🥀🍂 🍂 ❇️ ﷽❇️
🍂
🌹بسم ربِّ الشهدا🌹
#تنها_زیر_باران🌧
#قسمت_پنجاه_هشتم
💠( به روایت ابوالقاسم عمو حسینی؛ رزمنده ی واحد مخابرات لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع) )
🔸 تا راننده ترمز کرد، در ایفا باز شد.جوانی با زیرپوش زرد رنگ و شلوار بسیجی سراسیمه پایین پرید.چند قدمی آمد و در حالی که دور و اطراف را نگاه می کرد، بلند صدا زد: (( آقا مهدی، آقا مهدی، کجایی؟ اسیر آوردم.)) بغل آمبولانس فرماندهی ایستاده بودم وداشتم با دست، گردوغباری را که ایفا راه انداخته بود کنار می زدم تا بهتر نفس بکشم. وقتی شنیدم اسیر آورده اند، بدو رفتم سمت ایفا. از بدنه آن گرفتم و بالا رفتم. داخلش را سرک کشیدم. ده پانزده نفر بودند.چند نفری روی صندلی های چپ و راست نشسته بودند و دوسه نفر زخمی هم کف ماشین آه و ناله شان بلند بود. وضع خوبی نداشتند؛ پای یکی شان زخمی شده بود و خون ریزی داشت.درد صورتش را چروک انداخته بود.سرش روی زانوی اسیر دیگری بود که داشت نوازشش می کرد.نگاهم روی همه شان لغزید.ترس و اضطراب در چشم هایشان موج می زد؛ حتی آن افسر درشت هیکلی که یک گوشه به دیواره ی چوبی ایفا تکیه داده بود.همه ی این ها تا آمدن آقا مهدی یک دقیقه هم نکشید. وقتی آمد وچشمش به مجروح ها افتاد، درهم شد.رفت سراغ راننده و آن بسیجی.با ناراحتی تشر زد و گفت:(( شما که اسیر مجروح دارید چرا وایسادید؟ اینا دارن درد می کشن. فوری ببریدشون اورژانس.)) در همان نگاه اول، افسر را هم دیده بود.ادامه داد:(( معطل نکنید.زود همه رو ببرید، فقط افسر بمونه.)) افسر پایین آمد و ایفا همان طور که با آمدنش گردوخاک کرده بود، توده ای از غبار را در فضا پراکند و رفت.آقا مهدی جلو آمد.اول با افسر دست داد.بعد دست انداخت گردنش و با چهره ی ملیحی که لبخند دلرباترش کرده بود پرسید:(( اشلونک؟)) اسیر که انتظار چنین رفتاری را نداشت، با لحنی آمیخته به تعجب جوابش را داد.هنوز رگه هایی از ترس در صورتش دیده می شد.چند قدمی باهم سمت جاده رفتند.من هم پشت سرشان راه افتادم.آقا مهدی روبرگرداند و گفت:(( عمو حسین هوای مارو داشته باش. به بچه ها هم بگو کمپوت بیارن.)) به صرافت افتادم ودیدم جز من، آقا مهدی واسیر عراقی کسی آن دور و بر نیست.توی آن موقعیت هر خطایی ممکن بود از افسر سر بزند. جَلدی رفتم یک کلاش برداشتم و برگشتم.رفته بودند روی تپه های آن طرف جاده.وسط تپه ها جان پناهی بود؛ همان جا نشستند؛ فقط سرو گردن شان را می دیدم.بچه ها برایشان کمپوت آوردند.پایین تپه اسلحه به دست نگاه ازشان برنمی داشتم.چنان حرف هایشان گل انداخته بود که انگار نه انگار یکی اسیر دشمن است و یکی فرمانده ی تیپ.همان طور که نشسته بودم و نگاهشان می کردم، سوال ها یکی دنبال دیگری توی مغزم چرخ می خورد:(( آقا مهدی مگه عربی بلده؟ از کجا یاد گرفته؟ اشلونک یعنی چه؟ )) با صدای غرش هواپیماهای دشمن به خودم آمدم.چند بار آمدند و رفتند و هر چه داشتند روی زمین خشک منطقه ریختند.آقا مهدی و افسر عراقی زیر این سرو صدا و آتش بازی چانه شان گرم صحبت بود که هیچ، تازه صدای خنده شان هم گاه و بیگاه می آمد.بعد نیم ساعت از جا بلند شدند.خودشان را تکاندند و دوتایی کنار هم آمدند پایین. آقا مهدی دستور داد افسر را ببرند قرارگاه.با همان خوش و بش و بگو بخند تخلیه اش کرده بود.می گفت اطلاعات به درد بخوری دارد.تا ماشین بیاید، افسر چشم از آقامهدی برنداشت.به صورتش دقیق شدم.نه می شد اضطرابی دید، نه دلهره ای.آن ترس هم رفته بود. تویوتا آمد و نزدیکمان ترمز کرد.افسر پا روی سپر گذاشت.مکثی کرد و سر برگرداند.نگاهی به آقا مهدی انداخت و رفت بالا نشست.یک نفر محافظِ کلاش به دست هم نشست روبه رویش . دست های افسر را محض احتیاط محکم از جلو بستند.هوایش را داشتم. قاب تصویر چشم هایش کسی نبود، جز آقا مهدی.وقتی تویوتا حرکت کرد، دست های بسته اش را بالا آورد و به نشانه ی خدا حافظی تکان داد. لبخند، چهره اش را پوشانده بود.تویوتا در هاله ی گردوغبار دور و دورتر شد.آقا مهدی رو به ما چند نفر کرد و گفت:(( انگشتر و ساعت ایم افسر رو ازش گرفتن.باید پیگیری کنیم ببینیم کی و کجا بوده که تا توی منطقه است بهش برگردونیم؛ هدیه ی نامزدش بوده.))
⏪#ادامه_دارد...
_🍃🌷🍃_____🍃🌷🍃____
🆔
http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi
_🍃🌷🍃_______🍃🌷🍃___
#دعای_فرج🌼
✨چه دمی میشودآن دم که شود رؤیت تو
✨که به پایان برسد ظلم شب غیبت تو
✨ای خوش آن دم که رسد رایحه ناب وصال
✨به مشامم برسد عطر خوش قامت تو
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
💠به رسم وفاء هر شب می خوانیم💠
❇️دعای فرج ودعای سلامتی آقاصاحب الزمان(عج) را به نیت تعجیل در فرج مولایم آقا صاحب الزمان(عج) ❇️
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ
#نذر_گل_نرجس_صلوات
#التماس_دعای_فرج 🤲
_🍃🌷🍃______🍃🌷🍃____
🆔
http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi
_🍃🌷🍃________🍃🌷🍃___
در این شب عزیز بالاترین
آرزویم براتون این است
حاجت دلتون با حکمت خدا
یکی باشد🤲
بیائید امشب برای کسی دعا کنیم
که هیچ وقت برای خودش
دعا نمیکند مثل مـادر
الهی در این شب
میلاد حضرت فاطمه سلام الله علیها
هر چی خوبی و خوشبختیه
خدای مهربون برای
همه مادران و زنان و دختران
سرزمینمان رقم بزنه🤲
شــ🌙ــبتـون بـخـیــ🌟ـــر
_🍃🌷🍃_______🍃🌷🍃_____
🆔
http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi
_🍃🌷🍃_________🍃🌷🍃____
نماز اول وقت به امامت صاحب الزمان (عج)
#نماز_اول_وقت
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲
_🍃🌷🍃______🍃🌷🍃___
🆔
http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi
_🍃🌷🍃________🍃🌷🍃___
1_473404956.mp3
1.21M
❇️دعای عهد❇️
🌟یا صاحب الزمان (عج)🌟
💠تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح) #دعای_عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
✅امروز محکم تر #عهد سربازی و یاریم را تمدید میکنم.
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
#دعای_عهد
#با_نوای_استاد_فرهمند
_🍃🌷🍃________🍃🌷🍃____
🆔
http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi
_🍃🌷🍃________🍃🌷🍃____