سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله #شـــهــــیــدانـــه @karbala_ya_hosein

دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ #دعای_عهد #شـــهــــیــدانـــه @karbala_ya_hosein

ابرهای شهرمان هم قطره قطره، آمدنتان را استغاثه می کنند ! شما نمی آیید؟ #أین_صاحبنا #استوری

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت809 گذر از طوفان✨ به پریسا سلام کردم نگاهش توی صورتم چرخید لبخندی زد و جوابم رو داد وگفت _چقد عوض شدی متعجب گفتم _چرا عوض شدم؟ _انقد که با شال دیدمت امروز با این روسری و گره قشنگی که زدی صورتت خیلی ناز تر شده تعریفش لبخند به لبم آورد _آها فکر کردم چه چیزیم شده خودم متوجه نشدم خنده صدا داری کرد در حیاط رو بست پلاستیک دستش رو سمتم گرفت _یه لحظه اینو بگیر پلاستیک رو گرفتم و پرسیدم _قابلمه س؟ _آره کجش نکنی،مامان دیشب غذا زیاد درست کرده بود از خورشت و برنجش برداشتم برای نهار امروز ببریم _چرا زحمت افتادی یه چیزی سفارش میدادیم _پیش فروغی که نمیشه سفارش بدیم باید برای هر سه تامون سفارش بدیم تازه خانم خادمی هم بدون شک امروز میاد شرکت بعد باید چهار تا سفارش میدادیم، غذای سالم و خوشمزه با سالاد آوردم پولمونم خرج نمیشه به اینم فکر کردم فروغی اجازه نمیداد پول غذارو حساب کنیم اون وقت خانم میگفتی رفتیم زیر منت فروغی چرا غذا سفارش دادیم ولی حالا ما فروغی رو نمک گیرش میکنیم خنده صدا داری کردم _برای خودت چه تجزیه وتحلیلی کردی با خنده گفت _آره دیگه همه جوانب رو بررسی کردم دستش رو دراز کرد پلاستیک رو از دستم گرفت _بده خودم بیارمش دستت اذیت نشه _خیلی بهتر شده بابا حساس شده میگه فعلا داروها رو استفاده کن تا کامل خوب بشه _حق داره باید مواظب باشی دستته ها الکی که نیست تا سر کوچه دیگه حرفی نزدیم چند دقیقه ای منتظر ماشین شدیم نگاهی به ساعت مچیم انداختم و گفتم _بریم از آژانس ماشین بگیریم سرش رو تکون داد _بریم،کاش خانم خزایی می اومد دنبالمون _وقتی مهمون داشت نمیشید بگیم بیاد _آره،دیشبم زنگ زدم به محمد ببینم میا گفت تا دو هفته دیگه نمیام _این چند وقت با سرویس رفتیم و برگشتیم تنبل شدیم لبخندی زد _آره واقعا نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫

وصاݪِ ما و شما دیر متّفق گردد که من اسیر نیازم تو صاحبــ نازی ...!

اجرتون با حضرت زهرا(س)🙏

چراغ بعدی کدوم عزیز به نیت اهل بیت روشن میکنه

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت810 گذر از طوفان✨ انگشتم رو روی زنگ شرکت گذاشتم خانم خادمی در رو باز کرد با خوشرویی سلام احوال پرسی کرد جوابش رو دادیم و داخل رفتیم به اتاق مدیریت اشاره کرد _آقا طاها اومدن منتظرتون هستن پریسا به پلاستیک دستش اشاره کرد _اجازه هست قابلمه غذارو بزارم داخل یخچال _آره مادر چرا نزاری بده خودم برات برش دارم پلاستیک رو سمتش گرفت _دستتون درد نکنه ظهر خودم میام گرمشون میکنم _باشه عزیزم میگفتید خودم براتون غذا درست میکردم _ممنون ما که همیشه شمارو زحمت میندازیم لبخندی زد _زحمت نیست همیشه گفتم و میگم شما دوتا هم مثل دخترای خودم هستید با اجازه ای گفتیم و سمت اتاق مدیریت رفتیم روبروی در باز اتاق وایسادیم فروغی از روی صندلیش بلند شد و میز رو دور زد هردوتا باهم سلام کردیم _سلام چرا داخل نمیاید؟ پریسا سریع گفت _منتظر بودیم اجازه بدید فروغی به مبل ها اشاره کرد و گفت _وقتی در اتاق بازه دیگه اجازه لازم نیست الانم ساعت کاری نیست کنار هم نشستیم فروغی روب مبل تک نفری که روبرومون بود نشست _خب اول سوال بپرسم یا توضیح بدم پریسا بین حرفش پرید _نه آقای فروغی سوال چی اول توضیح بدید اشکالاتمون رفع بشه سرش رو تکون داد _باشه چرا هول میشید با سوال پرسیدن هم میخواستم ببینم کدوم مباحث لازمه بیشتر توضیح داده بشه پریسا سوال های که نوشته بود رو روی میز عسلی گذاشت کتاب و جزوه ش رو هم باز کرد یکی از خودکارهای جلوی دستم رو برداشت _ببخشید آقای فروغی میشه اول این سچال هارو توضیح بدید برگه رو برداشت و مشغول خوندن شد پریسا کنار گوشم گفت _توهیچی رو یاد داشت نکردی ازش بپرسی خوبه دیشب چند تا فرمول رو نوشتم که در موردشون بپرسم وگرنه پیش پریسا امکان داشت لو برم چطوری همه رو بلدم نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫

.گذر از طوفان پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨ نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . .

سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله #شـــهــــیــدانـــه @karbala_ya_hosein

دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ #دعای_عهد #شـــهــــیــدانـــه @karbala_ya_hosein

✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت811 گذر از طوفان✨ سه ساعتی از رفع اشکال و سوال پرسیدن هامون گذشته بود پریسا تمرینی که فروغی گفته بود رو با توضیح کامل حل کرد فروغی تمرین بعدی رو جلوی دستم گذاشت پریسا قبل از اینکه جواب رو توضیح بدم بنویسه گفت _ببخشید آقای فروغی چند دقیقه برم قابلمه های غذا رو بزارم روی گاز بگم خانم خادمی مواظبشون باشه میام فروغی گفت _این همه راه رو قابامه غذا آوردید؟ همین جا سفارش میدادیم چرا خودتون اذیت کردید الان خانم خادمی رو صدا میزنم بهش بگید غذاتون گرم کنه پریسا از روی مبل بلند شد _غذای خونه سالم تر دستپخت مامانم خوشمزه س حتما از طعمش خوشتون میاد خودم برم قابلمه هارو بزارم روی گاز زود میام جواب تمرین خانم نیکجو رو مینویسم فروغی لبخند کم رنگی گوشه لبش نشست _چه نهار با مخلفاتی آوردید،دستتون درد نکنه خیلی زحمت افتادید _خواهش میکنم پریسا از اتاق بیرون رفت در اتاق رو نیمه باز گاز فروغی بهم خیره شد و لبخند پهنی روی لبش نشست و با صدای خیلی آرومی گفت _با روسری چقد چهره ت تغییر میکنه ناخواسته وسط حرفش گفتم _یعنی خیلی زشت شدم کنترل شده خندید _نه اتفاقا خیلی ناز تر شدی کاش نمیگفتم بهت روز با روسری بیا با وجود خانم خجسته اصلا نتونستم نگاهت کنم اسپند واجب شدی باید برات صدقه کنار بزارم با اینکه این حد نزدیک شدنش حرصم میداد ولی نمیدونم چرا تعریف هاش رو دوست دارم با قرار گرفتن دستش روی دستم از فکر بیرون اومدم و نگاه پر از استرسم سمت در رفت و دستم رو سریع از زیر دستش بیرون کشیدم و ناراحت لب زدم _خیلی بی فکری نمیگی خانم خجسته بیاد هزار تا فکر خیال اشتباه میکنه درموردم نگاه مهربونش رو توی صورتم چرخوند _ببخشید چرا عصبانی میشی حواسم به در هست بعدشم خانم خجسته بیاد داخل در باید کامل باز کنه با اخم گفتم _شاید یهویی داخل می اومد _باشه عزیزم حق با تو معذرت میخوام صورتم رو سمت در چرخوندم آروم صدام زد _نورا جان بخشیدی جوابش رو ندادم _نورا جواب ندی دستتو میگیرم خانم خجسته هم بیاد ببینم برام مهم نیست صورتم رو تند سمتش چرخوندم _عه خیلی بدجنسی آروم خندید _بگو بخشیدی زورگو برای بخشیده شدنشم قلدر بازی در میاری _باشه بخشیدم _آفرین دختر ماه حالا شد نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫

#ختم‌ده‌صلوات‌یک‌حمدوتوحید هدیه به #شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی #سالروز‌ولادت

اجرتون با حضرت زهرا(س)

چراغ بعدی کدوم عزیز به نیت اهل بیت روشن میکنه