eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.7هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارتنامه شهدا🥀 اللّهُمَ الرُزُقنا شهادَتِ فی سَبیلِ المَهدی (عج)🕊🤲 با توجه سلام بدیم به شهدا🍃 وثواب این زیارتنامه تقدیم به شهدای کربلا شهدای دفاع مقدس شهدای مدافعان حرم شهدای مدافعان سلامت شهدای امنیت شهدای شاهچراغ اُسَرا جانبازان
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت21 گذر از طوفان✨ خانم صامتی همون طوری که میخندید کنار گوش شوهر
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ پله های قسمت در ورودی رو پایین رفتیم روی آخرین پله نشستم _پریسا ساعت چنده؟ _دوازده و نیم، خسته شدی؟ _کمی ،چند لحظه بشین _بلند شو بریم روی نیمکت های وسط بلوار بشینیم اینجا محل رفت وآمد زشته وسط راه مردم باشیم بلند شدم با دستم خاک پشت مانتوم رو تکوندم _مانتوم تمیز شد یا هنوز خاکی ؟ _نه تمیزه بریم تا چراغ سبز نشده از خیابون رد بشیم باقدم های تند سمت بلوار رفتیم روی نیمکتی که زیر درخت بود نشستیم _کمی استراحت کنیم بعد بریم شرکت فروغی _فروغی کیه؟ _همین شرکتی که برای کارای نظافت استخدام دارن _مسیرش دوره یا نزدیک؟ _دوره فک کنم دو ساعت ولی با تاکسی بریم زودتر میرسیم امروز پولمون کمه باید با اتوبوس بریم _وای دوساعت رفت دوساعت برگشت ‌اینطوری دیر میرسیم خونه _برگشت با ماشین داییم بر میگردیم با تعجب نگاهش کردم _مگه داییت خبر داره داریم میریم کجا؟ صدای خنده ش بلند شد _نه ،شرکته نزدیک خونه مادر بزرگمه دستم رو روی سرم گذاشتم – ای وای باید بریم تهران؟ _آره چته تو انگار میخوایم بریم کجا داری سکته میکنی _ناز بانو گفت برای نهار خونه باشم باید غذا درست کنم _بی جا کرده خودش یه کوفتی رو درست کنه وقتی حرف اضافه میزنه که بری سرکار پس کارای خونه رو انجام بده _خدا امروز رو بخیر کنه _تو نترسی بخیر میشه بلند شو بریم _از خونه تا اینجا چندساعت توی راهیم ؟ _پیاده بیایم یک ساعت باماشین کمتر _باید فعلا پیاده بیایم سرکار هزینه ای برای کرایه نداریم _کمی پس انداز دارم نگران نباش _نگران رفت و آمد نیستم استرس پولی که برای قرض باید بدم رو دارم نفس کلافه ای کشید _چقد قرض گرفته ؟ _نمیدونم ماه قبل که یک میلیون بهش دادم _از مغازه های که خرید کرده بپرس یه کاریش میکنیم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَن الحجر/۵۵ پس از نوميدان مباش در جیب هایت یک مشت امید بریز از چوب لباسی چند رویا بردار روی گلدان زندگی ات آبی بپاش و کفش همت بپوش باقی درست خواهد شد. خورشید هست،امید هست، خدا هست...!!   🍃
+ چرا باید توی نماز چشم ها باز باشه ؟! - مستحبه توی نماز به کجا نگاه کنیم ؟! + به مهر - مستحبه مهرت چی باشه ؟! + تربت کربلا - برای این که با این کار داری میگی من کورکورانه نماز نمی خونم ، من توی همه ی کار هام ، حتی نمازم ، الگوم امام حسینه ... + من ... جانم فدای علیه السلام ...
✨ عشق شیرین است اگر معشوق تو باشی حســ♥️ـــین🌿
شهید داوود عابدی شهیدی که مرید بوده هم از نظر چهره هم از مرام پهلوانی اگر میخواهید که راه ما را ادامه دهید درس هایتان را بخوانید که مملکت اسلامی شدیداً احتیاج به افراد با سواد دارد. از همگی شما حلالیت میطلبم و عاجزانه تقاضای حلالیت میکنم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته 🕊🌹
🕊💞 گفتم:« ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟» قدری فکر کرد و گفت:« هیچی» گفتم:« یعنی چی؟ مثلاً دلت نمی‌خواد یک کاره‌ای بشی، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه» گفت:« یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، شهید بشم . . ♥️ 🌺 روح شهدا صلوات 🌱
تسبیحات حضرت زهرا (س) رو بدون تسبیح بگید با بند بند های انگشت که بگی ؛ روز قیامت همینا به حرف میان شهادت میدن که باهاشون ذکر گفتی :) شهیدحمیدسیاهکالی‌مرادی✨
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... ۲۳ آبان سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) 🌷 🌷 اَللهُمَ عَجِل لِوَلیک الفَرَج
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت22 گذر از طوفان✨ پله های قسمت در ورودی رو پایین رفتیم روی آخرین
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ سوار اتوبوس شدیم روی یه صندلی دو نفره نشستیم از شدت ضعف وگرسنگی که سراغم اومده بود چشمام رو بستم سرم رو روی شونه پریسا گذاشتم _خوابت میاد؟ _نه حالت تهو دارم _چرا زودتر نگفتی یه چیزی بخریم بخوریم _ترسیدم پول برای کرایه کم بیاریم _نهایتش این میشد که امروز نریم فردا میرفتیم، هرجا نگهداره پیاده میشیم یه کیک یا بیسکویت بخریم _نه بخوابم خوب میشم فقط اگر اذیت شدی بیدارم کن سرمو از روی شونه ت بردارم _باشه بخواب برسیم بیدارت میکنم برای اینکه از شدت ضعف و گرسنگیم کمتر بشه دستم رو روی شکمم گذاشتم خدایا خودت کمکم کن حالم بد نشه پریسا بخاطر من اذیت نشه بدون دردسر برای استخدام بریم وصحیح و سالم برگردیم خونه و اتفاقی برای هیچکدوممون نیفته تکون خوردن دستم باعث شد بیدار بشم وچشم هام روباز کنم پریسا با چشم های که نگرانی توش موج میزد بهم زل زده بود _خوبی؟ _آره رسیدیم؟ _ این ایستگاه توقف کنه باید پیاده بشیم خمیازه ای کشیدم روسریم رو مرتب کردم با توقف اتوبوس دست از صندلی جلویی گرفتم وبلند شدم پشت سر پریسا پیاده شدم _چند لحظه همین جا وایسا الان میام _کجامیری؟ _صبرکن میام به طرف دکه کنار خیابون رفت چند دقیقه بعد با یه آب میوه دوتا کیک برگشت آب میوه وکیک رو توی دستم گذاشت _بازش کن بخور حتما پول کم بوده که یه آب میوه خریده کاش بهش نمیگفتم حالت تهو دارم آب میوه رو سمتش گرفتم خودت بخورش،من کیک میخورم اخم نمایشی کرد _برای توخریدم خودم میخواستم دو تا میاوردم بخورش که زودتر بریم _چقد دیگه باید بریم که به شرکت برسیم؟ _داخل همین خیابونه کنار اون فروشگاه رد نگاه انگشتش رو گرفتم _چه خوب حداقل این آدرسش راحت تر از اون یکی ها پیداشد _کاش اینجا استخدام بشیم اون وقت میام خونه مادربزرگم از شر نازبانو هم راحت میشیم نی آب میوه رو از دهنم بیرون آوردم _مگه به خونه مادر بزرگت نزدیکه؟ _دوخیابون پایین تر که بریم میرسیم سر کوچه شون _برای تو عالیه _اگر تو بیایی منم میام وگرنه باهم رفت وآمد میکنیم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
⚡️مــسـیراشـتـباه⚡️ براساس واقعیت ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ •اَعضایِ جَدید خوش اومدین 🌷 •اَعضایِ قَبلی قُوَتِ قَلبید💛 قسمت اول👇 https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/23907
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏻 🌤صبح ها را به سلامی به تو پیوند زنم... ✨ای سر آغازترین روز خدا صبح بخیر... ✨به امیدی که جوابی ز شما می آید... ✨گفتم از دور سلامی به شما، صبح بخیر... @karbala_ya_hosein
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
‏معترضانه گفت: کجایی ای ؟! به آرامی ندا داد: تو کجایی‌ ‎بنده ی من؟! اِنَّنی مَعَکُما اَسمَعُ وَاَرى...
«كانت تبكي و تبتسم في ذات اللحظة... كترتيل آية إن مع العسر يسرا...» درست در یک لحظه، هم گریه می کرد و هم می خندید ؛ شبیه تلاوت آیه ی ان مع العسر یسرا...
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت23 گذر از طوفان✨ سوار اتوبوس شدیم روی یه صندلی دو نفره نشستیم
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ وارد شرکت شدیم نگاهی به پله ها انداختم _پریسا باید بریم طبقه چندم؟ _ طبقه اول پله ها رو یکی یکی بالا رفتیم جلوی در قهوه ای تابلو اسم شرکت روش نصب شده بود وایسادیم _زنگ بزن نگاهی بهش انداختم _من زنگ بزنم؟ _آره چرا تعجب میکنی انگشتم رو روی زنگ گذاشتم بعد از چند دقیقه در باز شد خانمی که خستگی توی صورتش موج میزد بین چهار چوب در ظاهر شد و بی حوصله گفت _بفرمایید؟ پریسا روزنامه رو بالا آورد _سلام برای آگهی که زدید اومدیم جوابمون رو داد دستش رو دراز کرد روزنامه روگرفته بهش خیریه شد _ بیاید داخل در هم پشت سرتون ببنید پشت سرش داخل رفتیم و در رو بستیم به پریسا نزدیک تر شدم وگفتم _بنظرت این صاحب شرکته؟ _نه رئیس شرکت خانم نیست _از کجا میدونی؟ روزنامه رو بالا آورد به اسم شرکت اشاره کرد _پس خوبه این خانم اخمو نیست باصدای داد خانمی که با اعتراض گفت _شما چطوری اومدید داخل شرکت ساکت شدیم سر جامون خشکمون زد _باشما هستم خانمی که در رو برامون باز کرده بود باچند پرونده از اتاق بیرون اومد _ خانم شفقت چرا داد میزنید برای استخدام اومدن _شما در رو براشون باز کردید ؟ مگه اینجا خونه خاله س هرکی در بزنه در رو براش بازکنید _خونه خاله نیست خیلی رفت و آمد داخل شرکت براتون مهمه یه صندلی بزار کنار در بشین همون جا هرکی اومد اول سوال پیچش کن بعد راهش بده _خوبه والا فروغی همه دردسر و کارای سخت رو رو دوش من انداخته بقیه کارمند ها زبونتون دراز شده "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
🌴‍‌زمینى بودند اما زمین گیر نبودند آسمانياڹ دستهايماڹ به سمت آسماڹ بلنداست .. مارا نيزدرڪنارخودجاى دهيد
. . الهی بیایی و در استقبالت خودم دور سرت اسپند دود کنم [ امام زمانم (عج)] . . .
در کافی شاپ پیاده شدم دیدم علی با تیپ عالی و لبخند ژکوند برام دست تکون میده. سعی کردم آرامش خودمو حفظ کنم. _سلام خانم، شبنم بانو کجایی شما؟ ناسلامتی دوهفته دیگه عقده ها؟ کلی از برنامه ها مونده. _علی ببین من چی میگم وسط حرفم نپر منم قضاوت نکن. با دقت گوش میداد _من پس فردا قراره عقد کنم به دلایلی که نمیخوام بگم من نمیتونم با تو ازدواج کنم. علی امیدوارم بری و خوشبخت بشی تو لایق بهترینایی... از روی میز بلند شدم بغضم اجازه نمی‌داد حرف بزنم رفتم به سمت در که علی دوید پشت سرم و گوشه کیفم وکشید _صبر کن ببینم این حرفا چیه میزنی؟ توحالت خوبه؟ تو نامزد منی رسما شرعا هم تا دوهفته دیگه _علی ادامه نده. من نمیتونم با تو ازدواج کنم اینقدر سختش نکن _چرا نمیتونی؟.... https://eitaa.com/joinchat/1909326006C2fcb3adffd
شهید اِدواردو آنیلی کیست؟ به مناسبت ۱۵ نوامبر، سالگرد شهادت ادواردو آنیلی #ختم‌ده‌صلوات‌یک‌حمدوتوحید هدیه به شهید ادواردو آنیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہ‌امید روزۍ ڪہ متن تمام روزنامہ‌ها🗞 یڪ جملہ باشد و آن: "مهدۍ(عج) آمد"♥️
عاشق شهادت بود همکارش میگفت،وقتی میرفتم توی اتاقش همیشه رو یه برگه ای مینوشت... شهید ابوذر امجدیان آخرهم به آرزوش رسید 🕊🌹