.
.
#یہحرفقشنگ
یهطورےباشبهتکهمیرسن
بگنمالکدوممکتبیڪه
آنقدمشتیهستے...؟!
بگی مکتبِحاجقاسم.
#حاج_قاسم
ـ
.
.
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
.
.
آخروصیت نامه اش نوشته بود:
وعدۂ ما بھــشت
بعد روی بہشت را خط زدہ بود
اصلاح کردہ بود :
وعدۂ ما "جَنَّتُ الْحُسِیْن «ع» "ッ
#شهیدحجت_اسدی🌱❤️
#شهیدانه
.
.
.
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
.گذر از طوفان
پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
_پس حدسمدرسته کمر بستی به ناراحت کردن من. ولی باید بهت بگم که من از تو ناراحت نمیشم
پوزخند صدا داری زدم
_آره راست میگی
_مگر اینکه بخوای رو اعصابم راه بری. مثل سری های قبل.
_نه که چند ساله با هم زندگی میکنیم! توی این چند روز...
_میشه خواهش کنم بس کنی؟
_از اون سیگارهات به منم بده شاید آرومم کرد.
ایستادو انگشتش رو سمت صورتم گرفت و تکون داد
_حواست باشه داری چیکار میکنی! اون روی منم دیدی. پس قبل از اینکه دوباره اتفاقی بیافته که بخوای یه خاطرهی دیگه رو تو روز های اول زندگیمون ثبت کنی،تمومش کن.
بازوم رو رها کرد و چند قدم ازم فاصله گرفت
https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
.گذر از طوفان
پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
همہ هستی من حضرت ارباب سلام
اۍ دلیلِ طپشِ این دلِ بیتاب سلام..
#صلیاللهعلیڪیااباعبدالله..♥️
#صباحڪمحسینۍ💛
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
دکتر نادر هنوز قصد نداشت نگاه از من برداره و این کارش امیر مجتبی رو عصبی میکرد. حق داشت من رو با صورت کبود و لب های ورم کرده دیده بود و الان با گذشت زمان و بهتر شدنم و البته هنر دست هانیه حسابی تغییر کردم.
بالاخره دست از نگاه کردن برداشت. شروع به پرسیدن سوال کرد.
_دیگه درد و تب ندارید
_نه
روی زخمتون کامل بسته شده؟
_بله.
چیزی روی برگه نوشت. که صدای آهسته امیر مجتبی کنار گوشم نشست.
_بلند شو برو تو اتاق.
سرچرخوندم و نگاهش کردم. فاصلم برای اولین بار توی بیداری باهاش خیلی کم بود اما کنارش احساس امنیت دارم.
_شاید هنوز سوال داشته باشن.
نگاه سنگینش روم خیره موند. این بار کمی شمرده تر گفت
_برو تو اتاق.
نگاهم رو ازش گرفتم و رو به دکتر که هنوز در حال نوشتن بود دادم. نمیشه که بدون تشکر برم. اصلا تا بهم نگفته برو که نمیتونم برم. آرنجش رو خیلی اروم به پهلوم زد. انگار دیگه چاره ای ندارم.
ببخشیدی گفتم و ایستادم و سمت اتاق رفتم. در رو بستم و نفسم رو کلافه بیرون دادم.
چه کار زشتی ازم خواست. دکتر به خاطر من اینجا اومده. صداشون کنجکاوم کرد پشت در ایستادم.
https://eitaa.com/joinchat/1565065360C2b576bd276
دکتر اورده خونه زیادی به زنش نگاه کرد غیرتی شد😡💪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بُوَد قدر تو برتر از ملائک ، تو قدر خود نمیدانی چه حاصل..🍂
دستشان را براے يارے ما
دراز ڪرده اند... بے انصافيست..
#دستانشان را با
گناه ڪردن پس بزنيم..
شهـدا دستمو بگيرید
نذارید #اشتباه_بریم