eitaa logo
عهدیاران- کانون پیشکسوتان سپاه استان گیلان
863 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
5هزار ویدیو
607 فایل
فرهنگی اجتماعی ورزشی و سیاسی
مشاهده در ایتا
دانلود
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 نماهنگ 🔆 سخنان امام خامنه ای در خصوص بزرگداشت و شهادت 📆 ۲۲ اسفند (روز بزرگداشت شهدا) گرامی باد
❤️ میدونی همدم‌شدن با شهدا ❇️چقد دل‌و زلال می‌کنه؟ ❇️تحمل سختیا رو آسون میکنه؟ ❇️به زندگیت معـنا و هدف میبخشه؟ 👇 👇 ✴️ امامزادگان عشق‌ند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است، آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد.
🔷حاج قاسم همیشه یهو میومد میگفت: چرا شماها بیکارید؟! می‌گفتیم:حاجی اسلحه که دستمونه یا ماموریت هستیم یا مشغولیم! میگفت نه، بیکار نباش! زبونت به ذکر خدا بچرخه پسر... 🌹همینطور که نشستی؛ هرکاری که میکنی ذکر هم بگو... 🔹خاطرهٔ شهید مدافع حرم محمد علی معظمی
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺نظر شهید بهشتی درباره آزادی! ♦️خیلی جالبه، حتما تا آخر نگاه کنید!!! 🚨از جامعهٔ جنسی تا جامعهٔ الهی!
💎قیمت "ولی"💎 به "میثم" گفتند: به "علی" دشنام بده؛ نداد. به "طیب" گفتند: به "امام" دشنام بده؛ نداد. به "آرمان" گفتند: به "آقا" دشنام بده؛ نداد. 💎هر سه، به جرم "ارادت"به"ولی"شهید شدند. 💔 را یاد کنیم با ذکر 🌷
آوینی « صراط مستقیم از متن جهنم می گذرد جهنمی که با دست اغواشدگان شیاطین بر کره زمین برپا شده است شیاطین می دانند که اگر به ما اجازه رشد بدهند سیر آینده تاریخ جهان از کف اختیارشان خارج خواهد شد و دیری نخواهد پایید که جهان از فریاد حق طلبانه همه مستضعفین و محرومین، پر خواهد گشت این تقدیر محتومی است که دیر یا زود چه آنان بخواهند و چه نخواهند روی خواهد نمود هر کس به پیامبر اسلام گرویده مأموریت استقامت دارد »
1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆 جهادگران جبهه تبیین . خسته شدید؟ 🌹صحبت های شهید حسن باقری درباره اینکه چرا آدم از انجام کاری خسته می شود را بشنوید 🕊شادی روحش صلوات
وقتی که خبر اعدام را همراه عکسش دیدم یک حس عجیبی بهم ‏دست داد نشدم به چهره اش که نگاه کردم افسوس خوردم که چرا عاقبت این جوان باید این جوری بشه تا این که بعدازظهر به جلسه ای دعوت شدم، سخنرانش فردی بودکه از زندگی او تهیه کرده بود و در جریان باز جویی وی بود این مطلب از زبان ایشان است. مادرش به امام رضا علیه السلام نامش را ‏مجیدرضا گذاشت از کودکی و هیئتی بود همیشه تلاش میکرد صف اول خودش را جاکند حتی برای ثواب بیشتر نماز، عبا بر شانه می انداخت از 15 سالگی که وارد شد کم کم تحت تاثیر قرار گرفت آنچنان شست و شوی شد که نماز را می کند و اعتقادات مذهبی و عشق به امام ‏حسین ع و حضرت فاطمه س را کنار گذاشته و حتی می کند: خودش میگوید ۸ سال رسانه من را تبدیل کرد به یک اتاق گاز که هر لحظه ممکن بود با یک جرقه منفجر شود، روز حادثه با دیدن آن گروه اغتشاش در خیابان آن جرقه زده شد اول در خانه نامه اش را می نویسد که برای من نکنید ‏سر قبرم نخوانید، هر که زده به خاطر کینه ای بوده که از حزب اللهی ها داشته، او میگوید با خودش فکر می کرده بعد از قتل اگر او را بگیرند حتما و تکه تکه اش میکنند برای همین موقع دستگیری میگوید مرا اعدام کنید اما بعد از چند روز که رفتار ماموران اطلاعاتی را می بیند که ‏با دینی با او تعامل می کنند تمام ذهنی اش به هم می ریزد بچه های اطلاعاتی به جای این که او را بزنند و شکنجه ا‌ش بدهند، با او می کنند از زندگیش می پرسند برای اینکه متوجه شود اعتقاداتش اشتباه است به او می دهند بخواند و خلاصه مجرم و بازجو باهم میکنند. آخر تازه ‏فهمیده که این ۸سال چه قدر فضای مجازی مغزش را شستشو داده تا دست به این برند، به مادرش می گوید، با مادران صحبت کن، طلب نکن فقط طلب کن من مثل یک برادرم را کشتم، مجید رضا میگوید چند به دلم مانده، یک بار دیگر دست را ببوسم به مادرم کادو بدهم: بعداز ۸ ‏سال دوباره پایم به حرم امام رضا علیه السلام برسد(این حرف را با گریه و زجه میزند و باز جو هم همراهش گریه و زجه میزند) او بسیار پشیمان و شکسته شده بود. در حقیقت می شود گفت دوتا جوان ما را شهید نکرد بلکه دوتا جوان را شهید کرد ویک جوان را ، دشمن یک جوان را که می توانست سرباز امام زمان عج باشد ‏را تبدیل به یک کرد. مراقب خود، اطرافیان و مان در فضای مجازی باشیم. برای حفظ خودمان و فرزندانمان از فتنه و فساد و فحشای آخرالزمان حتما را تلاوت کنیم ✅ یاعلی‌علیه‌السلام‌
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸 🎥 اتفاقی نادر، پاشیدن نمک در چشم سردار ایرانی 🍃🌹🍃 🔻🔻🔻 🌷🌹🍁عهدیاران🍁🌹🌷 🌺کانون وابستگان سپاه گیلان🌺 https://eitaa.com/kanonvabastegansepgilan
⭕️ مردم عادی چند بار این نوشته را بخوانند مسئولین از جمله مسئولینی که دل در گرو غرب دارند هر روز و هر لحظه آنهایی که در آن سالهای جنگ در غرب بودند و در حال تحصیل و .... این نوشته را بخوانند و ببینند شرمنده شهدا خواهند شد یا خیر ⭕️راضی نیستم شهید بشم! بهمن۱۳۶۵/شلمچه،عملیات کربلای ۵ یک دستگاه نفربر بی.ام.پی که جهت آوردن مهمات به جلوترین حد ممکن آمده بود،دقایقی کنار پست امداد توقف کرد. مجروحین بدحال را که غالبا دست و پا قطع بودند، سوار آن کردیم.راننده مدام می‌گفت: "زود باشید،فرصت نیست،الانه که تانک های عراقی بزنند." ولی ما بدون توجه ،تا آن‌جا که جا داشت مجروح‌ها را سوار کردیم.حتی آنها را به هم فشار می‌دادیم تا تعداد بیشتری جا شوند. نالۀ بیشتر آنها بلند شد ولی کاری نمی‌شد کرد. معلوم نبود وسیلۀ دیگری برای بردن آنها بیاید.به‌زور درِ نفربر را بستیم و از بیرون قفل کردیم. نفربر با تکانی از جا کنده شد و به راه افتاد.هرچه سلام و صلوات که به ذهن‌مان رسید،نذر کردیم تا سالم از سه‌راه مرگ رد شود. همین که به سه‌راه رسید ،تانکی که همچون گرگی گرسنه در کمین نشسته بود،از سمت چپ به طرفش شلیک کرد. در مقابل چشمان وحشت‌زده و مبهوت ما، گلولۀ مستقیمِ تانک به پهلوی نفربر خورد و آن را جر داد و با ورود به داخل، درجا منفجر شد و نفربر را به کنار خاکریز پرتاب کرد.به‌دنبال آن،باران خمپاره باریدن گرفت. به هیچ وجه نمی‌شد کاری کرد.درِ نفربر از بیرون قفل بود و مجروح‌ها که لای همدیگر فشرده بودند ،میان آتش می‌سوختند.صدای دل‌خراش جیغ که از حلقوم آنها به هوا برمی‌خاست،تنم را به لرزه انداخت.هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم جیغ مَرد،این‌گونه سوزاننده باشد. به زمین و زمان فحش می‌دادم و بیشتر به خودم که هرچه راننده گفت: بسه دیگه،جا نداره! به حرفش گوش ندادم و تعداد بیشتری را سوار آن ارابۀ آتشین مرگ کردم.خودم را روی سینۀ سرد خاکریز ول کردم و همچون کودکان مادرمُرده، زار می‌زدم و هق‌هق می‌گریستیم.نه فقط من،همۀ بچه‌ها همین احساس را داشتند. دود خاکستری و سیاه همراه با بوی گوشت سوخته، منطقه را پُر کرد.آفتاب خیلی زودتر داشت غروب می‌کرد و هوا تاریک می‌شد! شب که شد،نفربر هم از سوختن خسته شد و از نفس افتاد! دیگر چیزی برای سوختن نداشت.درِ آن را که باز کردند،یک مشت پودر استخوان سوخته کف آن جمع شده بود.معلوم نبود چندنفر بودند و کی بودند! قاطی کردم.هذیان می‌گفتم.کنترلم دست خودم نبود.اصلا نمی‌فهمیدم کجا هستم و چه می‌کنم.فقط به صدای جیغ آنها گوش می‌کردم که جلوی چشمانم داشتند می‌سوختند و من فقط تماشاچی بودم. رو کردم به آسمان.به هر کجا که احساس می‌کردم خدا آن‌جا نشسته و شاهد این اتفاق است.از ته دل فریاد زدم.چشمانم را بستم،دهانم را باز کردم و ...کفر گفتم.با های‌های گریه،عربده زدم: "خدایا ...اگه من رو شهیدم کنی،خیلی نامردی.اون دنیا جلوی شهدا می‌گم من نمی‌خواستم شهید بشم و این به‌زور من رو شهید کرد ... خدایا،بذار من بمونم ،برم توی این تهران خراب شده، یک ورق کاغذ بهم بده تا توی اون بگم توی سه‌راه مرگ شلمچه چی گذشت." نمی‌دانم روزنامه،فیس بوک،کتاب،اینستاگرام،مجله،توئیتر،ایتا،تلگرام و...توانسته بجای یک ورق کاغذ،حق سه‌راه شهادت را ادا کرده باشد؟! 💢حمید داودآبادی 🇮🇷🇵🇸
12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️گمان کرده‌اند که جمهوری‌اسلامی با نبود چند نفر از بین خواهد رفت... 🚀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷 عهدیاران 🇮🇷🚀 🌷کانون پیشکسوتان سپاه گیلان🌷 https://eitaa.com/kanonvabastegansepgilan 🏴🌷🖤🌹🖤🌷🏴