✨
سر صبح بردن نام حسین بن علی میچسبد:
#به_رسم_ادب
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ،
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ❤
#به_تو_از_دور_سلام
#به_سلیمان_جهان_از_طرف_مور_سلام
@karbala_ya_hosein
🍃 ســـلام و رحــ💚ـــمت الهے 🍃
🌹 امروز شنبه متعلق است به :
🔸 حضرت رسول اکرم (ص)
🕊 🍃🕊 🍃 🕊🍃 🕊🍃
✍🏼 رسولالله ﷺ:
💢التَّائبُ مِن الذَّنب کَمن لاذَنب لَه
کـسی که از گناه تــوبه کند
مــانند کســی استـــ کـــه
گناهـی انجام نـداده باشـد
#از_ین_بهتر_دیگه_چی_میخوایی
🍃☀️ 🍃☀️ 🍃☀️🍃☀️🍃
تا حالا شده به نفر رو صبح مومن ببینی و شب کافر؟😳
یا برعکسش؟ اگه ندیدی میبینی😔
#استوری #ظهور
#آخرالزمان
عاشقان وقت نماز است
اذان میگویند😍🌸🌱
#نمازاول_وقت فراموشنشه😉
#التماس_دعا 🤲🏻
#شهید_رضا_کارگربرزی 🕊🌺
نیمه شب از خواب بلند شدم ، دیدم باز رضا مثل هرشب درحال خواندن نماز شب است👌
نمیدونم چرا اون شب برام تماشای رضا فرق می کرد. اصلا یک جورایی محو تماشای رضا شده بوده . مثل هرشب ، آرام و بی صدا با تمام سختی های موجود در منطقه ، رضا یک محوطه امنی برای خودش به نام نماز ساخته بود✅
با تمام جدیت و تحکم اخلاقی ای که داشت ، توی نماز #آرام بود. وقتی نمازش تموم شد و رفت سراغ کارهای مربوطه اش و من ماندم و صبح فردا که خبر شهادت رضا را برایم آوردند.💔
#شهادت_۲۴رمضان ۹۲
#سالروز_شهادت 🕊
«غدیر یعنی»؛
کسانی که عقب مانده اند برسند
و کسانی که جلو رفته اند برگردند
«غدیر یعنی»؛
با ولایت حرکت کردن ...
عاشورا نتیجه از یاد بردن غدیر است!
#مبلغ_غدیر_باشیم✌️
@karbala_ya_hosein
هوالشافی...
خانم حاجیه معصوم حسین زاده
مادر چشم انتظار سردار دلیر سپاه اسلام
#حاج_احمد_متوسلیان
به علت عارضه ریوی در بیمارستان بستری شدند
برای این مادر اسطوره صبر و پایداری که ۳۸ سال چشم انتظار فرزندش مانده است
دعا کنیم...♥️🌱
@karbala_ya_hosein
4_5848143077868308080.mp3
6.79M
🌸 #عید_غدیر
💐عمریه در به در حضرت دلدارم
💐شیعه ی حیدرم و میثم تمارم
🎤 #مهدی_رعنایی
👏 #سرود
@karbala_ya_hosein
#هشت_عاشقی
اللهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ .
@karbala_ya_hosein
•﷽•
باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده
شویم؛ آنکس که باید ببیند میبیند...!
#حاج_قاسم_سلیمانی🌱
@karbala_ya_hosein
{#پــارتـ_نهم}
چشمانش را آرام باز کرد کش و قوسی یه بدنش داد نگاهی به ساعت انداخت ساعت۱۰شب بود
از جایش بلند شد
ــــ ای بابا چقدر خوابیدم
به سمت سرویس بهداشتی رفت صورتش را شست و
به اتاقش برگشت حال خیلی خوبی داشت احساس می کرد آرامشی که مدتی دنبالش می گشت را کم کم دارد در زندگی لمسش می کند نگاهی به چادر روی میز تحریرش انداخت
یاد آن شب،مریم،اون پسره افتاد
بی اختیار اسمش را زمزمه کرد
ــــ سید،شهاب،سیدشهاب
تصمیم گرفت چادر را به مریم پس دهد و از مریم و برادرش تشکر کند
ــــ نه نه فقط از مریم تشکر میکنم حالا از پسره تشکر کنم خودشو برام میگیره پسره ی عقده ای، ولی دیر نیست ???
نگاهی به ساعت انداخت با یاداوری اینکہ شب های محرم هست و مراسم تا اخر شب پابرجاست اماده شد تیپ مشکی زد اول موهایش را داخل شال برد وبه تصویر خود در آیینه نگاه کرد پشیمون شد موهایش را بیرون ریخت
آرایش مختصری کرد و عطر مورد علاقه اش را برداشت و چند پاف زد
کفش پاشنه بلندش را از زیر تخت بیرون اورد
چادر را برداشت و در یک کیف دستی قشنگ گذاشت
در آیینه نگاهی به خودش انداخت
ـــ وای که چه خوشکلم
و یک بوس برای خودش انداخت
به طرف اتاق پدرش رفت
تصمیم گرفته بود هم حال پدرش را بپرسد هم به آن ها بگوید که به هیئت می رود این نزدیکی به مادر و پدرش احساس خوبی به او می داد
به طرف اتاق رفت در باز بود پدرش روی تخت نشسته بود
احساس می کرد پدرش ناراحت هست می خواست جلو برود و جویای حال پدرش شود اما با دیدن عکس هایی که در دست پدرش بودند سرجایش خشک شد
باور نمی کرد پدرش دوباره به سراغ این عکس ها بیاید
از ناراحتی و عصبانیت دستانش سرد شدند دیگر کنترلی بر رفتارش نداشت.
با افتادن کیف دستیِ چادر از دستش ،احمد اقا سرش را بالا اورد با دیدن مهیا سعی در قایم کردن عکس ها کرد اما
دیگر فایده ای نداشت...
✍🏻 #نویسنده:
فاطمه امیری
{#پــارتــ_دهم}
مهیا جلو رفت روبه روی پدرش ایستاد
ـــ اینا چین بابا
فریاد زد
ــــ دارم میگم اینا چین چند بار گفتم ول کنید دیگه بیخیال این عکسا بشید
از فریاد مهیا مهلا خانم سریع خودش را به اتاق رساند
ـــ یا فاطمه الزهرا ،مهیا چرا داد میزنی دختر
ــــ چرا داد می زنم مامان خانوم از شوهرتون بپرسید
مهلا خانم به طرف مهیا رفت
ــــ درست صحبت کن یادت نره کسایی که جلوت ایستادن مادر و پدرت هستن
مهیا یکم از مامانش فاصله گرفت و با صدای بلند ادامه داد
ــــ یادم نرفته ولی مثل اینکه همین بابا
به احمد آقا اشاره کرد
ـــ یادش رفته از بس به این عکسا و اون روزا فکر میکنه حالش بد شده و دیشب نزدیک بود...
دیگه ادامه نداد نمی تونست بگه که ممکن بود دیشب بی پدر بشه
مهلا خانم با دیدن عکس های جبهه در دست های همسرش پی به قضیه برد با ناراحتی نگاهی به احمد آقا انداخت
ــــ احمدآقا دکتر گفت دیگه به چیزایی که ناراحتت میکنه فکر نکن میدونم این خاطرات و دوستات رو نمیتونی فراموش بکنی ولی...
مهيا پوزخندی زد
و نگذاشت مادرش ادامه بدهد
ــــ چی میگی مهلا خانم خاطرات فراموش نشدنی ؟؟
اخه چی دارن که فراموش نمیشن دوستاتون شهیدشدن خب همه عزیزاشونو از دست میدن شما باید تا الان ماتم بگیرید باید با هر بار دیدن این عکسا حالتون بد بشه
صدای مهیا کم کم بالاتر می رفت دوست نداشت اینطور با پدرش صحبت کند اما خواه ناخواه حرف هایش تلخ شده بودند
ـــ اصلا این جنگ کوفتی برات چیز خوبی به یادگار گذاشت
جز اینکه بیمارت کرد نفس به زور میتونی بکشی حواست هست بابا چرا دارید با خودتون اینکارو میکنید
مهیا نگاهی به عکس ها انداخت و از دست پدرش کشید
ـــ اینا دیگه نباید باشن کاری میکنم تا هیچ اثری از اون جنگ کوفتی تو این خونه نمونه
تا خواست عکس های پدرش و دوستانش را پاره کند مادرش دستش را کشید و یک طرف صورت مهیا سوخت
مهیا چشمانش را محکم روی هم فشار داد
باور نمی کرد ، این اولین بار بود که مادرش روی آن دست بلند مے ڪرد
مهیا لبخند تلخی زد و در چشمان مادرش نگاه کرد عکس ها را روی میز پرت کرد
و فورا از اتاق خارج شد
تند تند کفش هایش را پا کرد صدای پدرش را می شنید که صدایش می کرد و از او می خواست این وقت شب بیرون نرود ولی توجه ای نکرد...
↩️ #ادامہ_دارد...
✍🏻 #نویسنده:
فاطمه امیری
✨
سر صبح بردن نام حسین بن علی میچسبد:
#به_رسم_ادب
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ،
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ❤
#به_تو_از_دور_سلام
#به_سلیمان_جهان_از_طرف_مور_سلام
@karbala_ya_hosein
🌱💚 سلام و نور 🌱 💚
امروز یکشنبه است و متعلق به
حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س)
🍃 🍃 🌹🍃 🌹🍃 🍃
امام علی (ع) :
زاهد در دنیا کسی است که حرام بر صبرش غلبه نکند، و حلال از شکرش باز ندارد.
حضرت زهرا (س) :
خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى كه آنها را برگزیدهاى ، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان ، از تو مى خواهم گناه خطاكاران شیعیان و پیروان ما را ببخشى .
🍃 🍃 🌹 🍃🌹🍃
@karbala_ya_hosein
😊با این سه ذکر با خدا صحبت کنید
✅ همین که گردی بر دلتان پیدا میشود، یک « سبحان الله » بگویید، آن گرد ڪنار میرود.
✅ هر جا هم فیضی و نعمتی به شما رسید، « الحمـدلله » بگویید، چون شکرش را به جا آوردی گرد نمیگیرد.
✅ هر وقت خطایی انجام دادید،
« استغفرالله » چارہ است.
با این سه ذکر با خدا صحبت کنید. صحبت ڪردن با خدا غم و حزن را از بین می برد.🍃🌷🍃
یه چیزی خودمونی بگم
تا وقتی لذت گناه تو دلت هست نمیتونی ترکش کنی!
چرا ؟
چون اون لذته میزنتت زمین
برو اطلاعاتتو درباره ضررهای گناهت دربیار؟
برا این موقع است که تصویر کثیفی گناهت بیاد جلو چشمات
اونوقت میزاریش کنار
لڌتشو تو دلت بُکُش ... لذت گناهو تو دلت نابود کن بزن داغونش کن
برای توبه امروز و فردا نکن!!
از کجا معلوم این نفسی که الان میکشی جزو نفسهای آخر نباشه؟؟
خیلیا بیخیال بودن و یهو غافلگیر شدن
هدایت شده از به وقت مسابقه
✅ این کانال خیلی به درد ما مذهبیا میخوره👌
👫 چه #خانم ؛ چه #آقا 👫
من خودم با همین کانال ؛ بیش از 50 نفر رو محجبه کردم😌
🙈 همه میگن تا حالا اینطوری به حجاب نگاه نکرده بودیم👌
😌 هر سوالی باشه با همین کانال جوابشو میدم 😎
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
👆 😉 👆 🙂 👆
🍒 اگه #دغدغه_حجاب دارین حتما عضو بشین
٢١