eitaa logo
کاروان دل
483 دنبال‌کننده
121 عکس
9 ویدیو
0 فایل
🔸کانال نوحه‌ها: ☑️ eitaa.com/nouheh 🔸کانال آثار: ☑️ eitaa.com/yusof_rahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔸قصۀ فردا🔸 مرگ خود را اگر این گونه تمنا دارد سالیانی‌ست که در دل غم زهرا دارد روضهٔ فاطمه یک روضهٔ معمولی نیست شرح دوران غریبی‌ست که مولا دارد شرح قومی‌ست که در موعد یاری امام جای لبیک، فقط شاید و اما دارد قصهٔ‌ مردم بیعت‌شکن است این روضه خون اگر گریه کند چشم زمان، جا دارد استخوان در گلوی صبر بماند سی سال؟ آه با چاه خدایا! چه سخن‌ها دارد بعد یک عمر غم خانه‌نشینی، حالا غم بدعهدی دنیا طلبان را دارد این یکی در طلب بردن بیت المال است آن یکی منصب شاهانه تقاضا دارد آن طرف لشکر کفر است به پا خاسته است این طرف فتنهٔ جهل است که غوغا دارد بی‌وفایی کمر کوه وفا را خم کرد داغ‌ها بر جگر از مردم دنیا دارد می‌رود با غم سی سال غریبی اما جگری شعله‌ور از قصهٔ‌ فردا دارد آه کوفه‌ست، ‌همان کوفه ولی این دفعه نیزه‌ای در وسط شهر تماشا دارد ☑️ @karavanedel
علیه‌السلام 🔸شب آخر🔸 پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر حرف سفر و داغ مکرر، شب آخر اشکی که شده نذر غم فاطمه سی‌سال انگار شده چندبرابر شب آخر انگار همین چند شب پیش شبانه... آمد چه به روز دل حیدر شب آخر حالا شب وصل است ولی با سر خونین شرمنده نمانده‌ست ز کوثر شب آخر با اشک غریبانهٔ خود گفت سخن‌ها از بی‌کسی آل پیمبر شب آخر از کرب‌و‌بلا گفت و حکایات غریبش از داغ برادر به برادر، شب آخر گویا خبر آورده نسیم از دل صحرا پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر ☑️ @karavanedel
علیه‌السلام 🔸صدای مولا باش🔸 دل من! در هوای مولا باش یار بی‌ادعای مولا باش گر نشد یاورش شوی همه عمر گاه گاهی برای مولا باش به گدایی تو هر کجا رفتی یک سحر هم گدای مولا باش دست من! دست‌گیر مردم باش پینهٔ دست‌های مولا باش پهن کن سفره‌ای برای یتیم مستمند دعای مولا باش پا به پایش اگر نشد بروی لاأقل ردپای مولا باش جان من! تا که در بدن هستی باش اما فدای مولا باش ای نَفَس! می‌روی به سینه برو چون برآیی صدای مولا باش از یمن، از دمشق و غزه بگو شیعهٔ زخم‌های مولا باش خار در چشم‌های مولا بود چشم من! در عزای مولا باش... ☑️ @karavanedel
هدایت شده از شعر آیینی
#مناجات از هر چه که هست جز خودت دورم کن لبريز حضور، غرق در نورم کن اين قافلۀ عمر که از دستم رفت با قافلۀ حسين محشورم کن #یوسف_رحیمی 💠 @shear_ayini
🔸پارۀ تن اسلام🔸 ای غزه! با هجوم ستم‌ها چه می‌کنی؟ ای زخمی از خیانت دنیا چه می‌کنی؟ وقتی به رسم جاهلیت، باز کودکی زنده به گور می‌شود اینجا چه می‌کنی؟ دیدم میان آتش و خون شعله می‌کشی در تندباد حادثه اما چه می کنی؟ آه ای عقاب زخمی بین قفس اسیر ای غزه! ای حقیقت تنها چه می‌کنی؟ ای سرزمین عشق و جهاد و مقاومت در پاسخ سکوت و تماشا چه می‌کنی؟ همراه طفل و پیر و جوان ایستاده‌ام کوهم که با تمام توان ایستاده‌ام بر غربت من و همۀ کودکان من هرچند چشم بسته جهان، ایستاده‌ام از خون لاله‌های وطن زنده‌ام هنوز سروم که در هجوم خزان ایستاده‌ام آتشفشان خشم و خروش و حماسه‌ام توفنده، زنده، در فوران، ایستاده‌ام تا صبح برقراری عدل و ظهور حق پاینده تا سپیده‌دمان ایستاده‌ام ☑️ @karavanedel
ره‌توشۀ من ‌نيست به جز ‌حیر‌ا‌نی جز ‌حسرت و دلتنگی و سرگردانی شد آخرِ کار من، ولی دلگرمم با لطف تو که ‌تُبدِ‌ئُ بِالاِحسا‌نِی ☑️ @karavanedel
گفتی دلمان در آرزویت باشد چشمان امیدمان به سویت باشد عید رمضان هم آمد اما ای ماه عید دل ما رؤیتِ رویت باشد ✍🏻 ☑️ @karavanedel ☑️ @Yusof_Rahimi
تا بوده و هست درد و غم باشد، آه داغی به دل اهل کرم باشد، آه ای شهر مدينه! بی‌وفايی تا کی؟ کی ديده «کريم» بی‌حرم باشد، آه #یوسف_رحیمی ☑️ @karavanedel
با بی‌کسی و غربت و غم می‌سازيم با شيون و آه دم‌به‌دم می‌سازيم سوگند به آن چهار آقای غریب يک روز در این خاک، حرم می‌سازيم #یوسف_رحیمی ☑️ @karavanedel
علیه‌السلام 🔸حمزه که رفت...🔸 حمزه که جان عالم و آدم فدای او لب باز می‌کنم که بگویم رثای او مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش یعنی زبانزد همه می‌شد عبادتش شیر خدا و شیر نبی، فارس العرب در انتهای جادۀ مردانگی، ادب هم یکه تاز عرصۀ جنگ و نبردها هم آشنای بی کسی اهل دردها هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار شد آسمان روشن آن روز تارِ تار آتشفشان چشم اُحد هم گدازه ریخت از بس از آسمان و زمین خون تازه ریخت حمزه در آن میانه که گرم قتال شد کم کم برای حملۀ دشمن مجال شد آنقدر روبهان به شکارش کمین زدند تا نیزه‌ای به سینۀ آن نازنین زدند حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست خورشید چشم‌های رئوفش به خون نشست لبریز زخم بود و جراحت دل نبی از دست رفته بود همه حاصل نبی میدان خروش نالۀ واویلتا گرفت عالم برای غربت حمزه عزا گرفت جانم فدای پیکر پاک و مطهرش جانم فدای زخم فراوان پیکرش اما هنوز غربت آن روز مانده بود داغی عظیم بر دل عالم نشانده بود خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد آهی ز داغ لالۀ پرپر کشید و بعد پیمانه‌های صبر دل او که جوش رفت آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت اما دلم گرفته از اندوه دیگری دارم دوباره ماتم مظلومه‌خواهری زینب غروب واقعه را غرق خون که دید از خیمه تا حوالی گودال می‌دوید ناگاه دید در دل گودال قتلگاه درخون تپیده پیکر سردار بی‌سپاه «پس با زبان پُر گله آن بضعۀ بتول رو کرد بر مدینه که یا أیها الرسول این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست» ☑️ @karavanedel
هدایت شده از شعر آیینی
#حضرت_عبدالعظیم علیه‌السلام با نور تو راه مستقیمی داریم در صحن تو جنةالنعیمی داریم دلتنگ کریم اهل‌بیتیم ولی صد شکر که سَیّدالکریمی داریم #یوسف_رحیمی 💠 @shear_ayini
علیه‌السلام 🔸صبح صادق🔸 کوچه‌های مدينه تا لبریز از شمیم محمّدی شده است به تن شهر باز گشته حيات غرق در رفت و آمدی شده است دم به دم با دم مسيحایی منتشر می‌کنی حقايق را به ديار مدينه می‌بخشد چشم‌های تو صبح صادق را با شکوه تو تا هزاران سال سرفراز است رايت شيعه که به قالَ الامامُ صادق‌ها زنده مانده هويّت شيعه لحظه لحظه زُراره‌پرور بود يابن‌طاها! نبوغ چشمانت شده صدها مفضّل و جابر ريزه‌خوار فروغ چشمانت در عروج الهی‌ات هر دم جان تو شوق بندگی دارد نيمۀ شب قنوت دستانت درس عشق و پرندگی دارد يک شب بی‌قرار و بارانی که تو بودی انيس سجاده از غم تو فراتِ خون می‌شد زمزم چشم خيس سجاده آن شبی که در آتش کينه باغ ياس و شقايقت می‌سوخت هيزم و تازيانه آوردند چقَدَر قلب عاشقت می‌سوخت قلب تو مثل اين حسينيه‌ها شب جمعه هميشه هيأت داشت داغ هفتاد و دو گل پرپر در دو چشم ترت اقامت داشت گريه بر داغ سيدالشهدا شده بود افضل‌العباداتت وقت روضه دل تو زائر بود گوشۀ قتلگاه ميقاتت مجلست روضه‌خوان نمی‌خواهد در حضورت اشاره‌ای کافی‌ست تا شود حجرۀ تو کرب‌وبلا گريۀ شيرخواره‌ای کافی‌ست آن شبی که سه مرتبه آمد خاتم‌الانبيا به ياری تو از غروب غريب عاشورا ياد می‌کرد اشک جاری تو ديگر از کاروان عاشورا چشم در خون نشسته‌ای مانده تکيه‌گاهی به غير غربت نيست آه نيزه‌شکسته‌ای مانده يک نگاهش به غربت زينب يک نگاهش به سوى جانان است لحظه‌های تلاطم عرش و لحظه‌های عروج قرآن است ضربۀ تيغ‌ها رقم می‌زد غرق خون،‌ اعظم مصائب را «أمْ حَسِبتَ...» به روى نی بردند سر گلگون نجم ثاقب را... ✍🏻 ☑️ @karavanedel