت ختم رسولان
ز عشق و مهر او گشتی تو سرشار
نمودی یاری دین پیمبر
به همراه علی حیدر کرار
تویی استاد درس حق پرستی
به بذل جان شدی حق را خریدار
بنازد بر تو در عالم محمد
ز بس بودی به پیغمبر وفادار
به دست آشنا و دشمنانت
به تو ظلم و ستم گردیده بسیار
الا ای هستی و جان محمد
به دست دشمنان دیدی تو آزار
ز بی مهری تو را آزار دادند
شدی از آن همه آزار بیمار
دهم روز از مه مهمانی دوست
نمودی عاقبت حق را تو دیدار
نه تنها دخترت زهرای اطهر
همه عالم بود بر تو عزادار
غلام حلقه در گوشت (رضایم)
عزادارت به یاد مصطفایم
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_خدیجه_س
خدیجه ای گل باغ رسالت
عجین آب و گلم شد با ولایت
خدیجه از سوی خلاق سرمد
بود همسر به مولانا محمد
خدیجه هستی و جان پیمبر
کند یاری دین همراه حیدر
خدیجه ثروتش کرده نثارش
علی مرتضی با ذوالفقارش
به پاس این همه لطف و عطایش
خدا در عالمین داده جزایش
نموده مصطفی را همسر او
بود زهرای اطهر دختر او
علی مرتضی داماد پاکش
همه خوبان عالم سینه چاکش
ز نسل او همه معصوم بودند
حسن، زینب، حسین، کلثوم بودند
بود اسطوره ی صبر و شهامت
سراپای وجودش استقامت
بود زیبنده ی مهر رسالت
بود تابنده ی نور ولایت
تمام عالم هستی فدایش
به گوش جان رسد شور و نوایش
مدینه شهر غم ها گشته امشب
پر از غم قلب زهرا گشته امشب
گلستان نبی امشب خزان است
خدیجه رهسپر سوی جنان است
کنارش دخترش زهرا نشسته
پریشان حال با قلب شکسته
به لب هایش بود شور و نوایی
گل من فاطمه داد از جدایی
دگر وقت جدایی ها رسیده
گل من موسم غم ها رسیده
پس از من جان تو جان پیمبر
تو بر او مادری کن جان حیدر
شده یا فاطمه وقت وصالم
به پیغمبر بگو بنما حلالم
تمام عالم هستی فدایت
تنم را کن کفن تو با عبایت
نوای آه و واویلا به گوش است
گل پیغمبر اکرم خموش است
چو زهرا این سخن ها با نبی گفت
پیمبر ناله زد، اشک از بصر سفت
به پاس لطف او این عزت آمد
کفن یا فاطمه از جنت آمد
پیمبر جسم پاک او کفن کرد
بسی گریه بر آن جسم و بدن کرد
دو چشم خویش را بر پیکرش دوخت
کنار آن بدن چون شمع می سوخت
بمیرم دخترش زهرای اطهر
شبانه شد کفن با دست حیدر
علی با ناله دید آن روی نیلی
کبودی رخش از ضرب سیلی
(رضا) بس کن مگو از ضربت در
که می سوزد دل و جان پیمبر
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_خدیجه_س
ای خدیجه مادر خیرالنسا
همسر والا مقام مصطفی
چون پیمبر منشاء جود و سخا
هستی احمد گل باغ ولا
بر پیمبر چون علی همسنگری
شیعه را احمد پدر، تو مادری
تو پیمبر را عزیز و همسری
با علی و مصطفی همسنگری
از زنان خوب عالم برتری
ای گل عطرت تو از عالم سری
دین حق از همتت شد منجلی
ثروت تو برق شمشیر علی
عالم و آدم همه مفتون تو
شیعیان مرتضی مدیون تو
ای کریمه دین حق مرهون تو
احمد مرسل بود ممنون تو
مادر خلقت بود فرزند تو
غم ز دل ها می برد لبخند تو
می رسد بر گوش جان فریادتان
با ولایت دل شده آبادتان
زنده گردیده دلم با یادتان
فخر این عالم بود دامادتان
تا نفس دارم گدای این درم
شکرلله من غلام حیدرم
یا خدیجه ای امید عالمین
ای که هستی شیعیان را زیب و زین
ای پیمبر را وجودت نور عین
جده ی مظلومه ی مولا حسین
ما همه از ریزه خواران توایم
از کرامات تو مهمان توایم
چشم بر چشم پیمبر دوختی
درس ایثار و وفا آموختی
چون شرار شعله ها افروختی
از برای دین چون شمعی سوختی
تو تمام افتخار احمدی
در دو عالم اعتبار احمدی
بوده ای صبر و قرار مصطفی
هدیه ی پروردگار مصطفی
هستی و دار و ندار مصطفی
یاور شب های تار مصطفی
لیک امشب صبر احمد کم شده
دیدگانش از غمت زمزم شده
شهر مکه در عزا و ماتم است
غرق در اشک عزایت عالم است
هستی از سوگ شما اندر غم است
قامت زهرا ز داغ تو خم است
مکه همچون روز عاشورا شده
در فغان از داغ تو طاها شده
از غم تو خون دل طاها شده
مصطفی بعد از شما تنها شده
او اسیر دردها غم ها شده
همدم شب های او زهرا شده
سوز و گرید دمادم مصطفی
همدم او فاطمه خیرالنسا
ای گل باغ ولا مولاتنا
ای همه امید من اشفع لنا
نوکرت درگاه تو هستم (رضا)
دستگیری کن ز من روز جزا
خاکِ پای خاندان عصمتم
از تو و آل تو باشد عزتم
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_خدیجه_س
برایت سهمی از اسلام با حیدر برابر بود
چنان که ثروت تو همتراز تیغ حیدر بود
به ایثارت گواهی می دهد شعب أبی طالب
همین از خود گذشتن های تو خود فتح خیبر بود
همین بس که سلامت داده جبرائیل با هر وحی
کجا این منقبت در شأن آن زن های دیگر بود؟
کسی که مادر زهراست اُمُّ المؤمنین باشد
فقط این گونه مادر لایق آن گونه دختر بود
نه تنها مریم و حَوّا کنیز خانهات بودند
که غیر از فاطمه شأن تو از کل زنان سر بود
تو بودی و علی بود و ابوطالب همین کافیست
پیمبر از همان آغاز هم دارای لشکر بود
تو ای بانو اگر اسلام را یاری نمی کردی
یقین دارم جهان امروز بی «اللّه اکبر» بود
خدیجه! آه... بعد از تو رسول الله هر روزش...
خدیجه آه... هر شب روی لب های پیمبر بود
#میثم_کاوسی
#حضرت_خدیجه_س
#امام_زمان_عجل_الله 🌷
جمـــــعه احوال عجیبی دارد
هر کس از عشق نصیبی دارد
در دلم حس غریبی جاری است
و جهان منتـــــظر بیداری است
جمـــــعه، با نام تو آغاز شود
یابن یاسین همه جا ساز شود
جمعه هر ثانیه اش یکسال است
جمـــــعه از دلهره مالامال است...
ابر چشمان همه بارانی است
عشق در مرحله پایانـی است
کاش این مرحله هم سر می شد
چشـــــم ناقابـــل ما تر می شـد...
#امام_زمان_عجل_الله 🌺🍃
جمعه با بوی فراقش نگرانم کرده
به گمانم که فقط نیت جانم کرده
موی یعقوب نگاهم همگی گشته سپید
هجر تو لرزه به اندام بیانم کرده
چه کنم دست خودم نیست پر از آشوبم
عشق تو دلهره سهم ضربانم کرده
سرکویت به هوای نظری آمده ام
سر راهت همه دم اشک فشانم کرده
یا قدم رنجه بکن بر سر چشمان ترم
یا بِکش دست نوازش پدرانه به سرم
#محمد_حبیب_زاده
#جمعه_رمضان_و_فراق_یار🌷
جمعه و ماه مبارک ، تو کجایی آقا ؟
کاش می شد که همین جمعه بیایی آقا
جمعه ها می رسد و میگذرد اما حیف
چشم بر روی تو نائل نشود اما حیف
بی تو در این رمضان کار دلم لنگ شود
بر سر سفره ی افطار دلم تنگ شود
سیزده قرن گذشت و نشد از تو خبری
کاش من لایق دیدار تو گردم سحری
تو بیا بهر ظهور و فرجت کاری کن
بهر احیای فرج نیز مرا یاری کن
تو ببین ذکر و دعایم که به جایی نرسد
با نگاه تو دل من به صفایی برسد
نکند آرزویِ دیدن تو دیر شود
با فِراقت به خدا عاشق تو پیر شود
جمعه ای رفت و دلم باز به یارش نرسید
وای بر چشم و دلی که به نگارش نرسید
به نبی و به حسن ، هم به علی و زهرا
حضرت عشق بیا و قدمی رنجه نما
.
به تن غرق به خون و به شهِ کرببلا
جان به لب آمده ِای حضرت دلدار بیا
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#مناجات_با_امام_زمان_عج
گل زهرا ز غم دوری و هجران چه کنم
گو که با غیبت و با تلخی دوران چه کنم
کاش یک بار فقط خواب تو را می دیدم
با دل ملتهب و حال پریشان چه کنم
دیده ام خشک شد ازکارت عصیان و گناه
مانده در حسرت یک قطره ی باران چه کنم
بار سنگین گناه قد مرا خم کرده
توشه ام پر شده از جُرم فراوان چه کنم
همچو خوبان نشد آقا بکنم جان به فدات
خجلم از گل رخسار شهیدان چه کنم
جمعه ی دیگری آمد دل من یاد تو کرد
گر ز هجران نکنم چاک گریبان چه کنم
#محمد_مبشری
#امام_زمان_عجل_الله 🌺🍃
#جمعه_های_انتظار
گـل همیشـه بهــارم چـرا نمی آیـی
گــره فتـــاده بــــه کارم چـــرا نمی آیــی
چه جمعه ها که رسید و دلم هوای توکرد
بـــه خلـــوت دل زارم چـــرا نمـــی آیـــی
بیا که شـــوق وصالت نهایت عشق است
نشان عشـــق تو دارم چـــرا نمی آیـــی
بهــــار عمــــر من منتظر خــــزان گشته
به فصــل تیره و تــارم چـــرا نمی آیـــی
گـــل معطــــر گلــزار مرتضی ، مهـــدی
به بــاغ حسن تو خارم چـــرا نمی آیـــی
بــرای دیـــدن خــــال رخت ( نیـــا ) گوید
دگـــر نمانـده قــــرارم چـــرا نمی آیـــی
#احمد_اخوان_نیا
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_وفات
امشب فضایِ دل ملالانگيز باشد
پيمانهی جانم ز غم لبريز باشد
گرآسمان از دودِ آهم تيره گرديد
غم آمد و بر جسم و جانم چيره گرديد
اكنون كه مرغِ غم سرودِ غم سُرايد
چشم انتظارم تا اجل كي از در آيد
أسما بيا همراز و همدرد دلم باش
هنگام مُردن باخبر از مشكلم باش
زهرای من از كودكی درموج غمهاست
من میروم امّا دلم در پيش زهراست
هر مادری را شيرهی جانست دختر
هر دختری را مَحرم رازست مادر
أسما پس از من دخترم ياور ندارد
شام عروسی فاطمه مادر ندارد
ترسم ازاين غم بردلش اندوه آيد
برجان او بارِ غمی چون كوه آيد
او را به جای من تو أسما ياوری كن
در حق زهرايم پس از من مادری كن
اين قول را بگرفت از أسما و آنگاه
آهي برآورد و بگفت الحمدلله
اين بانويی كه در ره اسلام كوشيد
چشم ازجهان با یک جهان اندوه پوشيد
كی باورش میشد گلش پژمرده گردد
بعد از پدر او ياس سيلی خورده گردد
كی باورش میشد ز گلچين زمانه
بر دست و بازويش نشيند تازيانه
كی باورش میشد كه دربين هياهو
فرياد «يا فضه خُذينی» سردهد او
كی باورش میشد كه غمپرور شود او
در سن هجده سالگی پَرپَر شود او
كی باورش میشد شبانه دفن گردد
در ظلمت شب مخفيانه دفن گردد
بس كن «وفایی» از غمِ سوزان مادر
ديگر مگو از تربت پنهانِ مادر
✍ #سیدهاشم_وفایی