recording-20211014-112842.mp3
11.44M
#کلام_جدید
نسبت کلام سنتی با کلام جدید
اقوال:
جلسه ششم
🔹برنامه تدریس حجت الاسلام و المسلمین استاد مهدی منصوری در روزهای چهارشنبه
🔹ساعت ۶:۴۰ _ ۸ : اصول فقه معارف
🔹ساعت ۸:۱۵ _ ۹ : رسائل
🔹ساعت ۹:۱۵ _ ۱۱ : کلام جدید
0141_00.7.27نفس الامر قول علامه.mp3
15.18M
#نهایه_الحکمه
#المرحله_الاولی_فی_احکام_الوجود
فرع هفتم اصالت الوجود
نفس الامر
اقوال در نفس الامر
قول سوم: قول علامه ره
جلسه صد و چهل ویک
045_00.7.24 نمط نهم اشارات .mp3
17.24M
#نمط_نه_اشارات
مقامات العارفین
۲۴ مهر ۱۴۰۰
جلسه چهل و پنجم
046_00.7.26 نمط نهم الفصل التاسع .mp3
18.93M
#نمط_نه_اشارات
مقامات العارفین
۲۴ مهر ۱۴۰۰
جلسه چهل و ششم
047_00.7.27 اشارات نمط نهم الفصل التاسع .mp3
21.97M
#نمط_نه_اشارات
مقامات العارفین
۲۴ مهر ۱۴۰۰
جلسه چهل و هفتم
006_00.7.28 اصول فقه معارف روح معانی الفاظ.mp3
33.31M
#اصول_فقه_معارف
حجت الاسلام و المسلمین استاد منصوری
جلسه ششم
007_00.7.28-1 نسبت کلام جدید با کلام سنتی.m4a
16.27M
#کلام_جدید
نسبت کلام سنتی با کلام جدید
اقوال:
جلسه هفتم
008_ 00.7.28-2 نسبت کلام جدید با کلام سنتی.mp3
19.82M
#کلام_جدید
نسبت کلام سنتی با کلام جدید
اقوال:
قول اول کلام جدید علم جدایی از کلام قدیم نیست
جلسه هشتم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خطیب نماز جمعه تهران: امروز خیلی روز شیرینی است برای ما، خدای متعال را سپاسگزاریم بعد از یک دوره محدودیت و محرومیت نماز جمعه مجددا به ما برگشت.
♦️یکی از بزرگترین خسارت های کرونا، محدود سازی مجامع معنوی، مذهبی، مساجد، نماز جماعت و به خصوص نماز جمعه در تهران بود.
پ ن :
متاسفانه اینقدر ساده لوحانه با دین و مذهب و دعا و ارتباطات آسمانی برخورد می شود !
خودشان تعطیل می کنند و خودشان به پا می کنند !
خودشان تلخ و شیرین اش را می سازند و بعد می گویند خدا را شکر !
رفوضه های تاریخ همین ها هستند که همینطور در توهم ناکار آمدی دین با رفتار خود می دمند
کرونا محدود کرد ، قبول ؛ ولی ترس و بی عرضگی و جهل بیشتر از کرونا ما را محدود کرد !
نماز جمعه به ما برنگشت ، بلکه ما به نماز جمعه برگشتیم ! نماز جمعه با تمامی آثارش سرجای خود بود ولی به خاطر توهم از او جدا شدیم و حالا که دیدیم هر اجتماعی برگزار است و تنها اجتماعی که برگزار نشده به بهانه کرونا ، نماز جمعه است ، ناچار شدیم به نماز جمعه برگردیم !
مگر رهبر معظم انقلاب ، در اربعین همین امسال برای اجتماع مراسم اربعین در دانشگاه تهران به طور تصویری ارتباط برقرار نفرمودند ؟ اگر ایراد دارد چرا رهبری خود بهاء به این اجتماعات می دهند ؟ چه فرقی میان اجتماع در دانشگاه تهران به جهت مراسم اربعین با اجتماع در دانشگاه تهران به جهت نماز جمعه می باشد ؟
🌹 امام مرگ #مصطفی_خمینی را لطف پنهانی خدا دانست!
♦️عظمت روحی امام خمینی در کلام رهبرمعظم انقلاب
◾️حضرت آقا خامنه ای: مرد مسنّی در سنین نزدیک به هشتاد سال در آن زمان، وقتی که فرزند #فاضل و برجستهاش از دنیا رفت - که در واقع یک عالم ممتاز و یک امید آینده بود - جملهای که از او نقل شد و شنیده شد، این بود که «مرگ مصطفی از #الطاف_خفیه_الهی است»! او این را مهربانی الهی و لطف پنهانی خدا تلقّی کرد؛ اینطور فهمید که خدا به او لطف کرده است؛ آن هم لطفی پنهانی!
◾️ببینید چقدر عظمت میخواهد در یک انسان! این مصیبتها و این سختیها و این شدّتهایی که در دوران انقلاب بر این مرد بزرگ وارد آمد و او مثل کوه استواری آنها را تحمّل کرد، ریشهاش در همین #عظمت_روحی است که در مقابل مرگ عزیزی اینچنین، چنین برخوردی پیدا میکند.
goo.gl/6rd9yW
▪️ روایت حاج سيد احمد خمینی از شهادت برادرش حاج آقا مصطفی
♦️صبح زود حدود ساعت پنج صبح با تکان هایی که به پایم داده می شد، چشم هایم را باز کرده و امام را دیدم که می گویند: «بلند شود و برو خانه مصطفی، گفته اند بروی آنجا، فکر می کنم معصومه(معصومه حائری، همسر شهید مصطفی خمینی) خانم ناراحت است» چون ایشان مریض بوده و شب قبل هم دکتر رفته بودند. من با عجله به آنجا رفتم. دیدم یک تاکسی مقابل خانه ایشان است. وقتی به داخل منزل رفتم، آقای دعایی و یک برادر افغانی که در آنجا درس می خواند و آقای دیگری را دیدم، وقتی به قسمت بالای منزل رفتم، دیدم زیر بغل و پاهای برادرم را گرفته اند و از پله پایین می آورند. دستم را بر پیشانی ایشان گذاشتم و گرمایی احساس کردم. او را در تاکسی گذاشتیم، ولی انگار کسی در همان لحظه به من گفت که او مرده است.
♦️بعد از معاینه دکتر در بیمارستان و خبر فوت ایشان، من به خانه برگشتم و نمی دانستم که به امام چه بگویم ولی باید طوری قضیه را به امام می گفتم. به قسمت بیرونی بیت امام جایی که مراجعه کنندگان عمومی می آمدند رفتم و دو نفر را خدمت ایشان فرستادم که بگویند حال حاج آقا مصطفی بد شده است و ایشان را به بیمارستان برده اند. بعد از چند لحظه، امام گفتند: «بگویید احمد بیاید» من خدمت ایشان رفتم و گفتند: «من می خواهم به بیمارستان بروم و مصطفی را ببینم». با ناراحتی زیاد بیرون آمدم و به آقای رضوانی گفتم که ایشان چنین مطلبی گفته اند، خوب است به ایشان بگوییم، دکتر ملاقات با حاج آقا مصطفی را ممنوع کرده است که حتی المقدور امام دیر از جریان مطلع شوند. قرار شد این طور مطلب را بگویند در حالی که آنها هم از طرح این قضیه وحشت داشتند. در طبقه بالا از پنجره ای که در آنجا بود امام مرا دید و صدا زد و گفت: احمد. من خدمت ایشان رفتم. گفتند: «مصطفی فوت کرده؟».
♦️من هم بسیار ناراحت شدم و در حال گریه چیزی نگفتم. ایشان همان طور که نشسته بود و دستهایشان روی زانو قرار داشت، چند بار انگشتانشان را تکان دادند و سه بار گفتند: «انا لله و انا الیه راجعون» تنها عکس العلمشان همین بود، هیچ واکنش دیگری نشان ندادن و بلافاصله آمدن افراد برای تسلیت به امام شروع شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥برتری شهیدسیدمصطفی خمینی نسبت به شهید صدر در تتبع علمی
🔹آیتالله شبزندهدار: از کتابهای ایشان (شهیدسیدمصطفی خمینی) نشان داده میشود که در تتبع، اوسع از شهید صدر است. تفکرات مرحوم شهید صدر در یک محدودهای در اصول وجود دارد: مرحوم شیخ اعظم، مرحوم آقای آخوند، مرحوم آقای نائینی، مرحوم آقا ضیاء، و به ندرت آقای اصفهانی و محقق خوئی که استادشان بودند.
🔸ایشان معمولاً در همین حدود سیر میکنند ولی مرحوم آقای حاج آقا مصطفی، اینها که هست مازاد بر اینها هم دارد مثلاً فرض کنید که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، حتی مرحوم علامه طباطبایی، مرحوم آقای بروجردی و دیگران. انسان میبیند که حرفهای اینها را هم متعرض میشود، مطالعه کرده است و یک دامنه وسیعتری را ایشان مورد مطالعه قرار میدهد. چون بعضیها هستند که تتبع دارند ولی دقت ندارند، بعضیها هم دقت دارند ولی تتبع ندارند. ایشان جامع بین منقبتین است که هر دو را در وجود خودش جمع کرده است.
🌐منبع: رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ابتکار روشی شهید سیدمصطفی خمینی در اثبات ولایت فقیه
🔹آیتالله شبزندهدار: این مسائل که فقیه چه مقدار حق دارد یا حکومت اسلامی چه مقدار حق دارد این مباحث تئوریاش مطرح بوده است و این مسئله که میشود علاوه بر خمس و زکات، حاکم اسلامی مالیات جمع کند.
🔸مرحوم میرزای قمی به فتحعلی شاه اجازه میدهند و اذن میدهند برای جنگ با روسها؛ نصب میکنند و اجازه میدهند. یعنی این فقیه میتواند این کار را بکند.
🔹منتها چیزی که در مورد حاج آقا مصطفی در مورد ولایت فقیه نسبت به سابقین هست، اصلاً ایشان مسئله ولایت فقیه را امر نظری نمیداند، میگوید: بدیهی است. امر واضح و ضروری است. هر کسی اسلام را ببیند و تشریعات اسلام را در جهات مختلف توجه کند این جزم را پیدا میکند که این اسلام بدون حکومت نمیشود.
🔸این مسئله در کلمات مرحوم امام- قدسسره- هم هست که ایشان علاوه بر اینجا البته استدلالات دیگر هم فرمودند- در کتاب ولایت فقیه ایشان که چاپ شده است. استدلالات دیگر هم دارند- ولی ایشان بیشتر در کتاب ولایت فقیه روی این جهت تأکید دارند.
🌐منبع: رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیانات آیت الله جوادی آملی:
#آخوند باعرضه
#باید وقتی به زیارت علی بن موسی رضا مشرف شدیم رویمان بشود بگوییم "محقق ما حققتم"
@kanoon_tafakor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم فرمایشات مقام معظم رهبری درباره عرفان
متن کامل فرمایشات :
خامنهای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، بيانات، جلد: ۳۴، صفحه: ۵۶:(متن همین فیلم هست که کاملتر هست یعنی از قبل از این کلیپ هم در اینجا آمده):
ايشان به عرفان نظرى اشاره كردند؛ بنده هيچ دشمنى و مخالفتى با عرفان نظرى ندارم. گفته ميشود: «الانسان عدوّ لما جهله». بنده هيچ ورودى در عرفان نظرى ندارم، اما هيچ عداوتى هم ندارم؛ منتها اعتقادم اين است كه ما نبايد عرفان را به معناى الفاظ و تعبيرات و فرمولهاى ذهنى مثل بقيهى علوم ببينيم. عرفان، همان مرحوم قاضى است، مرحوم ملا حسينقلى همدانى است، مرحوم سيد احمد كربلائى است؛ عرفان واقعى اينهاست. مرحوم آقاى طباطبائى خودش فيلسوف بود، اهل فلسفه بود، بلاشك در عرفان هم وارد بود؛ منتها آنچه كه در عرفان از ايشان معهود است، عرفان عملى است؛ يعنى سلوك، دستور، تربيت شاگرد؛ شاگرد به معناى سالك. عرفان نظرى بايد به سلوك بينجامد. خب، موضوع عرفان، ذات مقدس پروردگار است؛ موضوع عرفان، خداست. از اين جهت، برتر از همهى علوم است. خب، اين خدا بايد در زندگى كسى كه اهل عرفان است، تجلى پيدا كند. ما كسانى را ديديم كه گفته ميشد در عرفان نظرى از همه بهترند، اما در عرفان عملى يك قدم برنداشته بودند. ما افراد اينجورى را ديديم و درك كرديم كه اصلاً مسائل سلوكى و اينها را حس نكرده بودند. آنچه كه من به آن تكيه دارم، اين است كه واقعاً يك حركت عملى ديده شود؛ كه اين در مورد اهل معقول، به طور عام مطلوب است. آن كسانى هم كه به عنوان اهل حكمت و اهل معقول شناخته شدند، غالباً كسانىاند كه اين جنبهى معنوى در آنها وجود داشته.
حالا شما از قول مرحوم آقاى فاضل، از امام (رضواناللهعليه) خاطرهاى نقل كرديد؛ خود من هم يك خاطرهاى دارم كه آن را هم بگويم. من از ايشان پرسيدم كه شما درس مرحوم حاج ميرزا جواد آقا را درك كرديد يا نه؟ ايشان گفتند كه نه، افسوس، افسوس، نشد. البته در برخى كتابها مينويسند كه امام جزو شاگردهاى آميرزا جواد آقا بودند؛ درحالىكه نخير، قطعاً ايشان نبودند. ايشان گفتند كه آقاى آشيخ محمدعلى اراكى آمد من را دو جلسه برد درس ايشان. ظاهراً شبهاى جمعه جلسه داشتند. ايشان گفتند دو جلسه رفتم، اما نپسنديدم. ميگفتند آن وقتها ذهن ما پر بود از آن حرفها؛ يعنى همان حرفهاى عرفان نظرى. امام در سن هشتاد و چند سالگى افسوس ميخورد كه درس آميرزا جواد آقا نرفته؛ با اينكه ايشان شاگرد و مريد و عاشق مرحوم شاهآبادى بوده
يك خاطرهى ديگر هم به مناسبت عرفان نقل كنم. گفتند اوّلى كه ايشان مرحوم آقاى شاهآبادى را در قم ديده بودند، يك كسى گفته بود آن كه شما دنبالش ميگرديد، اين است. مرحوم شاهآبادى چند سالى هم در قم مانده بودند. ايشان گفتند كه من و فلانى - يك كس ديگرى را اسم آوردند، كه من حالا يادم نيست - دو نفرى رفتيم پيش ايشان و گفتيم يك درسى براى ما شروع كنيد. ايشان اول امتناع ميكرد، اما بعد با اصرار زياد ما گفت: خب، حالا چه ميخواهيد؟ منظومه، اسفار، فلان؟ گفتيم نه، ما از اين چيزها گذشتهايم؛ «مصباحالانس» ميخواهيم. ايشان گفت: ا، «مصباحالانس»!؟ خانهى ايشان ظاهراً گذر جدّا بود. امام ميگفتند از مدرسهى دارالشفاء يا فيضيه تا گذر جدّا با ايشان همينطور رفتيم، تا اينكه بالاخره ايشان را وادار كرديم كه براى ما «مصباحالانس» بگويد. امام از اول هم از «مصباحالانس» شروع كرده. ايشان خيلى هم به عرفان علاقهمند بودند. ميدانيد تبحر امام بيشتر در عرفان بود، بيش از فلسفه، يعنى امام متبحر و منغمر در عرفان بودند؛ خب، در فلسفه هم كه ايشان بلاشك استاد بودند؛ ليكن حالا بعد از سن هشتاد سالگى به بالا، كه يادم نيست چه سالى بود، ايشان به من اينجورى ميگفتند: افسوس؛ نه، ذهن ما آن وقتها پر بود از آن حرفها. خب، حرفهاى عرفان نظرى، حرفهاى پر زرق و برقى هم هست؛ اما آن چيز ديگرى است، راه ديگرى است، حرف ديگرى است. من حرفم اين است؛ والّا نخير، بنده هيچ مخالفتى به اين معنا با اين مسئله ندارم.