eitaa logo
🌷دارالقرآن سردار شهید جنگروی دانشگاه امام حسین علیه السلام
795 دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
39 فایل
🔶برگزار کننده: 🔷دوره های تخصصی حفظ قرآن 🔷دوره های تخصصی حفظ نهج البلاغه 🔷فصیح خوانی 🔷تجوید و صوت و لحن 🔷تفسیر و تدبر و مفاهیم 🔷حفظ خردسالان 🔷 روخوانی خردسالان 🔺 ویژه: خواهران، برادران،خردسالان 📱شماره تماس:09198359943 🆔 @eh8359
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸نکات مهم در موفقیت حفظ🔸 امام علی «علیه السلام»فرمودند؛ کسی که به امور غیر مهم بپردازد، مسائل مهمتر را ضایع میکند ❣❣❣❣❣❣❣❣ 🌹انگیزشی 🌹 🌺حافظ عزیز! کسی که دنبال موفقیت در کارهاست باید در ابتدای امر، هدف خود را مشخص کند وبعد ازاینکه مهمترین_هدف را شناسایی کرد، با تمام توان جهت رسیدن به آن تلاش کند. _🍃🌷🍃______🍃🌷🍃______ 🆔 http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi _🍃🌷🍃_________🍃🌷🍃_____
❇️حافظ برتر این هفته❇️ 🧕دختر عزیز دارالقرآن شهید جنگروی 🔷 ریحانه خدا پرست 🔷 🔸۹ ساله🔸 ✳️حافظ پنج جزء قرآن کریم ✳️ 👏👏مرحبا به این همه تلاش و پشتکار شما دختر عزیزم، ان شاءا...در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشی. 🙏با تشکر ازاستاد توانمند ریحانه خانم: ✅ سرکارخانم آشنا 🤲آرزوی حافظ کل شدن قرآن کریم وسربازی در رکاب آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دعای همیشگی ما برای شما بوده است. انشالله زیر سایه 🌹پدر و مادر🌹 پیروز و موفق باشید🤲 🔺ان شاءا...متن مصاحبه ریحانه خدا پرست عزیز طی هفته های آینده در کانال بارگذاری خواهد شد.🔻 _🍃🌷🍃_____🍃🌷🍃______ 🆔 http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi _🍃🌷🍃______🍃🌷🍃_____
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 بالله وکنتم امواتا....«۲۸» وانتم تتلی علیکم....«۱۰۱» 💥کاری جدید از دارالقرآن سردار شهید علی جنگروی💥 _🍃🌷🍃_______🍃🌷🍃____ 🆔 http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi _🍃🌷🍃_________🍃🌷🍃___
🥀🍂 🍂 ❇️ ﷽❇️ 🍂 🌹بسم ربِّ الشهدا🌹 🌧 💠( به روایت فتح الله جعفری؛ فرمانده ی لشکر زرهی سپاه در دوران دفاع مقدس) 🔸آن روز که حسن باقری اصرار داشت اسم مهدی را هم توی لیست بنویسید و بفرستند مشهد، آقا رشید خیلی موافق نبود.از لحن وچهره ی نگرانش، هم این را می شد فهمید، هم اعتمادی که به مهدی پیدا کرده بود.رو به حسن کرد و گفت:(( کجا بره؟ مگه قرار نبود بفرستیش شناسایی برای عملیات بعدی.دیر نشه یه وقت؟)) حسن باز حرف خودش را زد و گفت:(( نه.زیاد که طول نمی کشه، دو سه روزه بر می گرده.)) 🔸وقتی مهدی از مشهد برگشت،مثل همیشه پرقدرت و لبریز از انرژی افتاد دنبال کارها.حسن ،طرح عملیات جدید و برآورد اطلاعاتی اش را نوشته بود‌.مهدی زین الدین خیلی زود به طرح مسلط شد.همیشه کنار دست حسن می دیدمش.جلسه های قرارگاه کربلا را باهم شرکت می کردند.حسن میدان را برای رشد مهدی باز گذاشته بود و بهش پروبال می داد.از کارش راضی بود،اما توقع داشت قوی تر عمل کند. 🔸خط حد قرارگاه نصر، زمینی بود به وسعت بیست کیلومتر در عمق چهل کیلومتر.مهدی نیروهای اطلاعات تیپ های زیر نظر قرارگاه را می فرستاد شناسایی.شناسایی ها زیر ذره بین حسن بود و پیشرفت کار را جدی دنبال می کرد؛ آن قدر که گاهی نماز صبح فلاسک چای به دست با مهدی می رفتند لب کارون.منتظر می ماندند تا نیروهایی که آن طرف رودخانه رفته بودند شناسایی، برگردند.هم با یک لیوان چای خستگی تنشان را می ریخت، هم فوری مطلع می شد تا کجا رفته اند. تا پیش از شروع عملیات، مهدی بارها قدم به قدم زمین منطقه را رفت و آمد.از دکل های مخابراتی منطقه دوربین کشید و تحرکات دشمن را زیر نظر گرفت.فرمانده گردان ها هم با نظارت خودش شناسایی رفتند و منطقه را از نزدیک دیدند.حسن خیلی روی این موضوع تاکید داشت و می گفت:(( فرمانده گردانه که شب عملیات همه کاره ست.اگه منطقه رو خوب شناخته باشه یگانش موفق می شه.)) گزارش شناسایی ها لحظه به لحظه دست حسن می رسید.از کوچک ترین اتفاقی که در محور می افتاد، بی خبر نمی ماند.هم از مهدی اطلاعات می گرفت، هم از نیروهایی که جدای از قرارگاه با خودش همکاری داشتند.عملیات بیت المقدس بعد چند هفته کار طاقت فرسای اطلاعاتی شروع شد.مرحله ی دوم مهدی را دیدم.پیش از هر حرفی گلایه کردم و گفتم :(( نفر بر ما نزدیک مرز رفت روی مین.چرا اطلاع ندادید دشمن توی منطقه مین کاشته؟)) نگاهی از سر محبت انداخت و گفت:(( برات گزارش فرستادم حتما نخوندی.)) کمی فکر کردم و با تعجب گفتم:(( چیزی به دست من نرسیده.)) همان شب جلسه ی فرمانده یگان های عمل کننده در عملیات برگزار شد. حاج احمد متوسلیان فرمانده ی تیپ محمد رسول الله (ص) با توپ پر آمده بود؛ نیروهای او هم رفته بودند روی مین‌. با صورتی برافروخته و لحنی تند، رو به حسن کرد و گفت:(( این چه وضعشه؟ چرا اطلاع رسانی نمی کنید؟)) بچه های من رفتن روی مین.کلی زخمی دادیم. چطور می شه که ما مرز خودمون رو شناسایی نکرده باشیم؟)) حسن سر به طرف مهدی چرخاند و آرام و پر حوصله گفت:(( جوابش رو بده.)) مهدی خودش را جمع و جور کرد.دو زانو نشست و گفت:(( بسم الله الرحمن الرحیم.ما منطقه رو کامل شناسایی کرده بودیم.یه گزارش سیزده صفحه ای هم براتون فرستادیم که حتماً نخوندید وگرنه روی مین نمی رفتید.)) بعد، گزارش را گذاشت جلوی متوسلیان.حاج احمد با ناراحتی نگاهی به گزارش کرد.نفس عمیقی کشید، اما چیزی نگفت.دقت نظر و حاضر جوابی مهدی در چشمم نشست.آرامش و اعتماد به نفسی که داشت، حس خوشایندی زیر پوستم دواند.یک بار دیگر نگاهش کردم.اسمش که می آمد، نشاط به جانم می ریخت؛ دیدنش که جای خود داشت. ⏪.. _🍃🌷🍃_____🍃🌷🍃____ 🆔 http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi _🍃🌷🍃_______🍃🌷🍃___
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨عاشق که شدی خطا نباید بکنی ✨حتی به خودت جفا نباید بکنی ✨حالا که شدی چشم به راه مهدی ✨جز بر فرجش دعا نباید بکنی… 💖اللهم عجل لولیک الفرج💖 💠به رسم وفاء هر شب می خوانیم💠 ❇️دعای فرج ودعای سلامتی آقاصاحب الزمان(عج) را به نیت تعجیل در فرج مولایم آقا صاحب الزمان(عج) ❇️ 🤲 _🍃🌷🍃______🍃🌷🍃____ 🆔 http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi _🍃🌷🍃________🍃🌷🍃___
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبور باش آنچه برایت پیش مےآید و آنچه برایت رقم میخورد به دست بزرگترین نویسندهٔ عالم ثبت شده! اوڪه بدون اِذنش حتّي برگي از درخت نمي‌افتد 🌟🌟 _🍃🌷🍃______🍃🌷🍃______ 🆔 http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi _🍃🌷🍃________🍃🌷🍃___
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا