مدتی شد که مرا
در میان من هایم رها کرده ای...
چه سحرها و چه شام ها که در خیال تو، به خویشتن دلداده بودم و ندانستم که فریب منِ خویش را خورده ام!
روزگارم با من در من و به سوی من گذشت و من، گمان پیمودن راه نیستیِ من را بر دل نقش میکردم.
چه خواب ها که برای خویش ندیده بودم،
چه جلوه ها که گمان کردم مرا از خویش رهانده است
و اما باز وقتی می نگرم حصار بیکران من هایم مرا بی رمق کرده است.
بیچاره من و جنین اژدهایی هزار سر که عطش شکسته شدن ، پاشیدگی و نفوذ در مو به موی کیان هفتصد و هفتاد و هفت هزار جهان خیال اندود دارد.
اگر به من باشد، اشتهای تکثر به ذره های بی نهایت و تکلم به عبرانی و سریانی و اشتهار در جابلقا و جابلسا و اندکاک در شیرین و ترشی و شوری های هفت طبق عالم دارد.
منِ محصور در من دچار اختناقی خونین شده است
تطّور و پیچش تقادیر اینبار مثل هر بار باز قرعه را به نام تو زده اند تا به فریاد منِ زندانی من برسی که من در نهان وجودم منتظر تجلی طنین لاهوتی من های تو هستم.
تو پادشاه و سالارِ واحدِ مملکت من باش ...
وأفْرَطَ بی ضُرَّ، تلاشَتْ لَمْسّه أحادیثُ نَفس، بالمدامع نُمّت
وبالیَ أبلى منْ ثیاب تجلُّدی به الذاتُ،فی الأعدام، نیطَتْ بلَذة
#معرفت_النفس
#لا_اله_الا_هو
المکتوبات فی النجف الاشرف
@sholeye_toor
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش🔻
https://Sapp.ir/tezkar