🕊💞
گفتم:« ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟»
قدری فکر کرد و گفت:« هیچی»
گفتم:« یعنی چی؟ مثلاً دلت نمیخواد یک کارهای بشی، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه»
گفت:« یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، شهید بشم . . ♥️
#شهيد_نور_الله_اختري🌺
#شادی روح شهدا صلوات 🌱
تسبیحات حضرت زهرا (س) رو
بدون تسبیح بگید
با بند بند های انگشت که بگی ؛
روز قیامت همینا به حرف میان شهادت میدن که باهاشون ذکر گفتی :)
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی✨
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
۲۳ آبان سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج)
#ختمدهصلواتیکحمدوتوحید
🌷#شهیدمدافعحرممرتضیعبدالهی
🌷#شهیدمدافعحرمایمانخزایینژاد
اَللهُمَ عَجِل لِوَلیک الفَرَج
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت22 گذر از طوفان✨ پله های قسمت در ورودی رو پایین رفتیم روی آخرین
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت23
گذر از طوفان✨
سوار اتوبوس شدیم روی یه صندلی دو نفره نشستیم از شدت ضعف وگرسنگی که سراغم اومده بود چشمام رو بستم سرم رو روی شونه پریسا گذاشتم
_خوابت میاد؟
_نه حالت تهو دارم
_چرا زودتر نگفتی یه چیزی بخریم بخوریم
_ترسیدم پول برای کرایه کم بیاریم
_نهایتش این میشد که امروز نریم فردا میرفتیم، هرجا نگهداره پیاده میشیم یه کیک یا بیسکویت بخریم
_نه بخوابم خوب میشم فقط اگر اذیت شدی بیدارم کن سرمو از روی شونه ت بردارم
_باشه بخواب برسیم بیدارت میکنم
برای اینکه از شدت ضعف و گرسنگیم کمتر بشه دستم رو روی شکمم گذاشتم
خدایا خودت کمکم کن حالم بد نشه پریسا بخاطر من اذیت نشه بدون دردسر برای استخدام بریم وصحیح و سالم برگردیم خونه و اتفاقی برای هیچکدوممون نیفته
تکون خوردن دستم باعث شد بیدار بشم وچشم هام روباز کنم
پریسا با چشم های که نگرانی توش موج میزد بهم زل زده بود
_خوبی؟
_آره رسیدیم؟
_ این ایستگاه توقف کنه باید پیاده بشیم
خمیازه ای کشیدم روسریم رو مرتب کردم با توقف اتوبوس دست از صندلی جلویی گرفتم وبلند شدم پشت سر پریسا پیاده شدم
_چند لحظه همین جا وایسا الان میام
_کجامیری؟
_صبرکن میام
به طرف دکه کنار خیابون رفت چند دقیقه بعد با یه آب میوه دوتا کیک برگشت
آب میوه وکیک رو توی دستم گذاشت
_بازش کن بخور
حتما پول کم بوده که یه آب میوه خریده کاش بهش نمیگفتم حالت تهو دارم
آب میوه رو سمتش گرفتم خودت بخورش،من کیک میخورم
اخم نمایشی کرد
_برای توخریدم خودم میخواستم دو تا میاوردم بخورش که زودتر بریم
_چقد دیگه باید بریم که به شرکت برسیم؟
_داخل همین خیابونه کنار اون فروشگاه
رد نگاه انگشتش رو گرفتم
_چه خوب حداقل این آدرسش راحت تر از اون یکی ها پیداشد
_کاش اینجا استخدام بشیم اون وقت میام خونه مادربزرگم از شر نازبانو هم راحت میشیم
نی آب میوه رو از دهنم بیرون آوردم
_مگه به خونه مادر بزرگت نزدیکه؟
_دوخیابون پایین تر که بریم میرسیم سر کوچه شون
_برای تو عالیه
_اگر تو بیایی منم میام وگرنه باهم رفت وآمد میکنیم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
⚡️مــسـیراشـتـباه⚡️
براساس واقعیت
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
•اَعضایِ جَدید خوش اومدین 🌷
•اَعضایِ قَبلی قُوَتِ قَلبید💛
قسمت اول👇
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/23907
#سلام_به_ارباب✋🏻
🌤صبح ها را به سلامی
به تو پیوند زنم...
✨ای سر آغازترین روز
خدا صبح بخیر...
✨به امیدی که جوابی
ز شما می آید...
✨گفتم از دور سلامی به
شما، صبح بخیر...
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
معترضانه گفت:
کجایی ای #خدا ؟!
به آرامی ندا داد:
تو کجایی بنده ی من؟!
اِنَّنی مَعَکُما اَسمَعُ وَاَرى...
«كانت تبكي و تبتسم في ذات اللحظة...
كترتيل آية إن مع العسر يسرا...»
درست در یک لحظه،
هم گریه می کرد و هم می خندید ؛
شبیه تلاوت آیه ی ان مع العسر یسرا...