eitaa logo
کانون فطرت
1.8هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
188 فایل
کانون فرهنگی تبلیغی فطرت تبریز ارتباط با ادمین @ebrahimian_ali
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ جریان آغاز امامت حضرت (عج) و رسوا شدن جعفر کذاب 🔶«ابوالأدیان» می­‌گوید: من از خدمتگزاران امام (علیه السلام) بودم و نامه­‌ های آن حضرت(ع) را به شهرها می‌­ بردم. در طی مسمومیتی که امام(ع) با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم. 🔶حضرت(ع) نامه­‌ هایی نوشت و فرمود: «اِمْضِ بِهَا إِلَى اَلْمَدَائِنِ فَإِنَّكَ سَتَغِيبُ خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْماً وَ تَدْخُلُ إِلَى سُرَّ مَنْ رَأَى يَوْمَ اَلْخَامِسَ عَشَرَ وَ تَسْمَعُ اَلْوَاعِيَةَ فِي دَارِي وَ تَجِدُنِي عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ» 🔶این­‌ ها را به مدائن می­‌ بری! پانزده روز در سامرا نخواهی بود؛ روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل غسل گذاشته­‌ اند. گفتم:سرور من! اگر چنین شود، امام(ع) بعد از شما کیست؟ 🔶حضرت(ع) فرمود : «مَنْ طَالَبَكَ بِجَوَابَاتِ كُتُبِي فَهُوَ اَلْقَائِمُ» هر کس جواب نامه­‌ هایم را از تو مطالبه کند، قائم بعد از من، اوست. گفتم:نشانه دیگری بفرمایید. 🔶ایشان فرمودند : «مَنْ يُصَلِّي عَلَيَّ فَهُوَ اَلْقَائِمُ بَعْدِي» هر کس بر جنازه ی من نماز گزارد، قائم بعد از من اوست. گفتم:نشانه دیگری بفرمایید. 🔶و نیز فرمود: «مَنْ أَخْبَرَ بِمَا فِي اَلْهِمْيَانِ فَهُوَ اَلْقَائِمُ بَعْدِي» هر کس از آنچه در میان همیان(کمربند) است، خبر دهد، او امام بعد از من است. هیبت و عظمت امام(ع) مانع شد که بپرسم؛ مقصود از آنچه در همیان است، چیست؟ من نامه­‌های آن حضرت(ع) را به مدائن بردم و جواب آن­‌ها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامرا شدم. دیدم همان طور که حضرت(ع) فرموده بود، از خانه ایشان صدای ناله بلند است. و نیز دیدم برادرش «جعفر» در کنار خانه آن حضرت(ع) نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به او تسلیت، و به امامتش تبریک می­‌ گویند. من از این جریان تعجب کردم و با خود گفتم : اگر جعفر امام باشد، پس وضع امامت عوض شده است! زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب می­‌خورد و قمار می­‌ کرد و اهل تار و طُنبور بود. من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم، ولی از من چیزی نپرسید. در این هنگام، «عقید» خادم خانه امام حسن عسکری(ع) بیرون آمد و به جعفر گفت:جنازه برادرت را کفن کردند؛ بیایید نماز بخوانید. جعفر وارد خانه شد و شیعیان در اطراف او بودند. وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام حسن عسکری(ع) را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند. جعفر پیش رفت تا بر جنازه ایشان نماز گذارد. وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، 🔶 ناگاه کودکی گندم­‌ گون و سیاه­‌ موی که دندان­‌ های پیشینش قدری باهم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت : «تَأَخَّرْ يَا عَمِّ! فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلاَةِ عَلَى أَبِي» عمو! کنار برو! من باید بر پدرم نماز بخوانم! جعفر در حالی که قیافه­‌اش دگرگون شده بود، کنار رفت و آن کودک بر جنازه امام حسن عسکری(علیه السلام) نماز خواند و حضرت(ع) را در خانه خود، در کنار قبر مطهر پدرش امام هادی(علیه السلام) دفن کردند. بعد همان کودک رو به من کرد و گفت : ای مرد بصری! جواب نامه‌­ها را که همراه تو است بده. جواب نام ه‌­ها را به او دادم و با خود گفتم:این دو نشانه [نماز بر جنازه و خواستن جواب نامه­‌ها]؛ حالا فقط همیان مانده است. آن­‌ گاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است. «حاجِز وَشّاء» که حاضر بود به جعفر گفت : آن کودک چه کسی بود؟ جعفر گفت : والله تا به حال او را ندیده­‌ام و نمی­‌ شناسم. در آن‌­جا نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن عسکری(ع) پرسیدند، و وقتی دانستند که ایشان از دنیا رفته است، گفتند؛ جانشین ایشان کیست؟ حاضران جعفر را نشان دادند و آن­‌ها به جعفر سلام کرده و تسلیت گفتند و اظهار داشتند : نامه­‌ها و پول‌هایی آورده‌­ایم؛ بفرمایید بگویید؛ نامه‌­ها را چه کسانی نوشته­‌اند و پول­‌ها چقدر است؟ جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گَرد جامه­‌ خود را پاک می­‌کرد، گفت : 🔶«تُرِيدُونَ مِنَّا أَنْ نَعْلَمَ اَلْغَيْبَ؟» شما از ما انتظار دارید علم غیب بدانم؟ در این میان، خادمی از خانه بیرون آمد و گفت : نامه­‌ها از فلانی و فلانی است و در همیان هزار دینار است که ده تا از آن­‌ها را آب طلا داده­‌اند. 🔶نمایندگان مردم قم نامه‌­ها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند: «اَلَّذِي وَجَّهَ بِكَ لِأَخْذِ ذَلِكَ هُوَ اَلْإِمَامُ» هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او امام است.(۱) 📚منبع: ۱)کمال الدین شیخ صدوق، ج۲، ص۴۷۵   🔻 🔗با فطرت همراه شوید... 🆔@kanounefetrat
❇️ جریان آغاز امامت حضرت (عج) و رسوا شدن جعفر کذاب 🔶«ابوالأدیان» می­‌گوید: من از خدمتگزاران امام (علیه السلام) بودم و نامه­‌ های آن حضرت(ع) را به شهرها می‌­ بردم. در طی مسمومیتی که امام(ع) با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم. 🔶حضرت(ع) نامه­‌ هایی نوشت و فرمود: «اِمْضِ بِهَا إِلَى اَلْمَدَائِنِ فَإِنَّكَ سَتَغِيبُ خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْماً وَ تَدْخُلُ إِلَى سُرَّ مَنْ رَأَى يَوْمَ اَلْخَامِسَ عَشَرَ وَ تَسْمَعُ اَلْوَاعِيَةَ فِي دَارِي وَ تَجِدُنِي عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ» 🔶این­‌ ها را به مدائن می­‌ بری! پانزده روز در سامرا نخواهی بود؛ روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل غسل گذاشته­‌ اند. گفتم:سرور من! اگر چنین شود، امام(ع) بعد از شما کیست؟ 🔶حضرت(ع) فرمود : «مَنْ طَالَبَكَ بِجَوَابَاتِ كُتُبِي فَهُوَ اَلْقَائِمُ» هر کس جواب نامه­‌ هایم را از تو مطالبه کند، قائم بعد از من، اوست. گفتم:نشانه دیگری بفرمایید. 🔶ایشان فرمودند : «مَنْ يُصَلِّي عَلَيَّ فَهُوَ اَلْقَائِمُ بَعْدِي» هر کس بر جنازه ی من نماز گزارد، قائم بعد از من اوست. گفتم:نشانه دیگری بفرمایید. 🔶و نیز فرمود: «مَنْ أَخْبَرَ بِمَا فِي اَلْهِمْيَانِ فَهُوَ اَلْقَائِمُ بَعْدِي» هر کس از آنچه در میان همیان(کمربند) است، خبر دهد، او امام بعد از من است. هیبت و عظمت امام(ع) مانع شد که بپرسم؛ مقصود از آنچه در همیان است، چیست؟ من نامه­‌های آن حضرت(ع) را به مدائن بردم و جواب آن­‌ها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامرا شدم. دیدم همان طور که حضرت(ع) فرموده بود، از خانه ایشان صدای ناله بلند است. و نیز دیدم برادرش «جعفر» در کنار خانه آن حضرت(ع) نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به او تسلیت، و به امامتش تبریک می­‌ گویند. من از این جریان تعجب کردم و با خود گفتم : اگر جعفر امام باشد، پس وضع امامت عوض شده است! زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب می­‌خورد و قمار می­‌ کرد و اهل تار و طُنبور بود. من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم، ولی از من چیزی نپرسید. در این هنگام، «عقید» خادم خانه امام حسن عسکری(ع) بیرون آمد و به جعفر گفت:جنازه برادرت را کفن کردند؛ بیایید نماز بخوانید. جعفر وارد خانه شد و شیعیان در اطراف او بودند. وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام حسن عسکری(ع) را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند. جعفر پیش رفت تا بر جنازه ایشان نماز گذارد. وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، 🔶 ناگاه کودکی گندم­‌ گون و سیاه­‌ موی که دندان­‌ های پیشینش قدری باهم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت : «تَأَخَّرْ يَا عَمِّ! فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلاَةِ عَلَى أَبِي» عمو! کنار برو! من باید بر پدرم نماز بخوانم! جعفر در حالی که قیافه­‌اش دگرگون شده بود، کنار رفت و آن کودک بر جنازه امام حسن عسکری(علیه السلام) نماز خواند و حضرت(ع) را در خانه خود، در کنار قبر مطهر پدرش امام هادی(علیه السلام) دفن کردند. بعد همان کودک رو به من کرد و گفت : ای مرد بصری! جواب نامه‌­ها را که همراه تو است بده. جواب نام ه‌­ها را به او دادم و با خود گفتم:این دو نشانه [نماز بر جنازه و خواستن جواب نامه­‌ها]؛ حالا فقط همیان مانده است. آن­‌ گاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است. «حاجِز وَشّاء» که حاضر بود به جعفر گفت : آن کودک چه کسی بود؟ جعفر گفت : والله تا به حال او را ندیده­‌ام و نمی­‌ شناسم. در آن‌­جا نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن عسکری(ع) پرسیدند، و وقتی دانستند که ایشان از دنیا رفته است، گفتند؛ جانشین ایشان کیست؟ حاضران جعفر را نشان دادند و آن­‌ها به جعفر سلام کرده و تسلیت گفتند و اظهار داشتند : نامه­‌ها و پول‌هایی آورده‌­ایم؛ بفرمایید بگویید؛ نامه‌­ها را چه کسانی نوشته­‌اند و پول­‌ها چقدر است؟ جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گَرد جامه­‌ خود را پاک می­‌کرد، گفت : 🔶«تُرِيدُونَ مِنَّا أَنْ نَعْلَمَ اَلْغَيْبَ؟» شما از ما انتظار دارید علم غیب بدانم؟ در این میان، خادمی از خانه بیرون آمد و گفت : نامه­‌ها از فلانی و فلانی است و در همیان هزار دینار است که ده تا از آن­‌ها را آب طلا داده­‌اند. 🔶نمایندگان مردم قم نامه‌­ها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند: «اَلَّذِي وَجَّهَ بِكَ لِأَخْذِ ذَلِكَ هُوَ اَلْإِمَامُ» هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او امام است.(۱) 📚منبع: ۱)کمال الدین شیخ صدوق، ج۲، ص۴۷۵   🔻 🔗با فطرت همراه شوید... https://eitaa.com/joinchat/1553858647C25198e9682