🏴 زبانحال اول مظلوم عالم،مولانا علی(ع)
#نذرشهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها🏴
-لطفا حق روضه ادا شود-
سیلیِ سردِ خزان؛ گشت و گذارم را گرفت
ارغوانی کرد یاسم را، بهارم را گرفت
پیر شد، قامت کمان شد یارِ هجده ساله ام
یک لگد با یک غلافِ کهنه یارم را گرفت
در کنار غصه ها سنگ صبوری داشتم
رفت با بیطاقتی؛ صبر و قرارم را گرفت
دردِ پهلوی شکسته، دردِ بازویِ کبود
همسرم را...دلخوشیِ روزگارم را گرفت
روزها دستاس چرخاند و برایم پخت نان
روزگارم شب شد و لیل و نهارم را گرفت
خانه ام شد بی صفا، گمکرده دارم ای خدا...
بشکند دستی که یارِ خانه-دارم را گرفت
بشکند پایی که زد بر دربِ باغم بیهوا
میوه ام افتاد و شش-ماهه-انارم. را گرفت
کودکانم آه خیلی زود بی مادر شدند
بغضشان هنگام ِ گریه؛ اختیارم را گرفت
صبر کرد و از خجالت ذره ذره آب شد
داغِ زهرا(س) اقتدارِ ذوالفقارم را گرفت
*
کینه های کهنه را همراهِ هیزم جمع کرد
آمد آن نامردِ پستی که نگارم را گرفت
بیکسم کرد و گرفت از من کس و کارِ مرا
آتشم زد قاتلش! ایل و تبارم را گرفت
من فقط از قلعهٔ خیبر "دری" کَندم ولی
او لگد زد بر "در" و دار و ندارم را گرفت!
#ألسلام_علیکِ_أیتها_الصدیقةُ_الشهیده
#آجرک_ٱلله_یا_صاحب_ٱلزمان_عج
#دخیلکِ_یا_زوجةَ_مولانا_علی_ع
#دخیلکِ_یا_أمّ_المقاومة_والشهدا
#اللهم_العن_الجبت_و_الطاغوت
#مرضیه_عاطفی
#التماس_دعای_خیر
#زمزمه_نوحه_فاطمیه.....
#سبک_دوباره_مرغ_روحم
چند وقتیه دل من ، عقده داره به سینه
کبوتر وجودم ، پر زده تا مدینه
ایشالا که یه روزی ، قبرشو من ببینم
کنار قبر مادر ، جون بدم و بمیرم
یا فاطمه یا زهرا ، یا فاطمه یا زهرا (۲)
تو غربت بقیعش ، بگم با گریه و غم
مادر مهربونم ، الهی که فدات شَم
فدای غم هایی که ، تو مدینه کشیدی
از ضرب درب و دیوار ، رنج و غم و خریدی
یا فاطمه یازهرا ، یا فاطمه یا زهرا
یا فاطمه فدات شم ، فدای غُصه هات شَم
بذار که من همیشه ، گدای بچه هات شَم
بی بی به من دعا کن ، درد من و دوا کن
به این غلام سیاهت ، یه کربلا عطا کن
یا فاطمه یازهرا یا فاطمه یازهرا
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#التماس_دعای_خیر...
بیتفاوتها
بعد از اینکه دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت
شد غدیر خم شبیه رازهای سر به مُهر
محو شد از خاطرات، آن حج آخر در سکوت
کینهها سر باز کرد و فتنهها آغاز شد
آتش آن کینهها شد شعلهورتر در سکوت
شهر، تنها در هجوم فتنه چشم خیره داشت
لال بود و گنگ بود و بُهتآور در سکوت
فتنۀ نَمرود شد آتشبیار معرکه
هیزم آوردند مردم بار دیگر در سکوت
سوخت میراث پیمبر در میان شعلهها
بسته شد دستان حق؛ دستان حیدر در سکوت
در میان بیتفاوتهای بیاصل و نسب
سوخت آیه آیه آیه قلب کوثر در سکوت
دختر آیینه را در کوچهها سیلی زدند
شد شنیده آن صدای تلخ، بهتر در سکوت
روزِ روشن در میان کوچه افتاد از نفس
در میان هَجمههای شعلهپرور در سکوت
بین طوفانهای بیغیرت، میانِ گرد و خاک
پُربها شد چادر زهرای اطهر در سکوت
::
در هجوم بیصدایی، یک نفر فریاد شد
فاطمه در بین آن خوف و خطر فریاد شد
از نفس افتاده بود، اما نفسها را بُرید
چون رسولالله آمد، چون پدر فریاد شد
ذوالفقاری از کلام آورد و در آن معرکه
پیش رفت و پیش رفت و بیشتر فریاد شد
از محمد، از پدر تا گفت قدری گریه کرد
گریه کرد و باز با چشمان تَر فریاد شد
از کتابالله ناطق گفت؛ از مولا علی
رو به منبر کرد و با خون جگر فریاد شد
بر سر این بیتفاوت مردمِ از حق گریز
در میان صحن مسجد با تشر فریاد شد
::
آه اما هر چه او فریاد شد، فریاد شد
دید تنها عدهای را مات و مضطر در سکوت
بعد از آن زهرای اطهر ذره ذره آب شد
شد شبیه یک خیالِ گریهآور در سکوت
در غریبی گوشۀ آن خانۀ ماتمزده
ماند تا جان داد روزی بین بستر در سکوت
غسل داد او را امیرالمؤمنین با اشک چشم
زیر نور ماه، با چندین کبوتر در سکوت
روی برگ لالهها با خون دل باید نوشت
نیمهشب تشییع شد آن یاسِ پرپر در سکوت
از امیرالمؤمنین آن شب امانت را گرفت
در میان قبر، دستانِ پیمبر در سکوت
ناکجاآباد شد دنیای بعد از فاطمه
بینهایت شد غم ساقی کوثر در سکوت
میرسد پایان این جریان به روز رستخیز
میرسد وقتی سواره بین محشر در سکوت
✍🏻 #رضا_خورشیدیفرد
#التماس_دعای_خیر...
بینشانه
رفتی شکستهبال، فراسوی کهکشان
خم شد ز داغ رفتن تو پشت این جهان
بانو! تمام خاطرههای کبود تو
شد در بقیعِ سینۀ سوزان من نهان
من ماندم و شرارۀ فریاد در گلو
با اشکهای جاری و با بغض بیامان
از این به بعد، پهلوی دنیا شکسته است
از این به بعد، دست به پهلوست آسمان
گلها همه شبیه شما پرپرند تا
بر دستهای عشق نبندند ریسمان
هر چند بینشانهای اما گرفته است
پیشانی تمام شهیدان ز تو نشان
حالا تو تکیهگاه زمین و زمان شدی
هرچند خواندهایم تو را یاس قدکمان
✍🏻 #سیدعلی_حسینی_ایمنی
#التماس_دعای_خیر...
خطبه
صدای لرزش مسجد به چشم میآمد
چه میگذشت که رحمت به خشم میآمد
چه مسجدی که مصلای ناسپاسیها...
چه مسجدی که رکبخوردۀ سیاسیها...
و منبری که پس از مصطفی مجسمه بود
و پنج وعده به جای نماز، همهمه بود
زنی صدای قیام زمانه شد آن روز
خِمار بست و به مسجد روانه شد آن روز
رسید و آه کشید و حماسه برپا کرد
رسید و لب به سخن باز کرد، غوغا کرد
که آیه آیۀ اعجاز در کلامش بود
و بعد حمدِ خداوند، اینچنین فرمود:
قسم به امر خدا آن ارادۀ ابدی
منم که فاطمهام، نیست مثل من احدی
فَإنَّکُم تَجِدُنَّ محمّداً نَسَبی
و لا یَکونُ أباکُم و قد یکونُ أبِی
مرور میکنم از روزهای تیره و تار
تمام واقعه را ای مهاجرین! انصار!
در آن زمانه که حرفی نبود از اسلام
برهنه بودنتان بود جامۀ احرام
در آن زمانه که گنداب نوش میکردید
سرِ طعام، نزاعِ وحوش میکردید
در آن زمانه که انسان نبود جز نسیان
شب سیاه بشر بود و زوزۀ عصیان
طلوع کرد در آن مُردگی سِراج حیات
أبِی مُحَمَّدٍ المُصطفی، لَهُ الصّلوات
همان که بود شب و روز مهربانِ شما
جواب راسخ دشنام دشمنانِ شما
امان نداد به غارتگران قافلهها
لجام زد به دهان چموش غائلهها
مگر که آیۀ آرامش و سکینه نبود؟!
مگر که مایۀ امنیت مدینه نبود؟!
دوباره بر سر حُکمش بگو و مگو کردید
به جاهلیتِ دیروز خویش رو کردید..
نشستهاید به حکم قیام برخیزید
سیوف بدر و احد از نیام برخیزید
مگر که قبضۀ شمشیرتان شکسته شده؟
مگر که مرکبتان از نبرد خسته شده؟
که با سکوت شما رحلت نبی طی شد
و در سقیفهتان مرکب علی پِی شد
به مرگ میگذرد ماجرا پس از پدرم
دلم گرفته از این طعنهها پس از پدرم
پدر! مپرس چرا اینقدر شکسته شدم؟
پدر! مرا ببر از این زمانه خسته شدم!
لطافت سخنان تو را نمیشنوم
صدایِ «فاطمه جانِ» تو را نمیشنوم
فَقَد فَقَدتُکَ فَقدَ السّماءِ رَحمَتَها
فَلیتَ قبلَکَ کانَ المَماتِ صادَفَنا
چه کرد خطبۀ او با مدینۀ نیرنگ!
چه فایده نرود میخ آهنین در سنگ!
✍🏻 #محمدمهدی_خانمحمدی
#التماس_دعای_خیر...
#سینه_زنی_سنتی _حضرت_زهرا_س
#بعد_از_شهادت
#سبک می آید از ره منزل به منزل
من باغبانی افسرده حالم
در هجر یک گل بشکسته بالم
نقش گل بین آن در ودیوار
تا ابد باشد نقش خیالم
مظلومه زهرا، مظلومه زهرا
وای از آن میخ وپهلوی زهرا(س)
غنچه اش پرپر،آه و واویلا
دستان بسته کردم نظاره
در اوج غربت،گریان وتنها
مظلومه زهرا، مظلومه زهرا
از برم رفتی یار جوانم
تنها شدم من،ای مهربانم
گو چه سازم با ناله ی طفلان
ناتوان از این بار گرانم
مظلومه زهرا، مظلومه زهرا
آه از زمانه، با من چه کردست
بعد تو قلبم،محمل دردست
گرمی ونور کاشانه بودی
بی تو خانه ام تاریک وسردست
مظلومه زهرا، مظلومه زهرا
غسل ودفن تو بوده شبانه
آه از آن تشییعِ مخفیانه
درد سنگینی، باشد برحیدر
دخت پیمبر،شد بی نشانه
مظلومه زهرا، مظلومه زهرا
شاعر : اسماعیل تقوایی
#التماس_دعای_خیر...
#زبان_حال
#روضه
#حضرت_زهرا
#امیرالمؤمنین
ای تمام تار و پود مرتضی
ای همه بود و نبود مرتضی
خانه را خالی ز خوشحالی مکن
یار من پشت مرا خالی مکن
ای تمام عشق ای خونین جگر
یا بمان یا که مرا با خود ببر
ای تمام عشق بانوی علی
لرزه افتاده به زانوی علی
از سخن افتاده ای با من ولی
چشم بگشای، علی هستم علی
رفتنت خانه خرابم می کند
ماندنت چون شمع آبم می کند
ای مسیحای علی اعجاز کن
مشگل مشگل گشا را باز کن
ای کتاب عشق من بسته مشو
مثل مردم از علی خسته نشو
فاطمه چشمان خود را باز کرد
با زبان دل سخن آغاز کرد
ای همیشه همنشین فاطمه
ای امیرالمؤمنین فاطمه
ای که غم ها را عسل کردی علی
گوچه را زانو بغل کردی علی
ای که برارض و سماء هستی امیر
جان زهرایت سرت بالا بگیر
این دل غمدیده را هم زنده کن
جان من، جان من یکبار دیگر خنده کن
آنکه باید دل غمین باشد منم
دل غمین و شرمگین باشد منم
خواستم یاری کنم اما نشد
ریسمان از دست هایت وا نشد
#التماس_دعای_خیر...
#یاحضرت_زهرا
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام
زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی
داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟
دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم
با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم
با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت
این بوی نان داغ به من جان ِ تازه داد
حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد
زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
باید کمک کنم، کمرت درد می کند
آیینه ی پراز ترکم ، احتیاط کن
فکری به حال و روز بد ِ کائنات کن
تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد
دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد
ازدست تو، به آه شکایت بیاورم
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم
با اینکه اهل ِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دست ِ ورم کرده نیستم
جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم
دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم
جارو نکش! که عطربهشت ست می بری
روی ِ مرا زمین نزن این روز آخری
باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...
فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت....
آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی
زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
حلوای ختم شیرخدا را درست کن
مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری
دست شکسته جانب دستاس می بری
جان ِعلی بگو که تو با این همه تبت
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت
شُستی تن حسین وحسن با کدام دست؟
آماده کرده ای تو کفن با کدام دست
حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه
ازتشنگی لب ِ پسرت سوخت فاطمه
حرف ازکفن شد و کفنت ناله زد حسین
خونابه های پیرهنت ناله زد حسین
#التماس_دعای_خیر...
هدایت شده از کانون مداحان تیران وکرون
دوباره جمعه اومدولی آقام نیومد
ازهجرروی ماهت صبرهمه سراومد
آقادلم گرفته ازدست این زمونه
برای دیدن توهِی می گیره بهونه
یابن الحسن کجایی
دادازغم جدایی
ازآسمون قلبم بارون اشک می باره
دیگه زدوری تو صبروقرارنداره
دلبرمن توهستی توی دلم نشستی
گِرِه باعشق نازت به قلب من تو بستی
یابن الحسن کجایی
دادازغم جدایی
بذارکه من گدای درخونت بمونم
تاجون دارم همیشه اسم توروبخونم
آقامنودعاکن برای خودسواکن
این دل مضطرم روراهی کربلاکن
یابن الحسن کجایی
دادازغم جدایی
کانون مداحان تیران وکرون
🇮🇷کانون مداحان
شهرستان تیران وکرون🇮🇷
وابسته به اداره تبلیغات اسلامی
پل ارتباطی با
مدیرکانون شهرستان
@amozeshmadahi7631
📞۰۹۱۳۲۳۲۸۳۵۵
https://eitaa.com/kanonemadahantiranokarvan20
لطفأ کانال کانون مداحان شهرستان تیران وکرون رابه دوستان خود معرفی کنید 🙏🙏🙏
🤔تو کیستی؟
استاد سازگارفرمودند: شعری برای حضرت زهرا(س) سروده بودم که کسی از آن خبر نداشت. یکی از شاگردان حاج رجبعلی خیاط به من نامهای داد که هنوز برگه آن را دارم. شیخ در خواب به ایشان گفته بود «به سازگار بگویید با این شعری که گفتی در عالم برزخ هم قیامت به پا کردی واین شعراست.
تو کیستی؟ تو تمام پیمبری زهرا(س)
تو حجت حججالله اکبری زهرا(س)
بهشت احمدی و رکن حیدری، زهرا(س)
ز چار بانوی باغ جنان سری، زهرا(س)
تو مادر حسنینی؟ نه مادر همهای
چه بهتر است بگویم فقط تو فاطمهای
قلمرو حریم تو تمام ملک خداست
کجای وسعت عالم، تهی ز نور شماست
خدا به چشم نبی در مه رخت پیداست
گلی ز دامن پاک تو، سیدالشهداست
محبت تو دل از انبیا شکار کند
به شیعه تو خداوند، افتخار کند
مقربان خداوند سر به دیوارت
فرشته چهره گذارد به پای زوّارت
تمام حشر بود کوچهای ز بازارات
تو مادر حسنینی، خدا نگهدارت
ز بس که دامن توست، شیعهنواز
به مادری تو شیعه کند به مادر ناز
سلام بر تو و یازده گل یاست
تو کیستی که ولی خدا دهد پاست
دمیده عطر محمد ز باغ احساست
نشان بوسه روحالامین به دستاست
تنور مطبخ تو طور اولیای خداست
فضای خانه تو رشک سینه سیناست
سلام بر تو که سر تا قدم پیامبری
سلام بر تو که روح مطهر پدری
سلام بر تو که امالکتاب معتبری
سلام بر تو که فوق ثنای هر بشری
سلام بر پدر و مادر و به شوهر تو
به عطر دامن پاک حسینپرور تو
خدا مدیحسرای تو، مستمع پدرت
بهشت خاک قدمهای یازده پسرت
جهیم رشک جنان میشود به یک نظرت
پریده روح رسول خدا(ص) به دور سرت
بهشت قرب خداوند عالم است دلت
پیمبران همه زوّار بیت خشت و گلت
کسی که عالم هستی نبود و بود تویی
نگشته خلق خداش امتحان نمود تویی
کسی که دل ز رسول خدا(ص) ربود تویی
کسی که بند ز دست علی گشود تویی
تو کیستی که نبی گفت جان به قربانت
تو کیستی که علی گشت محو و حیرانت
پیمبران خدا جز تو کیست، مادرشان؟
ثنای توست همانا شراب کوثرشان
چهار بانوی جنت تویی تو محورشان
سران خیل ملک خاک مقدمت سرشان
سلام تو به علی ای به تو سلام علی(ع)
علی تراست امام و تویی امامِ علی(ع)
به حفظ جان علی سینه تو شد سپرت
شهید اول راه علی است گلپسرت
کنار تربت پاک و مطهر پدرت
هزار مرتبه خون شد به هر نفس جگرت
به آیهآیه قرآن قسم تو را کشتند
ز قبر گمشده پاسخ بده چرا کشتند
در آستانه بیتالولا زدند تو را
کنار قبر رسول خدا(ص) زدند تو را
تو جان جان رسولی، چرا زدند تو را
به کینه علی مرتضی زدند تو را
چه شد که ابر سیاهی نشست بر رویت
شکست پشت در آستانه پهلویت
جسارتی که به رویت ز خصم کافر شد
همان جسارت بر صورت پیمبر شد
گل وجود تو و محسن تو پرپر شد
خدا گواست چهها با تو پشت آن در شد
سزد به خون بنویسند بر روی آن در
سلام باد اول شهیده حیدر
سلام بر در آتشگرفته حرمت
سلام بر غم و درد فزون و عمر کَمَت
سلام بر تو و سوز درون و اشک غمت
سلام بر تو که کشتند از ره ستمت
سلام «میثم» بر اشکهای غربت تو
کجا بیاید صورت نهد به تربت تو
شاعر: استادحاج غلامرضاسازگار