با چشم های اشکی به پسرش خیره شد ناباورانه گفت
_به خاطر این سر من داد میزنی?
احمد رضا کلافه نگاهش رو به مادرش داد
_چرا بیرونش نمیکنی
توانایی نگاه کردن به چشم.های مادرش رو نداشت سرش رو پایین انداخت
_چرا ازش حمایت میکنی اصلا به تو چه ربطی داره که این زن کی میشه
تمام رگ های بدن احمد رضا که قابل دیدن بودن بیرون زده بود و عرق روی پیشونیش به وضوح دیده میشد
_ چرا عین یه ولگرد پرتش نمیکنی از این خونه بیرون
طاقت احمد رضا سر اومد و با فریاد گفت
_چون زنمه
https://eitaa.com/joinchat/3211591697C5c62ed6d17
نگاه خاص همسری که تازه بهش محرم شده بودم ازارم میداد.
_چه موهای قشنگی داری?
تازه متوجه شدم که روسری سرم نیست. دستم رو کشید مجبور شدم بشینم کنارش.
_من چقدر خوشبختم صبح که چشم هام رو باز کردم با یه فرشته ی کوچولو روبرو شدم.
سر به زیر گفتم:
_اقا اشتباه کردیم بی اجازه ی مادرتون ...
_تو درست ترین تصمیم زندگی منی.
_شما نمی ترسید?
_میترسم ولی نه از مادرم، اونو راضی میکنم.
_پس از کی میترسید?
https://eitaa.com/joinchat/3211591697C5c62ed6d17
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1186 گذر از طوفان✨ آخرین بشقاب رو سرجاش گذاشتم دستهام رو خشک کر
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1187
گذر از طوفان✨
_عمو از برادر ناز بانو خانم شکایت کرده بود البته اول داداش اون میره از بابا شکایت میکنه که دوباره نقشه ش نقش بر آب میشه
بُهت زده به صورتش خیره شدم
_چی ؟برادر ناز بانو از بابا شکایت کرده ؟به چه دلیل؟
_خواسته بودن زرنگ بازی در بیارن که موفق نشدن
_بازم مربوط به سند ها میشه؟
سرش رو تکون داد
_آره،داداش کوچیکه ناز بانو زنگ میزنه به عموت گلگی میکنه شما ها یه کار کردید بخاطر یه بحث بچگانه توی خانواده ما اختلاف افتاده حاجی اجازه رفت و آمد رو از آبجی گرفته، کارتون درست نبوده حرمت داداش ما رو شکستید ،عمو هم بهش میگه وقتی از همه ماجرا خبر ندارید چرا قضاوت میکنید آقا محمود هم گیر میده به عمو که منظورتون چیه عمو هم قضیه سند ها رو براشون تعریف میکنه اونم اولش شوکه میشه بعدش شرمنده میشه عذر خواهی میکنه
چند ساعت بعد برادر بزرگش زنگ میزنه عمو صادق به چه حقی دست روی خواهر ما بلند کرده الانم رفته کدوم سوراخ موش خودش رو قایم کرده همین الان از همه تون شکایت میکنم
هاج و واج نگاهم توی صورت طاها چرخید
_بابا دست بزن نداشته هیچ وقت کی همچین کاری کرده
لبخندی زد و سرش رو تکون داد
_خوبه خودت میگی بابا دست بزن نداشته ،اون روزها بابا کمپ بود همه فکر میکردن رفته سفر یا بیمارستانه ،عمو که از جای بابا مطمئن ولی نگران میشه نکنه بابا بدون اینکه به کسی بگه رفته خونه با زنش بحثش شده و کار به کتک زدن کشیده شده سریع یه سر میره تا کمپ میبینه بابا اونجاست خیالش راحت میشه یه زنگ میزنه به آقا محمود میگه داداشت زنگ زده اینطور گفته من میخوام برم خونه داداش شما هم با پدر و مادرت بیا بریم ببینم چه اتفاقی افتاده
داداشش میخنده میگه صادق بنده خدا کجابود خودم آبجی زدم دستمم درد نکنه الانم گفتم مامان و بابا برن ببرنش دکتر جواب داداش هم خودم میدم
با چشم های گرد و ناباوانه لب زدم
_یعنی انقد بد کتکش زده که دکتر لازم شده؟
سرش رو متاسف تکون داد
_آره، یکی از دندون هاشم میشکنه
_وای از داداشش شکایت نکرده؟
_قصد داشته شکایت کنه پدر و مادرش اجازه نمیدن
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از حضرت مادر
و به شڪرانه
هرآنچهخدایمداده
شادمانم و مهربانی میڪنم
کهخدامهربانیرادوستدارد
┛ـ━ ━ ━ ━ ━ ━ ━ ┗
⋅∙•••🍃🫧•••∙⋅
▾ بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ ▾
الهـی بـه امیـد تــو..🌱
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
شِعر دَر دَست ندارَم،
وَلي از رویِ ادَب
اَلسَلام اِی همِهیِ
دار و ندارِ زِینب (سلام الله علیها)
#سلام_ارباب ✋🏻
#شهیدانه
@karbala_ya_hosein
هدایت شده از دُرنـجف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا ۗ وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا ۚ وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ ﴿۱۴۵﴾
🔸 و هیچ کس جز به فرمان خدا نخواهد مُرد، که اجل هر کس (در لوح قضای الهی) به وقت معین ثبت است، و هر که برای متاع دنیا کوشش کند از دنیا بهرهمندش کنیم، و هر که ثواب آخرت خواهد از نعمت آخرت برخوردارش گردانیم، و البته سپاسگزاران را جزای نیک دهیم.
💭 سوره: آل عمران
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨ ✨🌘 #قسمت_بیستوهشت سراب🕳 آخرین پله رو بالا رفتیم به سالن طبقه دوم که چیدمانش تقری
✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨✨🌘✨🌘✨✨
✨🌘
#قسمتبیستونه
سراب🕳
از صدرا خدا حافظی کردم و برگشتم فائزه به صندلی کنارش اشاره کرد جلوتر رفتم و
کیفم رو روی تکیه گاه صندلی آویزون کردم و روبروی زهرا که کنار ندا نشسته بود نشستم
بوی قهوه و کیکی که توی فضا پخش شده بود رو به ریه هام فرستادم فائزه فنجون قهوه ش رو برداشت جرعه ای ازش خورد
_قهوه ش خوشمزه ست تا از دهن نیفتاده بخور
فنجون رو جلو تر کشیدم زهرا دستاش رو روی میز گذاشت و به چشم های ندا خیره شد و با لبخند گفت
_توی این فضای دنج با این موسیقی آروم و دلنواز حیف نیست سیگار میکشی بفکر سلامتی خودت نیستی بفکر آلود شدن هوای اینجا باش
ندا لبخند تلخی گوشهی لبش نشست
_فعلا مسکن این روزهای من همینه
فائزه نگاه کنجکاوش بین همه مون چرخید و روی ندا ثابت موند
_این همه قرص و دارو مسکن وجود داره تو چرا رفتی سراغ سیگار ؟
فائزه آروم خندید و با لحن شوخی گفت
_بازم جای شکرش باقیه سراغ دخانیات دیگه ای نرفتی وگرنه معلوم نبود امروز بجای سیگار چی مصرف میکردی
یهویی صدای خنده هر چهارتامون بلند شد
لبم رو به دندون گرفتم نگاهی به پشت سرم انداختم و آروم گفتم
_بچه ها آقا که بالا نیست؟
ندا خندید سرش رو به بالا تکون داد
_نه کسی نیست فقط دو تا خانم اینجا هستن
فائزه دست به سینه به صندلی تکیه زد
_ندا جواب سوال من رو ندادی
به سیگار خاموش شده ای که توی بشقاب له شده بود چشم دوخت و با صدای غمگینی گفت
_مسکن های خواب آور بخورم که چی بشه؟ چند ساعتی از اتفاق های که افتادن دور بشم دردی ازم دوا نمیشه ،باید بیدار باشم انقد فکر کنم و روزهای که گذشته رو مرور کنم که دیگه یادم نره چی به سرم اومده و باعث و بانی روزهای تلخم کی بوده برای همین تنها چیزی که میتونه باعث بشه خوابم بپره روزی چند نخ سیگار کشیدنه
بُهت زده گفتم
_روزی چند نخ ؟دختر نکن برای سلامتیت خطر داره بجای سیگار کشیدن ورزش کن خودت رو سرگرم یه کاری کن یا برو پیش یه روانشناس ،خیر سرت خودت داری پزشک میشی برای خودت اینطور نسخه میپیچی وای به حال مریض هات
_فعلا فقط به کله پا کردن دو نفر فکر میکنم وقتی موفق بشم حالم عالیه میشه
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
قسمت اول
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/54932
✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨
✨🌘🌘✨🌘🌘✨🌘✨🌘✨
هدایت شده از دُرنـجف
حضرت علی علیهالسلام:
🔸فکر تو گنجایش هر چیز را ندارد، پس آن را برای آنچه مهم است، فارغ گردان.
📚غررالحکم،ج۲،ص۶۰۶