🔴 صدقه اول ماه فراموش نشود 🔹 در کتاب مکیال المکارم از وظایف ما نسبت به امام زمان علیه السلام در وظیفه شماره ۲۳ و ۲۴ آمده است : 🔺صدقه دادن به قصد سلامتی امام 🔺 صدقه دادن به نیابت از امام عصر

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت91 گذر از طوفان✨ برادر فروغی چند قدمی جلوتر رفت جواب سلامش روداد _اینجا چرا این شکلی شده مگه چند وقته به بایگانی سر نزدی ؟ _شش ماهی که طاهر قرار بوده حواسش به شرکت و کارا باشه همه چی رفته رو هوا سه روز وقت داریم سند های امضا شده و قرار دادها رو پیداکنیم اگر بشه وگرنه اسم شرکت و همه ی بچه های پروژه به عنوان دزد و کارنابلد و کلاه بردار روی زبونا می افته _با بهرامی حرف زدم گفت نگران نباشید شرکتتون هیچ وقت شکایت وگزارشی ازش نشده یه راهی برای ثابت شدنش پیدا میکنیم فروغی دستش رو بین موهای بهم ریختش فرو کرد _دیگه فکرم به هیچ جا قد نمیده چند روزه از نگرانی واسترس نه خواب دارم نه خوراک اشتباه کردم مسولیت کارای شرکت به عهده گرفتم این پروژه تموم بشه دیگه هیچ کاری رو انجام نمیدم برادرش دستش رو به طرف پیراهنش دراز کرد _لباستم که خاکی شده برو خونه عوضش کن سریع برگرد به جلسه برسیم ،باحرص وجوش خوردن کاری درست نمیشه کاری هم که بابا بهت سپرده حق نداری روی زمین بزاری –با بابا حرف میزنم قبول میکنه کلا همه چی رو میگم بسپاره دست خودت وطاهر ،چند وقتی از همه چی فاصله بگیرم و برم مسافرت بعدشم شروع کنم برای ادامه تحصیل برنامه ریزی کنم دستش رو گرفت دوتایی باهم سمت در اتاق اومدن قبل از رسیدنشون به در از اتاق بیرون رفتم روی صندلی گوشه سالن نشستم سرم رو پایین انداختم دوباره صدای برادر فروغی بلند شد _مگه گفتیم بهت ادامه تحصیل نده میدونم خسته شدی حقم داری سنگینی کار و پروژه این چند وقت همش رو دوش تو بود ولی دلیل نمیشه شونه خالی کنی بزاری بری _شاید این رفتن برام خوب باشه ،به آقا کریم زنگ بزن بگو دوتا نفر بیاره کمک وسایل جابجا کنن خانم نیکجو کارش رو شروع کنه ،من برم خونه لباس عوض کنم بر میگردم _زنگ بزن طاهر سر راه بره خونه لباس برات بیاره فروغی دستش رو به بالا تکون داد _نه به حد کافی حرص خوردم یهو دیدی یه پیژامه آورد صدای خنده یهویی بردارش بلند شد _برو فقط زود برگرد _باشه چشم رفتن فروغی رو باچشم دنبال کردم ،چه شانسی داریم من و پریسا هنوز نرسیدیم مدیر شرکت میخواد بزاره بره دوباره باید دنبال کار دیگه ای بگردیم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫

🔴 صدقه اول ماه فراموش نشود 🔹 در کتاب مکیال المکارم از وظایف ما نسبت به امام زمان علیه السلام در وظیفه شماره ۲۳ و ۲۴ آمده است : 🔺صدقه دادن به قصد سلامتی امام 🔺 صدقه دادن به نیابت از امام عصر

توی غریبی، تو اوج غم‌ها #فاطمیه         

#سلام_به_ارباب✋🏻 🌤صبح ها را به سلامی به تو پیوند زنم... ✨ای سر آغازترین روز خدا صبح بخیر... ✨به امیدی که جوابی ز شما می آید... ✨گفتم از دور سلامی به شما، صبح بخیر... #شـــهــــیــدانـــه @karbala_ya_hosein

دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ #دعای_عهد #شـــهــــیــدانـــه @karbala_ya_hosein

🖤 #فاطمیه 🖤

🍃یاد شهید محمدعلی الله‌دادی بخیر که می‌گفت؛ دنیا را کنار می گذارم و می خواهم طوری کار کنم که فرمانده ام "حاج #قاسم_سلیمانی " از من مأیوس نشود... ۰۱:۲۰ 💔😔 پ ، ن؛ رفیق جوری کار کن ، درس بخون و زندگی کن که شهید سلیمانی ها بهت افتخار کنن... #جان‌فدا

شمایی که می گویید جنگیدن در کشور دیگر کار اشتباهی است، امام حسـین علیه السلام درمدینه زندگی می کرد ولی در کربلای عراق شهید شد... #شهید_حجت_اصغری🕊🌹

◥هرکی میخواد برکت در زندگیش ببینه... این شاه کلید رو از دست نده

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت92 گذر از طوفان✨ آقای که کارمندهای شرکت عمو کریم صداش میکردن همراه دو نفر دیگه همه وسایل رو از داخل اتاق بیرون آوردن و وسط سالن گذاشتن شفقت با خانم خادمی با تی و جارو وسطل سمت اتاق بایگانی اومدن وسایل دستشون رو روی زمین گذاشتن شفقت نگاهی بهم انداخت _آقای فروغی گفتن همون پیشنهاد شما انجام بشه ولی بنظر من چند روز طول میکشه روی صندلی جابجا شدم وگفتم _پس چکار کنیم؟ بادستش به اتاق روبروش اشاره کرد _چند وقته این اتاق خالیه قرار چند وقت و دیگه نمای داخل اتاق رو مثل اتاق مدیریت تغییر بدن ولی اگر آقا قبول کنن چند روز وسایل اونجا بزاریم بعد اتاق بایگانی رو میشوریم و تمیزش میکنیم کمد وقفسه هارو هم داخل این یکی اتاق باشه میتونیم گرد گیری کنیم بعد وسایل جابجا میکنیم _پیشنهادتون خوبه به آقای فروغی بگید شفقت نگاهی به در اتاق مدیریت انداخت با صدای آرومی گفت _آقا قبول نمیکنه قبلا گفتم ،حالا شما بگید شاید بخاطر این شرایط پیش اومده قبول کنن از جوابش تعجب کردم و پرسیدم _چرا قبول نکردن؟ _این اتاق دوتا در داره یکی از درها به اتاق مدیریت راه داره متوجه منظور شفقت نشدم بیخیال سوال پرسیدن دوباره شدم باصدای باز شدن در اتاق مدیریت همه سمت اتاق چرخیدیم فروغی همراه برادرش به طرفمون اومدن نگاهی به وسایل انداختن قبل از اینکه حرفی بزنن پیشنهادی که شفقت داده رو مطرح کردم چند دقیقه ای نگاهش روی در اتاق قفل شد وبلاخره سکوت رو شکست وگفت _الان میگم بیان وسایل ببرن فقط خانم شفقت کلید های در داخل اتاق رو برام بیارید _چشم آقا الان میارم ولی یه کلیدش فقط پیش منه بقیه کلید ها دست آقا طاهره فروغی لبش رو کلافه جمع کرد _پس زنگ بزن کلید ساز بیاد کلا قفل کلید رو عوض کنه شفقت باصورت متعجبش گفت _قفل چرا عوض بشه! _حتما لازمه برید زنگ بزنید رفتن شفقت رو باچشم دنبال کردم با خانم نیکجو گفتن فروغی سرم رو چرخوندم _بله ؟ _الان میتونید شروع کنید ؟ سرم رو تکون دادم وسایل کنار خانم خادمی رو برداشتم سمت اتاق رفتم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫

فاطمه زیباترین واژه هاست فاطمه ناموس شاه لافتی است فاطمه آلاله آلاله هاست فاطمه سوز و گداز ناله هاست فاطمه گنجینه ای از خاتم است فاطمه چشم و چراغ عالم است پیشاپیش شهادت بانوی دوعالم حضرت فاطمه (سلام الله علیها) تسلیت #یازهرا....🌹🏴

#تلنگر⚠️ #فضـای‌‌مجـٰازے شـاید مجــازے باشـه اما هر ڪلیڪش‌ تو پرونده‌ اعمالمون‌ ثبتـــــ میشــه ! هــر چــے نـوشتیـم، دیـدیــم، شنیدیـم...(: باید پاسخگو‌ باشیـم‌ رفیق

پرستار با محبت به من و علی نگاه کرد. به علی اشاره کرد. _ نامزدته؟ هول شدم و خواستم بگم نه که عمو خیلی جدی گفت: _ نه برادرشه. علی ناراحت سرش رو پایین‌ انداخت. پرستار متوجه ناراحتی عمو شد. _ ببخشید چون خیلی بهم نزدیک ایستاده بودن و از نظر چهره هم اصلاً شبیه هم نیستن، فکر کردم نامزدشه.‌ عمو به فاصله‌ی بین من و علی نگاه کرد که ناخواسته یکم زیادش کردم. کاش الان می‌تونستم بگم آره نامزدمه و عمو رو ساکت می‌کردم‌‌. https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac

رویا دختری که بعد از، از دست دادن پدر و مادرش با خانواده‌ی عموش زندگی میکنه و حالا عاشق پسرعموش شده😍❤️

•°🏴✨ سلام فاطمه... سلام مادرم سلام کشته ی دفاع ازحرم🥀🌿

دَر می‌زنیم؛ آرام و آهسته... تا نکند دل اهالیِ خانه... شور بیفتد! آمده‌ایم عیادت، مادر! اجازه می‌دهید؟! #سلام_بانو...