﷽ـ
دیگر بار درب خانهای در آتش سوخت
دیگر بار دست حیدر به طناب
جـور بستـه شـد ...
دیگر بار حرمت آل رسول در کوچه
و بازار شکسته شـد ...
مولاجان ...
قلبمان به درد میآید که چهار هـزار
شـاگـرد از سـرچشمـهُ زلال
دانشتان نوشیدند و ...
آن هنگام که دست بسته و پای برهنه
بی عبـا و عمـامه ...
در پی مرکب کوردلان بد دهان
میدویدید ؛ یاور نداشتید ...
جانمان بفدایتان ...
بیم داریم ؛
مبـادا ما نیـز که داعیـهُ عشـق و
محبت فرزندتان را داریـم ...
ما که سودای یاری جگر گوشهتان را
در سـر می پرورانیـم ...
روزی آخـرین امـانت پیامبـر را
تنهـا گذاریـم ...
آقاجان ...
به دعایتان محتاجیم و چشم امیـد
به یاریتان دوختـهایم ...
دستمان بگیریـد و از مـا یارانی بسازید
که جز به رضایت او نیاندیشیـم و
جز بر اوامـرش گردن ننهیـم ...
شنبـهای غمبـار از راه رسیـد ...
ای کاش که با نگاه شما آقا جان ...
یک شیعهُ واقعی و صـادق گردیم
رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ
وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ
وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا ...
#سالروزشهادتجانسوزقرآنناطق
#امامجعفرصادقعلیهالسلامرابه
#پیشگاهملکوتیومقدسامامعصر
#عجلاللهتعالیفرجهوشمامؤمنین
#تسلیتوتعزیتعـرضمینمائیـم.
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج