سلام کشتی امن نجات نوکرها
سلام ای تو حیات و ممات نوکرها
سلام شاه دو عالم، سلام اربابم
سلام بر تو شد از واجبات نوکرها
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1047 گذر از طوفان✨ از پریسا و مادرش خداحافظی کردیم و سوار ماشین
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1048
گذر از طوفان✨
_گوشی رو میگیرم خودت بهش بگو
از گوشه چشمش نگاهی بهم انداخت
_باشه جواب بده
انگشتم رو روی صفحه گوشی کشیدم گوشی رو کنار گوشش گذاشتم بعد از سلام و احوال پرسی در جواب امیری گفت
_کسری جان من بهش گفتم ولی با خانم ملک صحبت کرده که میخواد بره حالا فردا خودتم باهاش حرف بزن شاید راضی شد نره
باید به پریسا بگم بزور میخوان نگهش دارن که حال هر دوتاشون بگیره
با برخورد انگشتهاش به دستم یه لحظه ترسیدم و از فکر بیرون اومدم نگران گفت
_چرا اینطوری ترسیدی حواست کجاست هرچی میگم گوشی بردار نمیشنوی
دستم رو از کنار گوشش پایین آوردم و طلبکار گفتم
_عادت کردی هرچیزی که نشه رو بزور انجام بدی
پشت چراغ قرمز توقف کرد و سمتم چرخید و خونسرد گفت
_چه کاری رو بزور انجام دادم؟
_وقتی پریسا میگه دوست نداره شرکت باشه چرا به آقای امیری نگفتی برای استخدام آگهی بده بهش میگی خودت باهاش حرف بزن شاید راضی بشه ،به پریسا میگم
لبخندی زد و با آرامش گفت
_ الان تو چرا حرص و جوش میخوری ،خانم خجسته داره با کسری لج میکنه اولش من و طیب گفتیم هفته ای یک یا دوبار بیا تا زمان آزمونت قبول کرد ولی تا رفت بالا افتاد روی دنده لج ،به کسری گفتم اگر دوست نداشته باشه بالا بمونه همون پایین کارهای بالا رو هم انجام میده گفت راضیش میکنم وقتی از اول کارمند بالا بوده انصاف نیست من تصمیم گیرنده باشم
_پریسا کنکورش مهم نه کار ببین یه کاری نمیکنید بخاطر سرکار اومدنش شرایط درس خوندنش بهم بریزه پس بفکر استخدام باشید
نفسی کشید با سبز شدن چراغ حرکت کرد
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
37.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرکت شایسته و احترام ارزشمند به رزمندگان و شهدا در برنامه «عمارت»
🔹برنامه «عمارت» که این شبها مخاطبان بسیاری به دنبال دارد، با اجرای سعید فتحی روشن و دورهمی افرادی همچون پژمان بازغی، وحید شمسایی، لیلا اوتادی و ملیکا زارعی در اقدامی شایسته به قدردانی از مقام شاخص شهدا در کشورمان پرداختند.
🔹برنامه و دورهمی «عمارت» کاری از گروه اجتماعی شبکه سه سیما است که روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه بعد از اخبار شبانگاهی روی آنتن میرود.
#عمارت #شبکه_سه
@emarattv3
هدایت شده از دُرنـجف
#سلام_امام_زمانم 💖
چهانتظار عجیبیی !
نبودنت شده عادت
چه بيخيال نشستيم
نه کوششي نه وفايي
فقط نشسته و گفتيم:
خدا کند که بيايي..
✦السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ،
✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
هدایت شده از دُرنـجف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*كه امیرالمومنین فرمودند:
مقام و قدرت اگر ماندنی بود،
به شما نمیرسید..!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ بازی با اعتقادات درسایه ولنگاری فضای مجازی
استاد محمد شجاعی
هدایت شده از حضرت مادر
13.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ دکتر محمد مخبر را بیشتر بشناسیم
🔰فردی که پس از پیروزی پزشکیان، ابطحی(رئیس دفتر محمد خاتمی) به وی پیشنهاد داد که با توجه به کارآمدی وی، او را به معاون اولی خود برگزیند.
🔹#دکتر_مخبر امروز با حکم مستقیم رهبری دستیار و مشاور مقام معظم رهبری شد.
#تربیت_شدگان_مکتب_شهید_رئیسی
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1048 گذر از طوفان✨ _گوشی رو میگیرم خودت بهش بگو از گوشه چشمش ن
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1049
گذر از طوفان✨
_کارمند من نبوده کسری هر تصمیمی بگیره اجرا میشه توام بجای لجبازی و کل کل کردن با دوستت شروع کن درس هاتو بخون معدل این ترمت خوب بشه یه پیش زمینه ای هم برای کنکورت شروع بشه
_آقای امیری ما رو استخدام نکرد که الان بخواد تصمیم گیرنده باشه
ابروهاش رو بالا انداخت و با شیطنت گفت
_کی استخدامتون کرد؟
پشت چشمی نازک کردم و جوابش رو ندادم
_خب بگو دیگه ببینم کی بوده
میخواد اینطوری من رو بندازه توی دور دور کردن با روزهای گذشته
_نمیخوای بگی ؟من بگم؟
چه اشتباهی کردم حرف استخدام شدنمون رو زدم الان دیگه ول نمیکنه
_میخوای شام رو بریم رستوران شاید یادت افتاد کی استخدامتون کرد به من هم بگی
آها از بحث استخدام میخواست برسونش به رستوران رفتن
_نه
_داداش اینا اونجا هستن شاید آبجی اینام بیان باید اول بریم بالا بعد بیایم پایین
سمتش چرخیدم
_من بالا نمیام مستقیم میرم پایین
_اگر خانم طاهر و آبجی اینا متوجه بشن کلا پایین هستی چی میخوای بهشون بگی
_تا الان که متوجه نشدن بعدشم نمیشن
_چرا سریع عصبانی میشی بخاطر خودت میگم یه وقت سوال ازت نپرسن ناراحت بشی
_ناراحت نمیشم نهایتش میگم پایین راحت تر هستم
_بالا چی باعث ناراحتیت میشه ؟
چشم هام رو با حرص بستم و باز کردم
_وقتی جواب بحث هامون تکراریه چرا باز میپرسی ؟ نظرم عوض نمیشه بالا نمیام پس تموش کن
نفس عمیقی کشید
_تا وقتی شمشیر رو از رو بستی و لجبازی میکنی حرف زدن باهات بی فایده ست
آینده😍
https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از حضرت مادر
سلام بر تو ڪہ صداقت صبح موعودے
سلام بر تو ڪہ اجابت قنوت منتظرانے
سلام بر تو ڪہ قائم آل محمدے
و ما همہے عمر بہ انتظارت ایستادهایم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
سلام
عزیزان ما که اردوهای زیارتی مثل قم و جمکران، حضرت عبدالعظیم علیه السلام و... میریم گاهی خانم های سالخورده میان که راه رفتن واقعا براشون سختِ و یا به دلیل ناتوانی همراه ما نمیان.
ان شاالله میخواهیم با کمک شما ویلچر بخریم برای گروه جهادی شهید قربانی تا زمانی که میریم زیارت این خانمها هم بتونن بیان🌹
ان شاالله خداوند بهتون سلامتی بده هرکسی در حد توانش حتی شده پنج هزار تومان کمک کنه🙏
بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇
5892107046739416گروه جهادی شهدای دانش آموزی فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @Mahdis1234 لینکقرار گاه گروه جهادی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافهتر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹
هدایت شده از حضرت مادر
🕊✨ *آقـابیـاڪهفقطتـومیتوانـے،
-حالـمانراخوبڪنے💔
اللهم عجل لولیک فرج* 🌱
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1049 گذر از طوفان✨ _کارمند من نبوده کسری هر تصمیمی بگیره اجرا م
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1051
گذر از طوفان✨
صدای زنگ آیفون پخش شد طاها بلند شد و سمت در رفت بعد از جواب دادن آیفون در راهرو رو باز کرد حاج حسین پرسید
_باباجان کیه؟
_داداش طاهر و زن داداش
زهرا خانم سینی به دست از توی آشپزخونه بیرون اومد لبخندی زد و ازم خواست سمت مبل های قسمت بالای هال برم بلند شدم با اشاره دوباره ش به مبل دونفره روی مبل نشستم طاها بعد از سلام و احوال پرسی با نسیم و طاهر سمت مبل ها اومد با دیدن من روی مبل دو نفره نگاهش سمت مادرش رفت کنارم نشست زهرا خانم سینی چایی رو روی میز گذاشت این کارش یعنی استکان چایی رو جلوی دست طاها بزارم
انقدی که نگران نسیم متوجه اختلاف و مشکلات من و طاها نشه برای فاطمه نگران نیست با اینکه خیلی زن طاهر دوست دارن و براشون قابل احترامه ولی با رسمی بودن بعضی از رفتارهاشون انگار یه دلخوری بینشون اتفاق افتاده
فاطمه و محیا از آشپزخونه بیرون اومدن هر کدوم کنار همسراشون نشستن لبخندی زدم و گفتم
_ببخشید
زهرا خانم نذاشت ادامه حرفم رو بزنم سریع گفت
_محیا و مینا و محدثه هیچ کدوم زمان امتحان هاشون یه قاشق هم توی خونه جا بجا نمیکردن و فاطمه و نسیم جان هم هر وقت کار مهمی یا درس داشته باشن اجازه نمیدم کمک کنن توام فعلا امتحان های نهایی وکنکورت مهمه یه نیم ساعت برای استراحت اومدی اینجا نه کمک کردن
هر دوتا عروس و محیا لبخندی زدن طاهر به شوخی گفت
_یعنی باور کنیم عروس پسر ته تغاری خونه برای شما و بابا عزیزتر نیست!
صدای خنده خواهر و برادرها بلند شد طاها لبخند تلخی زد
_فکر نمیکنم مامان و بابا توی اینطور مواردی فرق بزارن
نسیم لبخندی زد و در تایید حرف شوهرش گفت
_خب طاهر جان درست میگه معمولا فرزندهای اول و ته تغاری برای خانواده ها فرق دارن
محیا استکان چاییش رو روی میز عسلی گذاشت مودبانه گفت
_نه زن داداش اینطوری نیست حالا شاید توی خانواده های دیگه اینطور باشه ولی از اول برای ما نبوده و نیست و ان شاءالله تا آخرهم همینطور باشه خداروشکر مامان و بابا اهل تبعیض قائل شدن نیستن الان من و داداش طیب دو قلو هستیم و بچه بزرگ یعنی فقط برای ما و داداش طاها توی خونه ارزش قائل هستن ؟نه اصلا اینطور نیست
نسیم لبخندی زد
_نه همینطور گفتم منظوری نداشتم
حاج حسین برای عوض کردن بحث گفت
_توی خونه ما از این قانون های کی عزیزتره کی نیست نداریم این حرفهای بچگانه چیه میزنید نگاهی به طاهر انداخت
_چه خبر از جلسه امروز؟
_همه چی خوب پیش رفت فقط آقای واحدی گفتن با شما صحبت دارن گفتم به بابا میگم تماس بگیرن
حاجی سرش رو تکون داد
_فردا بهش زنگ میزنم
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از حضرت مادر
🕊✨ *آقـابیـاڪهفقطتـومیتوانـے،
-حالـمانراخوبڪنے💔
اللهم عجل لولیک فرج* 🌱
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها
سلام ای تو حیات و ممات نوکرها
سلام شاه دو عالم، سلام اربابم
سلام بر تو شد از واجبات نوکرها
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1051 گذر از طوفان✨ صدای زنگ آیفون پخش شد طاها بلند شد و سمت در
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1052
گذر از طوفان✨
بعد از چند ساعت دور هم بودن خانواده محیا خدا حافظی کردن و رفتن خانواده طاهر و طیب هم برای رفتن آماده شدن طاهر جلوی در نگاهی به پله ها انداخت به شوخی گفت
_طاها این همه مسافت دور رو چطوری میاید و میرید خسته نمیشید
حاج حسین ضربه آرومی به پشت پسرش زد
_معرفت طاها از تو طیب بیشتره دلش نیومد مارو تنها بزاره نورا جان هم لطف کرد قبول کرد
طاهر دستی به دور گردنش کشید رو به طیب گفت شوخی گفت
_میگم بیا بریم خونه بابا اینا زندگی کنیم میگی نه حالا من مقصر شدم
طیب خندید
_اول باید یه نقشه برای راضی کردن عروس و داماد ها بکشیم همه که مثل زن داداش حرف گوش کن نیستن اصلا هم فاطمه و نسیم خانم حرفهای الان مارو نشنیدن
همه خندیدن از صدای خنده شون منم خنده م گرفت و همراهیشون کردم
طیب دست طاهر کشید و گفت
_بریم دیگه مهمونی زیاد خوش گذشت
خداحافظی کردن و رفتن بعد از بست شدن در حیاط طاها داخل اومد کت و کیفش رو از داخل اتاق برداشت شب بخیری به پدر و مادرش گفت به طبقه بالا رفت
لباس هام رو عوض کردم گوشیم رو از داخل کیفم برداشتم لامپ رو خاموش کردم و روی تخت دراز کشیدم
قفل صفحه گوشی رو باز کردم انگشتم رو روی پاکت نامه روی صفحه کشیدم و قسمت پیام ها رو باز کردم و برای پریسا نوشتم
_سلام بیداری؟
پیام رو فرستادم
الان به پریسا بگم طاها چی به کسری گفته شاید فردا هم سر کار نره فردا بهش زنگ میزنم میگم چیا گفتن بزور شرکت بالا موندگار نشه
جوابش روی صفحه ظاهر شد
_سلام آره غرغرو جان بیدارم فردا بریم دکتر؟
از کلمه غرغروش خنده م گرفت براش نوشتم
_دکتر چی؟مگه سر کار نمیری؟
غلتی زدم و گوشی رو توی دستم جابجا کردم
_پیش روانپزشک دیگه چرا میرم سر کار ولی برای فردا ساعت چهار عصر نوبت گرفتم سه میتونی بیایی شرکت از اونجا باهم بریم یا بیام در خونه از اونجا بریم ؟
ای پریسا، قبل از اینکه بیاد اینجا نوبت هم گرفته شاید این دکتره کمک کنه هم خودم از این شرایط نجات پیدا کنم هم بتونه طاها رو راضی کنه به تموم شدن همه چی ،یه جلسه برم ببینم چطور میشه ولی باید به پریسا بگم هیچکسی نباید متوجه بشه
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیر صحرا
🇮🇷✌️ این فرمانده دلیر و شجاع لشکر ایران عزیز را که فقط کمتر از ۴۰ سال از شهادتش میگذره، هیچکسی نمیشناسه
درود بر قهرمانان ۸ سال جنگ تحمیلی
🦋روحشان شاد و نامویادشان گرامی
#شهید_حسین_آبشناسان
#هفته_دفاع_مقدس
هدایت شده از دُرنـجف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙استاد شجاعی
🔸#امام_زمان سرباز میخواد...
👌کوتاه و شنیدنی
هدایت شده از دُرنـجف
ولی خوشبه حال
اوندلی که درک ڪرد
بزرگترین گمشدهزندگیش...
امام زمانشه!:)💔
أَللّٰھُـمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَٱلْفَرَج
هدایت شده از حضرت مادر
خرید لوازم تحریر و یه مانتو وشلوار انجام و توزیع شد ممنون از عزیزانی که همراهمون بودن خدا خیر دنیا و آخرت بهتون بده
عزیزان هنوز هزینه لباس شویی کامل نشده هر عزیزی که میخواد کمک کنه یا صدقه بده یاعلی بگه واریز بزنه بتونیم زودتر بخریم
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون باحضرت زهرا(س)
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1052 گذر از طوفان✨ بعد از چند ساعت دور هم بودن خانواده محیا خد
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1053
گذر از طوفان✨
صدای زنگ گوشیم بلند شد سریع انگشتم رو روی صفحه کشیدم و تماس رو رد کرد
پیام پریسا رو باز کردم
_چت شد؟فردا میایی یا نه؟
چقد مسر من رو ببره دکتر ، فردا رو بخاطر پریسا برم ببینم چی میشه الان بهش نگم باشه فردا بگم که بهش بگم به کسی نگه
انگشتم رو روی گزینه پاسخ کشیدم
_نمیدونم میخوام فکر کنم فردا قبل از اینکه بری شرکت بهت زنگ میزنم
ساعدم رو روی چشم هام گذاشتم با روشن شدن نور گوشی ساعدم رو برداشتم قفل صفحه رو باز کردم
_باشه عزیزم الان بخواب صبح بیدار شدی فکرکن فقط به نیومدن فکر نکن
از جمله آخرش خنده م گرفت باشه ای نوشتم و از صفحه پیام ها بیرون اومدم و گوشی رو قفل کردم روی میز کنار تخت گذاشتم
فردا چی به دکتر بگم! باید یه طوری حرف بزنم که قبول کنه طاها رو راضی کنه به طلاق دادن
به سقف خیره شدم ونفسم رو محکم بیرون فرستادم
اگر دکتر قبول کنه بهم کمک کنه چطوری به طاها بگم بره پیش دکتر اصلا شاید خودش و خانواده ش حرفهای دکتر قبول نکنن بگن باید بری پیش دکتری که خودمون میگیم
باید یه بهانه ای برای از خونه بیرون رفتن پیدا کنم بعد با پریسا حرف بزنم اگر بتونیم یه راهی پیدا کنیم چه جوابی به طاها و خانواده ش بدم خیلی خوب میشه
چشم هام رو بستم یاد حرف پریسا افتادم، یه روز شرکت بالا هستم یه روز پایین، اگر فردا پایین باشه چطوری میخواد مرخصی بگیره
چرا همیشه باید برای انجام کارهام سد های زیادی جلوی پام باشه بخاطر یه دکتر رفتن باید هفت خوان رو پشت سر هم بزارم اگر آخر سرهم کسی متوجه نشه خوبه که بعید میدونم ،نمیدونم به زهرا خانم بگم میتونم روش حساب کنم به طاها نگه یا نه
وای از دست این فکر و خیال های همیشگی که دست از سرم برنمیدارن
پلک هام که سنگین شده بودن رو روی هم گذاشتم و خواب رفتم
آینده
https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
دستم رو جلوی دهنم گرفته بودم و هق میزدم. علی، برزخی دستش رو به شدت روی میز کشید و با یه حرکت همهی تکههای آینه رو روی زمین ریخت. باز صدای پر از حرصش رو شنیدم.
_ حرف بزن رویا!
تموم دستش پر از خون شده بود و اون اصلاً توجهی نداشت، فقط فریاد میزد.
_ توی عوضی کی رو دوست داری که بابتش اینجوری ما رو بیآبرو کردی!؟
تو همون اوج خشمش، دستش سمت گلدون شیشهای روی میز رفت و گلدون رو به سمت من نشونه رفت. دوباره از ترس دو دستم رو حائل صورتم کردم. به ثانیه نکشید که گلدون با دیوار نزدیک من برخورد کرد و باز صدای شکستنش، با صدای فریاد علی در هم پیچید.
_ کی رو دوست داری نمک به حروم؟
اینبار با ترس و عجز، بین هق هقم ناله زدم:
_ تو رو علی... تو رو...
https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
شـــهــیــدانـــه🌱
دستم رو جلوی دهنم گرفته بودم و هق میزدم. علی، برزخی دستش رو به شدت روی میز کشید و با یه حرکت همهی
رویا دختر هفده ساله ای که به خاطر فوت پدر و مادرش از پنج سالگی خونهی عموش زندگی میکنه. وسط خاستگاریش جلوی کل فامیل میگه جواب من نه هست چون یکی دیگه رو دوست دارم😱
پسرعموش که یازده سال ازش بزرگتره، غیرتی میشه عصبی میگه کیو دوست داری دختره میگه تو رو😎😅
آنان را که ریشه در
خاک استوار دارند ،
از طوفان هراسی نیست .
[ #آسدمرتضیآوینی ]
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
آنان را که ریشه در
خاک استوار دارند ،
از طوفان هراسی نیست .
[ #آسدمرتضیآوینی ]